*به عنوان سؤال نخست در مورد عدد 40 و تقدسی که شاید برخی برای آن قائل باشند بفرمایید. به طور متداول در فرهنگ اسلام از این عدد بسیار استفاده می‌شود و ما وقایعی چون اربعین را نیز داریم.

برخی از اعداد مانند 7، 12، 40 و 70 در فرهنگ دینی ما کاربرد دارد و به سبب آنکه بعضی از احکام و تعالیم دینی، شمارگانی را برای حد و میزان خود نیاز دارد این اعداد مهم جلوه داده شده است. برای مثال تعداد شوت‌هایی که در طواف لازم است 7 است یا روزهای هفته هم همین‌طور یا ما آیه قران داریم که تعداد ماه‌های سال نزد خدا 12 است. این‌ها بالاخره یک رمز و رازی در اراده و حکمت الهی دارد که ما دقیق از آن با خبر نیستیم. عدد 70 را عدد کثرت می‌نامند یعنی نشانه زیادی و بزرگی، یعنی اگر بخواهند چیزی را در بزرگی وصف کنند و زیادی آن را نشان بدهند معمولا با عدد 70 یاد می‌کنند و مثال آن هم اینکه گفته شده اگر فلان عمل خیر انجام شود اجر 70 سال عبادت را دارد؛ نه اینکه دقیقا 70 سال است، یا 69 سال نشود، 71 هم نشود، منظور زیاد بودن آن است. این هم احتمال دارد بستگی به فرهنگ مردمی باشد که مخاطبان اولیه اسلام بودند، مثلا عرب‌ها شاید عدد 70 را خیلی بزرگ می‌دانستند و اسلام هم برای اینکه مخاطب اولیه بهتر درک بکند و بفهمد از این عدد استفاده کرده است.

در مورد عدد 40 هم ما مصادیق مختلفی داریم؛ چله نشینی، 40 بار زیارت ناحیه یا مکانی که نشان‌دهنده شمار قابل توجهی است، حالا نه به اندازه 70 که خیلی زیاد باشد. به هر صورت این اعداد در فرهنگ ما وجود دارد که قاعدتا باید رمز و رازی در حکمت الهی داشته باشد که من از آن بی خبرم.

 

ما برای شخصیت های دیگر غیر از امام حسین(ع)، اربعین نمی‌گیریم. این مسئله به دو نکته بر می‌گردد؛ یکی اینکه زیارتی که در اربعین امام حسین (ع) صورت گرفت یعنی 40 روز بعد از شهادت امام حسین (ع) آن وجود مقدس زیارت شده و دوم هم اینکه امام حسین (ع) به سبب آنکه با همه وجود و با همه هستی خود در راه خدا ایثاری کرد که یک موقعیت ممتازی را خداوند برای او قائل شد.

 

 

* در فرهنگ ایرانی و فرهنگ دینی ما که بخشی از این فرهنگ هم متاثر از فرهنگ اسلام است، چهل روز که از وفات عزیزی می‌گذرد خیلی سعی می‌شود که بزرگداشتی برایش بگیرند و خانواده مرحوم را از عزا در بیاورند. سؤال اینجاست که ما چرا فقط برای امام حسین علیه‌السلام اربعین داریم و برای ائمه دیگر مثلا حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم این اتفاق نمی‌افتد؟

ببینید همان‌طور که اشاره کردید وقتی مصیبتی وارد می‌شود در بین ما مردم ایران این‌طور جا افتاده که تا 40 روز آن مصیبت جدی گرفته می‌شود و بعد از 40 روز می‌گویند آن خانواده را از سیاه بیرون بیاورید و آن خانواده باید زندگی طبیعی و عادی خودش را از سر بگیرد. من برداشتم این است که هر مصیبتی هر چقدر هم سخت باشد، شور و حرارت و داغی آن تا 40 روز است که البته این هم در واقع از الطاف خداوند است و الا اگر بخواهد مصیبت بعد از 40 روز کماکان مثل روزهای اول برای صاحب عزا باقی بماند زندگی سخت و سنگین می‌شود.

