به گزارش کرب‌و‌بلا، مستشرقین یا همان خاورشناسان محققین غربی هستند که درباره شرق و واقعیات آن تحقیق و پژوهش می‌کنند. در این بین مستشرقین نگاه ویژه‌ای به مقوله دین دارند و اتفاقات تاریخی و دینی را نیز رصد و تحلیل می‌کنند. «هاینس هالم» (به آلمانی Heinz Halm) از جمله مستشرقان معاصر است که بر خلاف این‌که درباره صلح امام حسن مجتبی علیه‌السلام دچار تناقض‌گویی‌ها و گاهی دچار خطا شده است، ولی در خصوص قیام امام حسین (ع) با تکیه بر منابع روایی و مقاتل توانسته روایت قابل قبولی را از منابع ارائه دهد. وی در زمینه اسلام و خصوصا تشیع تألیفاتی دارد.

این‌که هالم به عنوان یک مستشرق آلمانی چه نگاهی به واقعه عاشورا و امام حسین (ع) دارد محور اصلی بحث با ایشان بوده است. متن زیر گفت‌و‌گوی وب‌سایت کرب‌و‌بلا با این مستشرق آلمانی است که در اختیار علاقه‌مندان قرار دارد:

هالم در ابتدای سخنان خود با اشاره به شرایط صلح امام حسین (ع) با معاویه گفت: امام حسن مجتبی (ع) با توجه به شرایط پیش آمده و با شروطی حاضر شد با معاویه صلح نماید. البته در منابع روایی و حدیثی اهل تشیع و اهل سنت تحلیل‌های متفاوتی در خصوص این موضوع وجود دارد. شیعیان بر این اعتقاد هستند که واگذاری خلافت به معاویه هرگز مقام امامت و رهبری حسن‌بن‌علی (ع) را از بین نمی‌برد و ایشان تا زمان شهادتش امام و رهبر شیعیان است و بعد از ایشان، بردار کوچکترشان حسین‌بن‌علی (ع) رهبری شیعیان را بر عهده گرفت.

وی با بیان این‌که مردمان عراق به خصوص کوفه چندان از حاکمین شام و اموی راضی نبودند، اظهار کرد: از زمان بیعت امام حسن (ع)، حاکمان شهرهای نظامی کوفه و بصره از سوی خلافت در شام انتخاب می‌شدند و این برای مردم عراق به خصوص کوفه که به طرفداری و دوستداری از اهل‌بیت (ع) معروف و مشهور بودند، چندان خوشایند نبود. از این رو مخالفت‌ها و گاه درگیری‌های بین طرفداران علوی و اموی در این شهر مشهود بود. تا جایی که در سال 51 ه.ق، چندین مخالف و معترض دستگاه اموی دستگیر شده و برای محاکمه به نزد خلیفه اموی در دمشق فرستاده شد [منظور هالم، حجربن‌عدی و پیروانش است].

هالم عمل معاویه در انتخاب یزید به عنوان حاکم شرعی را بدعت نامبارکی خواند و عنوان کرد: یکی از عوامل مهم و تاثیرگذار در تحولات چند دهه بعد، بدعتی بود که معاویه با انتخاب پسرش یزید برای سطلنت پایه‌گذاری کرد. یعنی معاویه قبل از مرگ خود در رجب سال 60 ه.ق پسرش یزید را به جانشینی خود تعیین کرد و از این رو برای نخستین بار در صدد تاسیس یک سلسله خلافت موروثی برآمد. تنفر مذهبی دیرینه مسلمانان صدر اسلام از خاندان اموی، که تا چندی پیش از آن مشرک و نیز تشنه قدرت بودند، موجب شد که برای مبارزه با آنان، قبایل عراقی دست به دست یکدیگر دهند و با حکومت شام مقابله کنند. فرزند دوم امیرالمومنین، علی (ع)، امام حسین، می‌توانست گزینه مناسبی برای ورود به صحنه مبارزه با امویان باشد.

یکی از عوامل مهم و تاثیرگذار در تحولات چند دهه بعد، بدعتی بود که معاویه با انتخاب پسرش یزید برای سطلنت پایه‌گذاری کرد. یعنی معاویه برای نخستین بار در صدد تاسیس یک سلسله خلافت موروثی برآمد.

