اگر تا به ‌حال به سفر اربعین نرفته باشید و توفیق این زیارت به شما دست بدهد، یکی از سؤالاتی که به ذهنتان می‌آید و برایتان مبهم است احتمالا تعداد روزها و ساعاتی است که قرار است مسیر 100 کیلومتری بین نجف تا کربلا را با پای پیاده طی کنید.

در ابتدا فکر می‌کردم زمان زیادی برای استراحت نباشد و احتمالا باید چند ساعتی از خوابمان کم کنیم تا به موقع به مقصد برسیم. از این مهم‌تر بحث موکب و محل استراحت بود که آیا با این همه جمعیت جایی برای خوابیدن پیدا می‌شود؟ سرد است یا گرم؟ تمیز و مرتب هست یا نه؟ و چندین و چند سؤال دیگر که ذهن را به خودش مشغول می‌کرد.

بعد از سه الی چهار ساعت پیاده‌روی از نجف به سمت کربلا وقت آن شده بود که برای نماز، استراحت و نهار در جایی مستقر شویم.

هر جا امکان نشستن داشته باشد، می‌شود محلی برای صرف نهار؛ موکب‌ها و چادرها هم می‌توانستند گزینه خوبی برای چند دقیقه‌ای استراحت باشند.

برای همین به پیشنهاد علی آقا در یکی از همین موکب‌ها که محوطه باز خوبی هم داشت متوقف شدیم. از چند ساعت قبل از ظهر هم که بساط نذری و نهار همه جا پهن بود. نعمت آن قدر فراوان بود که با التماس به عابران در راه غذایی می‌دادند یا دعوت می‌کردند که در موکب آن‌ها حاضر شوند و نفسی چاق کنند. البته بحث نهار از بحث چای، خرما، زولبیا و حلوای در طی مسیر جدا بود!

 

813.jpg

 

821.jpg

 

831.jpg

 

841.jpg

 

چند مدل غذای عربی را در طول مسیر می‌شد دید. فلافل و کباب ترکی که برایمان آشنا بود ولی چند مدل برنج و خورشت هم بود که به وفور تهیه می‌شد. اما همه این‌ها به یک طرف و یک نوع برنج و خورشت که از همه انواع این غذاها بیشتر تهیه می‌شد به یک طرف. برنج و خورشت لوبیا! باورم نمی‌شد غذای مورد علاقه من در خارج از مرز‌ها این قدر طرفدار داشته باشد. خلاصه بزممان جور جور بود. نکته دیگر ظرف‌های کوچک غذاها بود و بهانه‌ای می‌شد برای گرفتن و خوردن چند غذا.

 

851.jpg

 

861.jpg

 

871.jpg

 

881.jpg

 

غذا که تمام شد، نوبت به نماز و استراحت می‌رسید. تقریبا این فرایند دو ساعتی از زمان ما را گرفت. آرام آرام وسایل را جمع کردیم و آماده حرکت شدیم. برای این‌که موتورمان هم خوب روشن شود در کنار یکی از موکب‌ها ایستادیم و یک چای عربی پررنگ و شیرین خوردیم. دوست همراه ما هم که ظاهرا چای‌خور قهاری بود هر چند دقیقه یک بار با تعارف ما و یا به پیشنهاد خودش کناری می‌ایستاد و با این چایی‌ها تجدید قوا می‌کرد. در نهایت هم هر وقت دیگر چای عربی جواب‌گوی پاهای خسته ما نبود دقتمان را بالا می‌بردیم تا در مسیر فرصت نوشیدن قهوه تازه را از دست ندهیم.

وقتی که چای روضه مرا مست می‌کند

کفران نعمت است به پیمانه لب زنم

 

891.jpg

 

8101.jpg

 

8111.jpg

 

یک ساعتی تا نماز مغرب مانده بود که آماده استقرار در یکی از موکب‌ها شدیم. اتفاقا چند متری که طی کردیم موکب مناسبی پیدا کردیم و وسایلمان را در چند جای خالی که مانده بود قرار دادیم. خوبی این استراتژی این بود که می‌توانستیم قبل از پر شدن موکب‌ها جای مناسب و گرمی را برای خواب و استراحت و تجدید قوا پیدا کنیم.

من که تا قبل از این خودم را برای سه روز سخت آماده کرده بودم تازه فهمیدم که سفر با هم‌سفری که تجربه طی طریق دارد چقدر می‌تواند داستان را متفاوت کند.

این روال تمام روز‌های پیاده‌روی ما بود. صبح نزدیک نماز صبح بیدار می‌شدیم و وسایل را جمع می‌کردیم. بعد از نماز صبح هم شروع به حرکت می‌کردیم. اذان ظهر برای نماز و نهار موکبی را پیدا کرده و در کنارش یک ساعتی مشغول استراحت می‌شدیم و مجدد حرکتمان را آغاز می‌کردیم و یک ساعت مانده به اذان مغرب موکبی را پیدا کرده و بساط خواب را پهن می‌کردیم.

علاوه بر تمام حسن‌های این استراتژی که یکی از آن‌ها خواب مناسب و استراحت کافی بود، مدت زمان خالی بین نماز مغرب تا زمان شام و خواب بود. این یکی دو ساعت لذتی چندین برابر داشت. هم باب صحبت با دیگر همسفران این راه فراهم می‌شد و هم فرصتی بود که به دور از تب و تاب حرکت و رد کردن عمودها در گوشه‌ای نشسته و این رود زلال در جریان را که بی‌وقفه مسیرش را به سمت دریا ادامه می‌داد تماشا کنید. کمی در اطراف قدم بزنید، کمی فکر کنید و چشمانتان را پر کنید از این همه شور و شعور حسینی. دیدن معجزه‌ای به این نزدیکی شاید دیگر پیش نیاید.

دیوانه تو هر که شد عاقل نمی‌شود

یک لحظه هم ز عشق تو غافل نمی‌شود

 

مـــولا جـواز نوکریم چــون به دســت تو

امضا و مهر خورده که باطل نمی‌شود

 

باشــد رضای حــضــرت حـق آرزوی دل

امــا بــدون حـب تو حـــاصل نمی‌شود

 

الطاف بی‌نـهایت و احسان بی‌حدت

کی گفته است روزی قاتل نمی‌شود؟

 

حتی هوای دشمن خود را تو داشتی

چیزی میان عدل و تو حائل نمی‌شود

 

حالا که این غزل شده مشغول مدح تو

پس ناتـمام مـانده و کامـل نمی‌شود...

 

برای مشاهده قسمت قبل این سفرنامه می‌توانید به اینجا و برای مشاهده قسمت بعدی به اینجا مراجعه کنید.