ما شخصیت‌های بزرگتر و از نظر جایگاه بالاتر از امام حسین (ع) نظیر پیامبر اکرم (ص)، امیرالمؤمنین (ع)، حضرت زهرا (س) و امام مجتبی (ع) داریم اما به قول شما برای آن بزرگواران که پیش از امام حسین (ع) هم به شهادت رسیدند، اربعین نمی‌گیریم. این مسئله به دو نکته بر می‌گردد؛ یکی اینکه زیارتی که در اربعین امام حسین (ع) صورت گرفت یعنی 40 روز بعد از شهادت امام حسین (ع) آن وجود مقدس زیارت شده و دوم هم اینکه امام حسین (ع) به سبب آنکه با همه وجود و با همه هستی خود در راه خدا ایثاری کرد که یک موقعیت ممتازی را خداوند برای او قائل شد.

ببینید همه امامان ما در اوج ایثار بودند ولی این‌گونه شرایط که برای امام حسین (ع) رقم خورد برای سایر ائمه و معصومین ما پیش نیامد که با هر آنچه داشتند وارد عمل شده و عزیزان خود را یکی پس از دیگری از دست بدهند لذا خداوند به ایشان یک عنایتی فرموده که چند ویژگی دارد که سایر معصومین (ع) ندارند.

 

همه ائمه (ع) کشتی نجات هستند ولی چرا به آن بزرگوار گفته شده مصباح الهدی و سفینه النجاه؟ امام صادق (ع) این پاسخ را می‌دهند و می‌فرماید که همه ما اهل‌بیت سفینه النجاه هستیم اما کشتی نجات جد ما حسین (ع) از کشتی بقیه ائمه و اهل‌بیت وسیع‌تر و سریع‌تر است.

 

 

*چه ویژگی‌هایی باعث شد که امام حسین (ع) چنان جایگاه رفیعی پیدا کند؟

شما می‌دانید که حج به عنوان یک فریضه بزرگ الهی واجب است اما در همین حج اگر انسان احساس کند که راه برای او نا امن است این فریضه تا رفع خطر از او ساقط می‌شود. منتهی می‌بینید زیارت امام حسین (ع) با اینکه مستحب است و واجب نیست، به بهانه نا امنی راه‌ها نباید ترک شود و این را ما فقط برای امام حسین (ع) داریم. نکته دوم این‌که آن بزرگوار جایگاهی در پیشگاه خدا دارد که مسافر که باید نمازش را شکسته بخواند غیر از مسجدالحرام و مسجدالنبی، تنها جای دیگری که می‌تواند کامل بخواند زیر قبه امام حسین (ع) است و این هم از امتیازاتی است که خداوند برای امام حسین (ع) قائل شده است.

ویژگی بعدی در ارتباط با اینکه آن بزرگوار کشتی نجات است؛ همه ائمه (ع) کشتی نجات هستند ولی چرا به آن بزرگوار گفته شده مصباح الهدی و سفینه النجاه؟ امام صادق (ع) این پاسخ را می‌دهند و می‌فرماید که همه ما اهل‌بیت سفینه النجاه هستیم اما کشتی نجات جد ما حسین (ع) از کشتی بقیه ائمه و اهل‌بیت وسیع‌تر و سریع‌تر است.

ببینید ما این نکته را نباید از نظر دور بداریم که امامان قول و نقل و تصویرشان برای ما حجت است و حکم شرعی ایجاد می‌کند.

 

 وقتی ما بپذیریم زیارت اربعین طبق فرموده امام حسن عسگری (ع) یکی از پنج نشانه مؤمن است نشان می‌دهد این مسأله جایگاه رفیعی دارد.

 

 

*منظورتان حضور امام سجاد (ع) در روز اربعین برای زیارت امام حسین (ع) است؟

بله. البته راجع به اربعین بحث است که اهل‌بیت (ع) در بازگشت از شام به سرزمین کربلا آمدند و آن بزرگواران را زیارت کردند و برگشتند به مدینه یا خیر و آیا اگر زیارتی صورت گرفته این زیارت در همان 40 روز بعد از واقعه کربلا اتفاق افتاده یا اربعین سال بعد بوده است. بین علما و محققین ما اختلاف شدیدی است؛ بعضی می‌گویند اصلا امکان ندارد 40 روز بعد از واقعه کربلا این بزرگواران آمده و این سرزمین مقدس را زیارت کرده باشند. بعضی‌ها می‌گویند حتی جابر بن عبدالله هم بعید است 40 روز بعد از این حادثه از مدینه به کربلا رسیده باشد. البته در مورد سرهای مطهر شهدا هم اختلاف نظر است که آیا سرها را به خود کاروان اسیران آل الله (ع) دادند که بیاورند تا کربلا و دفن کنند (چون در نقل است که با راهنمایی امام سجاد (ع) سرها دفن شدند)؛ این‌ها را نمی‌خواهم وارد بشوم اما می‌خواهم این را عرض کنم وقتی ما بپذیریم زیارت اربعین طبق فرموده امام حسن عسگری (ع) یکی از پنج نشانه مؤمن است نشان می‌دهد این مسأله جایگاه رفیعی دارد و ربطی به جابر بن عبدالله هم ندارد.

