دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
حقّ پروانه نبود این همه بی‌کس باشد

دیر وقتی است که اوضاع حیات آرام است

باد نسیان زده آن سوی فرات آرام است

 

زندگی شکر که بر روی زمین بد نشده است

 گویی آن قافله از خواب کسی رد نشده است

کوتاه سروده
سفینه النجاه من

سوار بی‌شکیب من چه قدر خسته می‌رود

    کجاست دست‌های من که دست‌بسته می‌رود

 

و خیمه‌های سوخته قدم قدم، نفس نفس

 سفینه النجاه من دکل شکسته می‌رود

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×