از لبخند لبریزم، از گریه فراوانم
  • دانلود
  • نظرات (۰)

از لبخند لبریزم، از گریه فراوانم

صبح دوشنبه، شاعر، اسب خیال را زین کرد... به بین الحرمین که رسید، ایستاد رو به حرم: همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می‌خوانم قبولم کن من آداب زیارت را نمی‌دانم نمی‌دانم چرا این قدر با من مهربانی تو نمی‌دانم کنارت میزبانم یا که مهمانم نگاهم روبه‌روی تو بلاتکلیف می‌ماند که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم* *حمیدرضا برقعی
اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×