 

*پس با این اوصاف نباید فعل و شخصیت جابر را عاملی برای بالا بردن جایگاه اربعین بدانیم؟

حرکت جابر نمی‌تواند به لسان معصوم تبدیل شده و یک سنت و اصل و یکی از پنج نشانه مؤمن محسوب شود. وقتی امام معصوم می‌فرماید یکی از نشانه‌های مؤمن زیارت اربعین است؛ جابر بن عبدالله و امثال او در حدی نیستند که فعلشان بشود نشانه مؤمن.

 

40 روز بعد از واقعه کربلا این بزرگواران در کربلا حاضر شده‌اند. به پاس و اهمیت حضور امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) این مسأله چنان اهمیت پیدا می‌کند که می‌شود یکی از ویژگی‌های مؤمن یعنی شیعه واقعی.

 

 

تصور خود من این است که باید این زیارت توسط معصوم انجام شده باشد که به عنوان یک سنت در بین مکتب و مذهب شیعه پذیرفته شده باشد و معصوم هم آن را از نشانه‌های مؤمنین بخواند و خود من معتقدم این مسأله شدنی است. یعنی 40 روز بعد از واقعه کربلا این بزرگواران در کربلا حاضر شده‌اند. به پاس و اهمیت حضور امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) این مسأله چنان اهمیت پیدا می‌کند که می‌شود یکی از ویژگی‌های مؤمن یعنی شیعه واقعی. دلیل اعتبار این است نه صرفا چون 40 روز گذشته و یا اینکه مثلا سرها آنجا آمده باشد یا جابر آنجا زیارت کرده؛ وقتی معصوم آمده و زیارت کرده فعل معصوم برای ما حجت است. این نمی‌تواند سال بعد هم اتفاق افتاده باشد چون دیگر اعتباری پیدا نمی‌کند و باید درست 40 روز بعد از واقعه باشد.

 

*برخی‌ها می‌گویند امکان ندارد طی 40 روز کاروان از کربلا به شام رفته و دوباره به کربلا برگشته باشد، نظر شما چیست؟

وقتی ما نقل داریم و می‌پذیریم این بزرگواران 20 روز بعد از واقعه کربلا به شام وارد شدند (روز اول صفر وارد شام شدند) با توجه به اینکه حداقل یک هفته هم در کوفه زندانی بودند چه استبعادی دارد که 20 روز بعد از ورود به شام در کربلا حاضر نشوند؟!

 

با افشاگری‌ها و روشنگری‌های حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع)، چنان اوضاع و احوال شام و یزید به هم ریخت که یزید هر روزی که این بزرگواران را در شام نگه می‌داشت خود را مفتضح می‌کرد و آبرویش بیشتر می‌رفت. لذا او لحظه شماری می‌کرد که هر چه سریعتر آل الله را از شام خارج کند.

 

 

نقلی وجود دارد که قطعا غلط است که گفته شده اسرای اهل‌بیت (ع) را بیش از یک ماه در شام نگه داشتند؛ این نمی‌تواند درست باشد چون با افشاگری‌ها و روشنگری‌های حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع)، چنان اوضاع و احوال شام و یزید به هم ریخت که یزید هر روزی که این بزرگواران را در شام نگه می‌داشت خود را مفتضح می‌کرد و آبرویش بیشتر می‌رفت. لذا او لحظه شماری می‌کرد که هر چه سریعتر آل الله را از شام خارج کند. ما حداکثر بپذیریم یک هفته هم در شام این بزرگواران را نگه داشته باشند، می‌توانند 13 روز بعدش در کربلا بوده و آنجا را زیارت کرده باشند.

 

*عده‌ای بر این عقیده‌اند که چون مسیر شام تا مدینه از کربلا نمی‌گذرد چه لزومی دارد که کاروان از سرزمین کربلا عبور کرده باشد؟

بله، دقیقا این سخن صحیح است که مسیر شام به مدینه از کربلا نمی‌گذرد. اصلا چه کسی گفته که در مسیر بوده؟ آل الله خواستند که قبل از رفتن به مدینه بیایند و زیارت بکنند. حتی مسیرشان را خیلی طولانی می‌کنند که بروند قبر مطهر امام حسین (ع) و سایر شهدا را زیارت کنند و بعد بروند به سوی مدینه و این شدنی است.

