دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مثل محاسن تو شده گیسویم سپید

 

آرام دل ستاره هفت آسمان من

آتش مزن به هر قدم خود به جان من

 

آهسته‌تر برو که تماشا کنم تو را

دامن مکش ز دست من ‌ای مهربان من

 

نگار نازنین

مردم از دلواپسی بس که پریشان خاطرم

سایه‌ات تا بر سرم باشد، خدا را شاکرم

 

دیگر از امروز یک لحظه مشو از من جدا

تو شبیه کعبه باش و من شبیه زائرم

 

سوی ‌ام البنبن سلام کنیم

می‌رسد از مدینه بوی غم

فاطمه باز دیده گریان شد

چونکه قبر چهار فرزندش

در حریم بقیع ویران شد

 

گلدسته می‌‌‌زنیم چونان صحن کربلا

گرد و غبار غم زده خیمه به سینه‌ام

من زائر قبور خراب مدینه‌ام

 

آنجا که گریه‌‌ها همه خاموش و بی صداست

هرکس بمیرد از غم آن سرزمین رواست

 

لحظۀ دیدار پسر

بر پا بشود محشر کبری شب جمعه

آید ز حرم نالۀ زهرا شب جمعه

 

یک هفته نگه داشته غم‌های دلش را

تا لحظۀ دیدار پسر، تا شب جمعه

 

دولتسرای حضرت عبدالعظیم

اینجا دیار گریه‌کن‌ها از قدیم است

دولتسرای حضرت عبدالعظیم است

صاحب لوای این حرم شاهی کریم است

تنها پناه بی پناهان این حریم است

 

گوشه‌ای از غروب عاشورا

بوی خون آید از دل صحرا

خاک عالم به سر، چه رخ داده؟

بین لشگر به پا شده غوغا

حمزه دیگر ز پای افتاده

 

همسایۀ دیوار به دیوار

المنه لله که گرفتار تو هستیم

‎عمری ست که در حلقۀ زوار تو هستیم

 

‎ما را به صف حشر به نام تو ببخشند

‎همسایۀ دیوار به دیوار تو هستیم

 

«ری» را حسینیۀ زهرا می‌‌کنی تو

ای آنکه زیباتر ز پرواز نسیمی

با خاک زیر پای خود هستی صمیمی

مثل حسن تفسیر ذکر «یاکریمی»

مشهور در عالم به شاه عبدالعظیمی

 

شیوۀ دلداری

مستی از جام تو سر منزل هوشیاری ماست

بیدل از عشق شدن شیوۀ دلداری ماست

 

مبتلای تب عشقیم و تجلی داریم

درد بیچارۀ این، لذت بیماری ماست

 

قلب سوخته

گفتم خلیل زاده‌ام، آتش عقب کشید

دستى به روى شانۀ من با ادب کشید

 

لعنت بر آنکه آتش از او با حیاتر است

از پشت سر لباس مرا با غضب کشید

 

این عبا شده کفنت

ما گرفتار آفریده شدیم

عاشق یار آفریده شدیم

 

خاک ما را ز باده گل کردن

مست دیدار آفریده شدیم

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×