دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مصراعی از خون

تو را تعبیر هامون می‌نویسم

سپس از خیمه بیرون می‌نویسم

 

پرستوهای عاشق بیقرارند

تو را مصراعی از خون می‌نویسم

تا ابد شب یلداست

روی گیسوی خورشید قطره‌های خون پیداست

پرده‌ها زخاکستر بر نگاه عاشوراست

 

می‌وزد غروب و باز جلوه‌ها ز تاریکی

ماه من کجا مُرده ست؟ در دلم چرا غوغاست؟

 

نشتری میان جان، دارم از غم یاران

آسمان چه ویران است... تا ابد شب یلداست

هر خطبه‌ای طوفانی از طغیان زینب

اینک زمین کربلا ایوان زینب

زخم شهیدان زمین در جان زینب

 

در اجتماع ساکت این خیمه غوغاست

یعنی بیا در محضر عرفان زینب

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×