این مستشرق آلمانی ادامه داد: حسین (ع) در برابر درخواست خلیفه اموی برای بیعت، مدینه را ترک و به سوی مکه که از دوره جاهلیت سرزمین مقدسی بود، رفت ولی شرایط در مکه هم چندان مطلوب وی قرار نگرفت و در برابر درخواست مردم کوفه که منتظر فرصت بودند که از خلافت شام انتقام بگیرند عازم کوفه شد. در این مسأله نگرش‌های قومی، قبیله‌ای و جغرافیایی نیز مطرح بود از سویی گروهی هم واقعا محب و دوستدار حسین (ع) بودند، بنابراین ایشان را به عراق دعوت کردند. خروج حسین‌بن‌علی (ع) از مکه و حرکت به سوی عراق با خبرهای خوشی همراه نشد، دستگیری مسلم، دستگیری هانی و در نهایت سد راه ایشان توسط سپاهیان حاکم کوفه، منجر به درگیری‌های خونین در ده محرم و در نهایت شهادت حسین‌بن‌علی (ع) به همراه بسیاری از اصحاب و فرزندانش شد.

هالم در ادامه با اشاره به دیدگاه «یولیوس ولهازون» شرق‌شناس آلمانی، بیان می‌کند: وی بر غیر قابل اجتناب بودن تصمیم حسین (ع) تاکید ورزید و برداشت خود را از مظلومیت کامل آن قهرمان پنهان نداشت. لکن، وی بر تاثیر پیش‌بینی نشده واقعه کربلا نیز تاکید داشت و می‌گفت: «شهادت وی عصر جدیدی را برای شیعه گشود، این شهادت برای شیعیان اهمیت بسیار بیشتری از شهادت پدر آن حضرت داشت که فرزند دختر پیامبر (ص) نبود. پدیده‌هایی وجود دارند که آثاری عظیم از خود بر جای می‌گذارند؛ البته این تاثیر مهم نه چندان از طریق خود آن پدیده‌ها و پیامدهای اجتناب ناپذیرشان، بلکه بیشتر از طریق خاطراتی است که در قلب‌ها و ذهن‌های اشخاص بر جای می‌گذارند».

هالم ادامه می‌دهد: البته شیعیان نقش حسین (ع) را به دیده‌ای کاملا متفاوت می‌نگرند، از نظر آنان وی شخصی ماجراجو که بی‌باکانه سبب شکست خود شود نیست، بلکه سیدالشهدا (ع) است که مصیبت درگذشتش آشکارا با مصیبت مربوط به حضرت عیسی (ع) در مسیحیت برابری می‌کند. وی با آگاهی از قطعی بودن شهادت خود از راهی که در پیش گرفت، منحرف نشد تا برای جهانیان آیتی باشد. بر همین اساس هم روز واقعه کربلا، عاشورا (یعنی دهم محرم)، به صورت یکی از مهم‌ترین مراسم مذهبی در آمد و مرقد حسین (ع) مهم‌ترین زیارتگاه شیعیان شد.

وی در ادامه با اشاره به مرقد مطهر امام حسین (ع) و تلاش برخی برای ویرانی آن گفت: در سال 236 خلیفه (متوکل) خود را ناگزیر از آن یافت که این حرم را در کربلا ویران کند تا مانع سفرهای زیارتی شیعیان شود. با وجود این، در سال 266 بار دیگر این خبر تأیید شد که زائرانی - حتی از سرزمین دوردست یمن - پس از مناسک حج و بعد از زیارت مرقد پیامبر (ص) در مدینه، به کربلا سفر کرده‌اند تا بر سر مزار حسین (ع) به گریه و زاری بپردازند. در حدود سال 366 «ابن‌حوقل»، جغرافی‌دان و سیاح، از وجود آرامگاهی دارای گنبد بر بالای آن مقبره خبر داد. پس از آن‌که زیارتگاه‌های علی (ع) در نجف و حسین (ع) در کربلا در اثر چپاول اعراب بدوی ویران شد، «عضدالدوله دیلمی»، این زیارتگاه‌ها را در سال 369 مرمت کرد. گفته می‌شود سر حسین (ع) که به دمشق برده شده بود، به بستگانش بازگردانده شد و آن‌ها آن را به خاک سپردند؛ هر چند محل دفن آن مورد اختلاف است. در خود دمشق زائران به سر این شهید در اتاقی در ضلع شرقی مسجد جامع ادای احترام می‌کنند؛ به روایتی دیگر این سر در عسقلان (اشقلون) فلسطین دفن شد و افضل سردار فاطمی در سال 491 برای آن زیارتگاهی بنا کرد، به منظور حفظ این یادگار از آسیب جنگجویان صلیبی، در سال 548 آن را به قاهره و به محلی موسوم به مشهدالحسین در نزدیکی مسجد ازهر انتقال دادند که هنوز هم مورد احترام است.

او در پایان تاکید کرد: مطابق روایاتی دیگر، سر حسین (ع) در مدینه، کوفه، نجف، کربلا، رقه، بر کرانه فرات یا حتی در شهر دوردست مرو دفن شده است. قدیمی‌ترین منبع بر جای مانده درباره وقایع کربلا کتاب مقتل‌الحسین نوشته ابومخنف کوفی (157) است که طبری مورخ (310) در کتاب تاریخ خود به تفصیل از آن اقتباس کرده است.