 

*آقای دکتر در مورد شخص جابر بن عبدالله انصاری بفرمایید. بالاخره ایشان زمان‌های مختلف از جمله دوران پیامبر تا امام حسین (ع) را درک کرد. آیا او هم در روز اربعین به کربلا رسید یا خیر؟

من ابتدا اشاره کنم که هم ما نقل داریم که کاروان اسرای آل الله در چهلمین روز آمدند کربلا و زیارت کردند و نقل هم داریم که جابر هم آمده اما اینکه این‌ها با هم تلاقی کرده باشند و بالاتفاق آمده باشند این اختلاف است و معلوم نیست که امام سجاد (ع) را هم زیارت کرده باشد.

 

شخص جابر از اصحاب بزرگوار پیامبر (ص) بود و همراه پدرش در بیعت عقبه در مکه با پیامبر دیدار کرد. در بسیاری از غزوات پیامبر (ص) حاضر بود. ایشان افتخار دارد که بارها محضر حضرت زهرا (س) رسیده و احادیث ناب و استثنائی از وی شنیده و لوح حضرت زهرا (س) را دیده و آن را خوانده (منظور همان مصحف حضرت زهرا است) و از روی آن ظاهرا اطلاعاتی را هم یادداشت کرده بود.

 

 

شخص جابر از اصحاب بزرگوار پیامبر (ص) بود و همراه پدرش در بیعت عقبه در مکه با پیامبر دیدار کرد. در بسیاری از غزوات پیامبر (ص) حاضر بود. ایشان افتخار دارد که بارها محضر حضرت زهرا (س) رسیده و احادیث ناب و استثنائی از وی شنیده و لوح حضرت زهرا (س) را دیده و آن را خوانده (منظور همان مصحف حضرت زهرا است) و از روی آن ظاهرا اطلاعاتی را هم یادداشت کرده بود.

این نشان می‌دهد جابر مقام بزرگی دارد و پیامبر (ص) به او فرموده بود تو پنجمین امام از جانشینان من را خواهی دید و سلام من را به او برسان، حتی پیامبر به او فرموده بود که او مشهور به باقرالعلوم خواهد بود یعنی این لقب را پیغمبر به ایشان داده بود. لذا داریم با اینکه جابر نابینا هم شده بود در مسجد پیامبر می‌نشست و با خود سخن می‌گفت و یا باقر، یا باقر می‌گفت. به او گفتند تو دیوانه شدی، چرا این‌گونه سخن می‌گویی؟ گفت باید آن وعده پیامبر خدا محقق بشود که این بشارت را به من داده بود تا اینکه امام باقر (ع) را هم زیارت کرد و سلام پیامبر را به آن بزرگوار رسانید.

این جایگاه را راجع به جابر داریم، اما اینکه دو نکته راجع به جابر برای من حل نشده؛ یکی اینکه اگر ایشان ساکن مدینه بوده چرا با امام حسین (ع) همراه نشد؟ ممکن است بگویند بیمار و نابینا بوده منتها کسی به این موضوع اشاره نکرده و کسی هم که یک چنین سوابقی داشته وظیفه دارد امامی که در خطر است را یاری و همراهی کند. وقتی جابر برای بعد از شهادت امام حسین (ع) می‌تواند بیاید، یعنی در حیات امام هم با وجود اینکه نابینا بوده می‌توانسته و این مسئله هنوز برای من حل نشده!

دومین مسئله هم این است که امام حسین (ع) روز عاشورا خطاب به دشمن وقتی که آن‌ها جایگاه رفیع امام را نفی می‌کنند و قبل از جنگ تصمیم به قتل امام گرفتند در سخنانی که برای اثبات حقانیت خود بیان می‌کند، می‌فرماید اگر این سخنانی که گفتم را قبول ندارید می‌توانید از جابر بن عبدالله و زید بن ارقم بپرسید؛ آن‌هایی که در شما هستند. البته جابر آنجا حضور ندارد ولی حضرت می‌فرماید می‌توانید از جابر بپرسید. این ممکن است اشاره شود که شما خودتان سابقه دوره پیغمبر ندارید ولی از اصحاب پیغمبر زنده هستند و از آن‌ها بپرسید ولی چرا می‌فرماید در شما هستند، من نتوانستم بررسی و دنبال کنم و با عالمان در میان بگذارم.