چند دقیقه‌ای تا نماز صبح مانده بود که با صدای همراهمان از خواب بیدار شدم. کیسه‌خواب همراه به علاوه پتو و زیراندازی که میزبانان برای میهمانان آماده کرده بودند فضای گرم و نرمی را محیا کرده بود که متأسفانه دیگر وقت فراق بین من و آن‌ها بود.

 

1001.jpg

 

وقت طلوع خورشید، یکی از بهترین وقت‌ها برای عکاسی هست و من هم دوربین به دست آماده این صحنه بودم. خورشید که آماده طلوع شد شروع به عکاسی کردم و چند عکس از مسیر و عابران مسیر انداختم. نور طلایی‌رنگ و قطعه ابرهای تکه تکه شده در آسمان تمیز و آبی عراق جلوه عکس را چند برابر کرده بود.

 

1012.jpg

 

1021.jpg

 

خورشید که طلوع کرد و کامل بالا آمد فرصت مناسبی بود برای پیدا کردن سوژه‌های دیگر عکاسی. اولین چیزی که حواس آدم را به خودش جلب می‌کرد کوله سفر زائران بود.

کوله از آن مواردی است که از ابتدای سفر درگیر آن هستید. این‌که چه کوله‌ای همراه ببرید و چه چیزهایی داخلش قرار دهید. با مدل‌ها، طرح‌ها و اندازه‌های مختلف، از کوله قدیمی کوهنوردی من، کوله حرفه‌ای علی آقا تا کوله‌پشتی ساده همسفرمان.

 

1031.jpg

 

مهمترین نکته راحتی کوله به خصوص در بندهایش برای یک پیاده‌روی طولانی بود. کوله‌های کوهنوردی به خاطر رعایت استانداردها و قرار دادن ویژگی‌های مناسب برای حمل بار در مسیرهای طولانی و سخت، بسیار مناسب بودند و یکی از مشکلات سفر را از بین می‌بردند. 

تمام این صحبت‌ها یک طرف، بحث کوله در خود راهپیمایی یک طرف دیگر. از این‌جا داستان از بحث‌های ساختار به بحث‌های محتوایی کشیده می‌شود.

هر نوع کوله و هر نوع کوله‌باری که همراه باشد این‌جا یک ویژگی دیگر هم دارد. این‌جا کوله‌بارهای سفر حرف‌ها دارد که قرار است در طی مسیر به گوش هم‌سفرانش برساند.

اگر چشم بیندازید و خوب دقت کنید، می‌توانید صدایشان را بشنوید؛ دختری که به کوله‌اش پیکسل عکس سید حسن نصرالله و شهید احمدی روشن را به همراه عکس مقام معظم رهبری چسبانده است و یک سربند هیهات من‌الذله در بالای آن قرار داده است یا کوله‌ای که پرچم کوچک لبیک یا حسین (ع) را در طول مسیر حمل می‌کند.

 

1041.jpg

 

1051.jpg

 

کمی آن طرف‌تر عکسی از حاج قاسم سلیمانی و سربندی از مدافعان حرم دیده می‌شود، یا عکسی از سردار همدانی و چفیه‌ای آویزان در کنار آن، تصویر ضریح زیبای شه خراسان بر روی کوله‌بار شخصی که برات کربلایش را از او گرفته بود و کوله‌ای که عابرش به نیابت از شهدا پا در این مسیر گذاشته بود. عکس‌هایی از آیت‌الله سیستانی و دیگر مراجع نجف و کربلا هم بسیار دیده می‌شدند.

ما به درگاه رضا عشق تمنا داریم

یک دل شیفته و عاشق و شیدا داریم

 

همه هستی ما لطف و عنایت ز رضاست

همچو خورشید سما زاده زهرا داریم

 

مرحبا لطف رضا شامل ما اذن خدا!

چون دل روشن و پر نور و مصفا داریم!

 

غصه‌ای گر که نداریم در این دار دنی

ما به درگاه رضا دست تولا داریم

 

کوله‌ای صدا می‌زد در راه حسین (ع) هیچ کس تنها نیست و کوله‌ای از وطن فراموش شده‌اش می‌گفت.

 

1061.jpg

 

1071.jpg

 

اما عجیب‌ترین کوله‌بار سفر از آن پیرزنی داغ‌دیده بود. کوله‌اش خستگی راه را از روی دوش صاحبش برداشته بود و در سبدی جای گرفته بود. سبدی که با یک روسری پشت سر صاحبش حرکت می‌کرد. کوله‌ای که عکس شهیدی را به خود چسبانده بود و خبر از نذری می‌داد که سال‌ها پیش ادا شده است.

 

1121.jpg

 

برای مشاهده قسمت قبل این سفرنامه می‌توانید به اینجا و برای مشاهده قسمت بعدی به اینجا مراجعه کنید.