برخلاف محققان و پژوهشگران که چهره‌های تاریخی نزد آن‌ها تصویری تحقیقی دارند و داوری این محققان درباره چهره و سیمای این افراد وابسته به منابع و مستندات تاریخی است عامه مردم تصوری که از یک شخصیت تاریخی دارند بیشتر به دیده‌ها و شنیده‌های آن‌ها برمی‌گردد. این قضیه درباره مختار به عنوان یک چهره بحث برانگیز در تاریخ اسلام و تشیع هم صادق است. ما مختار را با ساخت سریال «مختارنامه» در تلویزیون شناختیم که عمدتا تصویری مثبت از این شخصیت ارائه کرده بود. پرسش بنده از شما این است که مستندات درباره مختار چه نکته‌ای را برای ما گوشزد می‌کند و آیا می‌توان در مجموع مختار را پیرو اهل‌بیت علیهم‌السلام دانست؟

بعضی از شخصیت‌ها در طول تاریخ مورد وفاق و اتفاق هستند و کسی در آن‌ها اختلافی یا علامت استفهامی ندارد اما برخی از شخصیت‌ها این گونه نیستند و درباره آن‌ها بگو مگو و بحث وجود دارد که از آن جمله می‌توان به مختاربن‌ابی‌عبید ثقفی اشاره کرد. البته در همین آغاز بحث بگویم که یکی از اشتباهات ما این است که گاه می‌بینیم که اسم مختار را مختاربن‌ابی‌عبیده ثقفی می‌نویسند که صحیح نیست. در بحث رجال که به بررسی شخصیت‌های تاثیرگذار در اسلام و راویان اخبار می‌پردازد ما کتاب «قاموس الرجال» علامه شیخ محمدتقی شوشتری را داریم که آن‌جا هم به این بحث می‌پردازد. خب اهل سنت همه به اتفاق مختار را یک خارجی یعنی خروج کننده بر خلیفه می‌دانند و میان مختار و هر خارجی دیگری که علیه خلیفه زمان خروج کرده است فرقی نمی‌گذارند و مختار را یکی از خوارج بر بنی‌امیه و حتی بدتر از برخی خوارج دیگر می‌دانند.

چرا بدتر از خوارج دیگر؟

او را متهم می‌کنند که مختار مدعی وحی و نبوت بوده است و در این باره حدیثی را به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نسبت می‌دهند که پیامبر (ص) می‌فرماید که دو نفر از قبیله ثقیف، مُبیر یعنی منشا فساد و تباهی هستند و عده زیادی را گمراه می‌کنند. یکی از این دو را اهل تسنن با حجاج‌بن‌یوسف ثقفی که از عمال بنی‌امیه بود و بیشترین خونریزی‌ها را در طول تاریخ اسلام انجام داد تطبیق می‌دهند و شخص دیگری که در حدیث منسوب به پیامبر (ص) مدعی هستند که پیامبر فرموده او از قبیله ثقیف و آدم کذاب و دروغگویی است تطبیق بر مختاربن‌ابی‌عبید ثقفی می‌کنند.

دیدگاه شیعه درباره مختار چگونه است؟

اختلافاتی در این زمینه وجود دارد لذا چندین رساله از چند عالم شیعه برای مختار نوشته شده اما غالب شیعه یعنی 99 درصد بر این باور هستند و می‌شود گفت از رساله‌های علمای شیعه که درباره مختار نوشته شده برمی‌آید که جمله درصدد تنزیه مختار هستند. البته تعدد این رساله‌ها معنی‌اش این است که شخصیت مورد نظر مورد اختلاف است و علامت‌های استفهام درباره او وجود دارد و توقف‌های آقایان بر روی مختار به معنای طرح آن علامت‌های استفهام و تهمت‌ها و جواب گفتن بر آن‌هاست. در مجموع اما اگر ما بخواهیم همه این رساله‌ها و مکتوبات را بررسی کنیم به طور کلی می‌توان گفت که نظر اغلب علمای شیعه بر تنزیه مختار است و آن‌چه در میان مردم هم مشهور است بر همان تنزیه است و عامه مردم هم نظر مثبتی به او دارند چون به هر حال نظر عموم یا به تعبیری عوام، تابع خواص است. این یک قاعده بوده و غالبا در هر برهه‌ای از تاریخ و هر مکان و هر زمانی نظر عوام، تابع خواص آن مردم بوده است. البته در برخی از مقاطع تاریخی هم اتفاق افتاده که خواص نظری داشته‌اند و عوام، نظری دیگر.

همچنان‌که اشاره شد نظر غالب شیعه اعم از خواص و عوام بر تنزیه مختار است و آخرین عالم شیعی که رجال نوشته یعنی درباره شخصیت‌های تاریخی مخصوصا راویان اخبار ائمه علیهم‌السلام یا ملحقین به آن‌ها تالیف داشته مرحوم آیت‌الله حاج سید ابوالقاسم خویی نجفی بوده که ایشان در 23 جلد و با مستدرکات 25 جلد کتاب «معجم رجال الحدیث» را نگاشته‌اند که به ترتیب الفبا رجال راویان حدیث ائمه (ع) و ملحقین را بررسی کرده و در حرف میم به مختاربن‌ابی‌عبید ثقفی پرداخته که راوی خبری از امیرالمؤمنین علیه‌السلام یا ائمه (ع) بوده است. این عالم شیعی نیز در این کتاب جزو کسانی است که طرف مثبت مختار را گرفته و مختار را تنزیه و اکثر تهمت‌ها و علامت‌های استفهام را رد کرده و اخبارش را ضعیف و غیر قابل قبول و در آن سو مختار را اهل نجات دانسته است.

در یک کلمه به عنوان بررسی تاریخی، روی هم رفته نمی‌توانیم تابع نظر اهل سنت باشیم که مختار را شخصی آتشی و اهل جهنم دانسته‌اند و قائل به هلاکت مختار بوده‌اند. شیعه قائل به این است که مختار اهل نجات است. البته معنای این سخن این نیست که مختار منزه از هر گونه علامت سوال و استفهامی باشد. مختار در میان شیعیان عراق که مرکزیت آن کوفه بود جزو کسانی است که به تعبیری شیعه سیاسی بودند. کسانی که بر سر دو راهی آل‌ابی‌طالب و آل‌ابی‌سفیان قرار داشتند. البته این‌ها در تصدی امور مسلمانان و اداره کشور، بنی‌امیه را بر آل‌علی ترجیح نمی‌دادند، این معنای شیعه سیاسی است. البته وقتی کسی قائل به ترجیح سیاسی باشد معنای این حرف این است که به طریق اولی در بحث اعتقادات، آل‌علی را به بنی‌امیه هم ترجیح خواهد داد.