دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
اوج مادری

شکوه عاطفه را بین معجرش می‌برد

دعای قافله‌ای در پی سرش می‌برد

 

به سمت قبله گرفته قنوتی از حاجت

در آرزوی اجابت به محضرش می‌برد

 

می‌خواست التماس دعا زینب از حسین

اَمَّن یُّجیبُ دور و برش فایده نداشت

امّیدواری پسرش فایده نداشت

 

با استخوانِ در گلو و خار چشم سوخت

دریا بر آتش جگرش فایده نداشت

دلی آئینه‌ای و دیدۀ تر می‌خواهی

دلی آیینه‌ای و دیدۀ تر می‌خواهی

بنده‌ای مخلص و مشتاقِ سحر می‌خواهی

 

سهمِ دل‌های شکسته است اقامت‌گاهت

قدری هم‌صحبتی و سوزِ جگر می‌خواهی

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×