دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
فدای سرت

            

چقدر گریه نوشته دلم برای سرت

تمام جسم تو زخمی...ولی فدای سرت

 

چه آمده به سرت زیر تیر و نیزه و نعل؟

بگو که بوسه بگیرم من از کجای سرت؟

عرش نیزه

دیگر تحملش به سر آمد، برابرش

دارد ز دست می‌رود عمه، عمو، سرش

 

شمشیر و نیزه، تیر و سنان متحد شدند

با هر صدای حرمله: «حمله به پیکرش»

پشت سرت

نگاه و آه چه در هم شدند پشت سرت

امیدهای دلم کم شدند پشت سرت

 

خبر ز رفتن تو بین خیمه تا پیچید

ز غصه، قامت و قد، خم شدند پشت سرت

کرب و بلا مثل مدینه شده بود

 ته گودال تمام بدنش می‌سوزد خواهری دید عقیق یمنش می‌سوزد

 

نیزه‌ها زیر حرارت همگی ذوب شدند بی سبب نیست جراحات تنش می‌سوزد

 

ذوالجناح بی سوار

 نسیم تلخ پر از انکسار می‌آید و ذوالجناح دگر بی سوار می‌آید

 

به باد رفته گمانم تمام هستی او به سمت خیمه چه بی اختیار می‌آید

 

قرآن فاطمه است که تکمیل می‌شود

آیات عاشقی است که تنزیل می‌شود

یس و مریم است که ترتیل می‌شود

 

کوثر و مُلک بوده و والفجر هم رسید

قرآن فاطمه است که تکمیل می‌شود

فطرس آمد پر گرفت از تو، به ما هم یاد داد

تا میان عاشقان ما هم سری پیدا کنیم

باید از خوبان عالم دلبری پیدا کنیم

 

در مسیر قرب لحظه لحظه باید پیش رفت

باید از این حال، حال بهتری پیدا کنیم

تحیر فتاده به جان ملائک

تو را آفریده که خود را ببیند

تجلی أسمای حسنی ببیند

 

خودش از ازل خیره‌ات بود و حالا

زمانش رسیده که دنیا ببیند

باور نمی‌کند که علی را زمین زدند

وقتی خبر رسید که مسجد سری شکست

در گوشه‌ای ز خانه قد دختری شکست

 

باور نمی‌کند که علی را زمین زدند

آن حیدری که با نگهش خیبری شکست

روی دست علی است حضرت عشق

فصل نوش شراب انگور است

سایۀ غم ز قلب‌ها دور است

 

کوری چشم دشمنان علی

بزم شادی شیعیان جور است

گناه ...

دارد گناه قلب مرا تار می‌کند

این نانجیب کار مرا زار می‌کند

 

می‌خواستم وقف تو باشم ولی نشد

دنیا خلاف میل دلم کار می‌کند

چشم تر

چشمی که از روایت این روضه‌ها تر است

"فردا کنار فاطمه با آبروتر است"

 

عمری به گریه در پی دلدار بوده‌ایم

روز جزا پی من و تو چشم دلبر است

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×