دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست

تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی؟!

پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟

تو مستحب الطاعه ترین واجب مایی

هر چند امامت نکنی، باز امامی

ولادت حضرت زینب (س)
زهرای کربلا

«ای ماورای حد تصور، کمال تو» بالاتر از پریدن جبریل، بال تو...

غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیده‌ایم   در انعکاس‌ آینه‌های زلال تو

نزدیک سایه‌های عبورت نمی‌شویم   نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟

چقدر با سر زانو به کربلا رفتند

بدون چون و بدون چرا نمی‌ماندند

شبیه رود، شبیه صبا، نمی‌ماندند

 

چه کربلاست که عالم به‌هوش می‌آید

پس از شنیدن چاووش‌ها نمی‌ماندند

 

آیه‌‌های تقدیر

گاه لیلایی و گهی مجنون

گاه مجنونم و گهی لیلا

گاه خورشید و گاه آیینه

روبه‌روی همیم در همه جا

 

صحن تو، آسمان تو، گنبد طلای تو

زائر شدم نسیم، صدای مرا گرفت

از دستم التماس دعای مرا گرفت

 

یک شب، کناره پنجره فولاد مادرم

آن قدر گریه کرد، شفای مرا گرفت

 

آه! حرف سفر نزن اینقدر

نالۀ وا جگر نزن اینقدر

جگرت را شرر نزن اینقدر

 

با صدای نفس نفس زدنت

پشت در بال و پر نزن اینقدر

 

مردی از خانوادۀ خورشید

خشکی‌ام رفت و وصل دریا شد

سردی‌ام رفت و فصل گرما شد

 

فارغم از خودم، خدا را شکر

آسمانی شدم، خدا را شکر

 

دل دنیا گریز

عاشقان مدارج عالى

در عروجند با سبکبالى

 

از خداوند پر شدم دیشب

تا مرا کرد از خودم خالی

 

بی تو دل‌‌های ما بهار نداشت

آستان خدا کمال شما

هفت پرواز زیر بال شما

 

با شما می‌‌شود به قرب رسید

ای وصال خدا، وصال شما

 

سال‌ها خوردیم آب کربلا، نان نجف

گاه شد مظهر خدا و گاه شد مظهر علی

من علی را در خدا دیدم، خدا را در علی

 

روز اول از خودش یک نور واحد خلق کرد

نیم آن شد مصطفی و نیمۀ دیگر علی

 

آفرین آب، آفرین مشک، آفرین دست

دستان تو حالا شده بالاترین دست

جبریل بوسه می‌‌زند بر اینچنین دست

 

خلق ازل، کار ابد، بر عهدۀ توست

ای اولین دست خدا،‌ ای آخرین دست

 

حسینیۀ گریه

لباس مشکی ما را به دستمان بدهید

به ما حسینیۀ گریه را نشان بدهید

 

مرا که راهی بزم عزای اربابم

برای زود رسیدن کمی توان بدهید

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×