دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
حق نمک

چه ظلم بود که در حق تو روا کردند؟

ببین که حق نمک را چطور ادا کردند

 

به دست همسر تو زهر را به تو دادند

چنان امام حسن، بر تو هم جفا کردند

 

شاه وفا

عمری گدای صاحب این خانه ماندیم

خود را درون مجلس روضه رساندیم

 

پا را میان این مجالس باز کردیم

دل را به پای روضه و منبر نشاندیم

 

تو کشتۀ مصائب کرببلا شدی

نقل چهار سالگی‌ات، نقل کربلاست

این جمله خود به خود به خدا ختم روضه‌هاست

 

ای که امام پنجم مظلوم شیعه‌ای

ذکر توسل به تو، مشکل گشای ماست

 

روضۀ دمادم

با روضۀ دمادم تو گریه می‌‌کنم

ای با مرام! با دم تو گریه می‌‌کنم

 

هر بار من به ماتم تو گریه کرده‌ام

این بار هم به ماتم تو گریه می‌‌کنم

 

روز قرار عاشقان

آخر امام شیعیان! می‌آیی از راه

ای ماه از دیده نهان! می‌آیی از راه

 

از این سفر محض دعای بی قراران

ای مهدی صاحب زمان! می‌آیی از راه

 

مرا ببخش

شرمندۀ شما شدم آقا، مرا ببخش

در کوچه مانده‌ام تک و تنها، مرا ببخش

 

آن نامه کاشکی که به دستت نمی‌رسید

گفتم بیا، به خاطر زهرا مرا ببخش

 

اشک خجالت

سمت هر کوچه می‌‌روم امشب

می‌رسد کوچه در ادامه به تو

به امیدی که دست تو برسد

می‌نویسم دوباره نامه به تو

 

از محتشم بپرس

آمد محرم و خبرم را ز غم بپرس

از قلب من ز حال و هوای حرم بپرس

 

از منبر و حسینیه و شال و پرچم و

از بیرق و کتیبه و طبل و علم بپرس

 

دیدۀ بارانی‌

ای عزیز فاطمه!

رحم کن بر اشک‌های دخترت، کوفه میا

جان زهرا صبر کن

تا نبینی ارباً اربا اکبرت، کوفه میا

 

مردم بی عاطفه

نامه دادم که بیا، سخت پشیمانم من

از همه رانده شدم، بی سر و سامانم من

 

بسته رویم همه درها شده، در حالی که

بین این مردم بی عاطفه مهمانم من

 

منزل آخر

نینوا دشت بلا، غاضریه، کرببلا

زینبم غم نخوری، منزل آخر اینجاست

کربلایی که به من وعدۀ آن را دادند

جدم و مادرم و حضرت حیدر، اینجاست

 

من به این دشت بلا حس عجیبی دارم

ای به زینب دل و دلدار، بیا برگردیم

پسر حیدر کرار، بیا برگردیم

 

تا رسیدیم به اینجا، به دلم بد آمد

پسر فاطمه این بار بیا برگردیم

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×