دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
از حسن تا کربلا

اخم شیطان باز می‌گردد، تبسم می‌شود

جعده بعد از زهر درگیر توهم می‌شود

 

آتش سَم است، اما پشت درب خانه نه

پشت درب سینه‌ات لبریز هیزم می‌شود

وارث غدیر

تیری که شد خطیر، حسن بوده

هم پیر هم مسیر، حسن بوده

 

بی آنکه دست باز کند سائل

همواره دست گیر، حسن بوده

لالۀ عباسی

به گوش تیر گفتا تیغ، بی سر کردنش با من

اگر چشمی‌به سوگش خشک شد، تَر کردنش با من

 

تو کارت را بکن با شعبه‌ها من هم حواسم هست

حسین اکبر اگر آورد، اصغر کردنش با من

روضۀ اسب نجیب

یا داغدار روضۀ شیب الخضیبی‌ام

یا بی قرار غصۀ خد التریبی‌ام

 

در هر کجا به کار می‌آیم برای اشک

در وقت احتیاج مفاتیح جیبی‌ام

بر پیکر ارباب، گوئیا کفن دوخت

ابری رسید و پیکرت را بر بدن دوخت

بر پیکر ارباب گوئیا کفن دوخت

 

تیری رسید و جسم عبدالله را هم

بر پیکر ارباب، جای پیرهن دوخت

 

روضۀ انگور

آمدی در خاک ایران، خاک ایران سبز شد از جنوب کشور من تا خراسان سبز شد

 

ردِّ پایت شد مسیر رودهای بی قرار هر کجا که آمدی حتی بیابان سبز شد

 

حجره چو گودال سرخ گشت

از شام تا هشام فقط ناامید شد

پیش رقیه آخر سر روسپید شد

 

از سَم گذشته بود، دلیل شهادتش

این بود که مصائب زینب شدید شد

بوی خاک کربلا

شب اول برای روضه رفتم اذن از مادر گرفتم، با غم و مهر حسین دستور تا آخر گرفتم،

فراق کرب و بلا

یا در فراق کرب و بلا می‌کشی مرا

یا با غم امام رضا می‌کشی مرا

 

بالای سر اگر نکشی‌ام بدون شک

پایین پای خود به خدا می‌کشی مرا

دریای بی ساحل

منم قاهر، منم والی، منم غالب

منم لحظه به لحظه درد را طالب

حسین بن علی را اولین نائب

علی بن حسین بن علی بن ابیطالب

یک جفت ابر حامل باران

چون باد در مجاورت شمعی، چون شمع در محاصره بادی

با احتساب کرببلا ای کوه، پنجاه و هشت سال نیافتادی

 

لبخند گشته است فراموشت، با چشم‌های روشن و خاموشت

نزدیک به دو سوم عمرت را، در چهره‌ات ندیده است کسی شادی

 

نیزه

 

داشتم انتظار از نیزه

انتظار شکار از نیزه

 

تا که زینب برای پیکر تو

ساخت سنگ مزار از نیزه

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×