دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مثل نخلی که فتاده است کنار دریا

از شرار دل من چشم ترم می‌سوزد

دل من بیشتر از زخم سرم می‌سوزد

 

مثل نخلی که فتاده است کنار دریا

دل گرفته شرر و چشم ترم می‌سوزد

 

بیت ولایت بعد از او بیت الحزن شد

کوفه پس از حیدر فضای مبهمی داشت

آن شهر غم هر گوشه آثار غمی داشت

 

در کوچه‌های ‌ شهر غم‌آلود کوفه

هرجا یتیمی بود، حال درهمی داشت

 

پریشانی حسین

سلام ما به علی و نماز آخر او

به حال راز و نیاز و به دیدۀ تر او

 

سلام ما به علی و به عدل و ایمانش

سلام ما به رخ غرق خون و منبر او

 

نماز نافله

 

شبی که عشق به دستش، عنان راحله داشت

ز راه دور، یتیمی، نظر به قافله داشت

 

دلش به همره آن کاروان، سفر می‌کرد

ز کاروان اسیران اگر چه فاصله داشت

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×