دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
میر قافله

 

از فرط غم، برای منِ تنگْ حوصله

یارای آن نمانده که بتْوان کنم گله

 

از هم اساس عالم امکان چرا نریخت؟

روزی که شد به نیزه سر میر قافله

قبلۀ ارباب صفا

از شرف، کعبه اگر قبلۀ ارباب صفاست

وادی کرببلا، مهبط انوار خداست

 

فخر بر کعبه کند گر ز شرف، نیست غریب

بارگاهی که در او، نور خدا، جلوه‌نماست

 

بر مشامم می‌رسد

در میان آید به هر جا گفت‌وگوی کربلا

می‌زند پر، طایر روحم به سوی کربلا

 

نیستم در هیچ جا با کس، سرِ گفت و شنید

جز در آن محفل که باشد، گفت‌وگوی کربلا

 

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×