دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
خادمی خانه‌ات با خضر و نوح و آدم است

پشت میخانه نشستم، غرق شور و شادی‌ام

از خراب آباد این دل در پی آبادی‌ام

 

هرکسی پرسید از نام و تبار و شهرتم

سینه را کردم سپر گفتم که عبدالهادی‌ام

 

می‌رسد بوی ماه غصه و غم

کوری چشم دشمنان بتول

ربّ تو را خوانده جان و نفس رسول

گفت احمد که حج و صوم و صلاه

با ولای تو می‌‌شود مقبول

 

رزق نوکر

شکر خدا زهرا دوباره رزق این نوکر نوشت

با دست بشکسته مرا روزی‌خور این در نوشت

 

هرگز نمی‌کردم گمان اینجا مرا راهم دهند

نام مرا در بین نوکر‌ها خودش آخر نوشت

 

کربلایم نمی‌بری؟

روسیاه آمدم، فقیر توام

تشنۀ جامی ‌از غدیر توام

 

در دو عالم شریف و محترمم

تا زمانی که من حقیر توام

 

قیمت گوهر

یکباره ریخت باده و ساغر شکسته شد

شیخ الائمه حرمتش آخر شکسته شد

 

آتش گرفت بار دگر خانۀ علی

شاید به ضربۀ لگدی در شکسته شد

 

لذت مستانه

در خشکسالی‌ام به گلستان رسیده‌ام

قحطی زده به رحمت باران رسیده‌ام

 

عمری است غرق لذت مستانه بوده‌ام

امشب ببین که زار و پشیمان رسیده‌ام

 

وجه شباهت

کوفیان در دلشان کینۀ زهراست، نیا

مسلمت را بنگر بی کس و تنهاست، نیا

 

کار این بی صفتان سبّ عمویم علی است

بینشان بغض علی واضح و پیداست، نیا

قمر خوانده شدی اما، شده خورشید محتاجت

سلام ای زادۀ حیدر، سلام ای ماه دل آرا

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها

 

دمِ میخانه بنشستم، اگرچه غافل و پستم

ولی من نوکرت هستم، نگاهی کن بر این شیدا

یا ام البنین!

مادرم در گوش من خوانده است:«یا ام البنین»

ذکر من تا روز محشر هست:«یا ام البنین»

 

هرکسی که توبه‌اش در محضر ربّ شد قبول

قبل از آن در زیر لب گفته است:«یا ام البنین»

من همان نوکر حسین توام

قرّه العین مرتضی زهرا

بهجه القلب مصطفی زهرا

 

می‌شوم بنده زاد خانۀ او

می‌روم تا به عرش با زهرا

نام او حک شده در گوشۀ عرشُ الرّحمن

 

آمد از جانب حق سبط پیمبر امشب

عرش و فرش از قدمش گشت منوّر امشب

 

کوریِ هرچه حسود است به پیغمبر ما

آمده آیهای از سورۀ کوثر امشب

پینه بسته است روی پیشانیش

مرغ دل باز هم غزل خوان شد

پنجمین روزِ ماه شعبان شد

 

دو سه روزی به کربلا رفت و

حال آمد دخیل سلطان شد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×