دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
دو رکعت غم

من نمی‌دانم که در روز نبرد

                        داغ اکبر با دل لیلا چه کرد

 

یاد کن از آفتاب نیم‌روز

                        یک دو رکعت در غم اکبر بسوز

 

آخرین ققنوس

 

آه! از آن ساعت که طفل تشنه‌لب         لب گشود از خنده در اوج طلب

 

بلبلان چَه‌چَه ز ماتم می‌زنند         روز و شب از کربلا، دم می‌زنند

 

فدای دو دست اباالفضل

دل من فدای دو دست اباالفضل

به قربان چشمان مست اباالفضل

 

ربود از همه ساقیان گوی سبقت

به چوگان دل، ناز شست اباالفضل

شور جنون

محرم ماه الفت با جنون است

چراغ کوچه‌هایش بوی خون است

 

محرم حرمت خون است و خنجر

تلاطم می‌کند حنجربه حنجر

غربت من عصر عاشورا بود

کاش می‌شد همره باد صبا

پر کشم تا آستان مجتبی

 

گوش بسپارم به آه و ناله‌اش

شکوه‌های داغ چندین ساله‌اش

هفتاد و دو لحظه، لحظۀ پرواز

هفتاد دو ماه و ظهر عاشورا

شق القمر امام را دیدم

هفتاد دو و پشت آسمان خم شد

وقتی کمر امام را دیدم

سوخته

ای خماران را شرابی سوخته

ما عطشناکیم و آبی سوخته

 

بی تو در چاهیم و آهی آتشین

دردی از دور و طنابی سوخته

عزم وضو کرده به خون گلو

زهرۀ منظومۀ زهرا حسین

کشتۀ افتاده به صحرا حسین

 

دست صبا زلف تو را شانه کرد

بر سر نی خندۀ مستانه کرد

ای صبا از ما بگو با کربلا

کربلا لبریز عطر یاس شد

نوبت جانبازی عباس شد

 

بازوانش مرگ را بی‌تاب کرد

تیغ‌های تشنه را سیراب کرد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×