به گزارش کربوبلا، دکتر مقصود فراستخواه استاد دانشگاه، جامعهشناس و پژوهشگر دینی در سخنرانی خود در شب عاشورای 96 به ایراد سخنانی در خصوص تیپ شخصیتی امام حسین علیهالسلام پرداخت. وی در بخش نخست سخنان خود تیپ شخصیتی حضرت و در بخش دوم به جامعهشناسی اسلامی با تاکید بر شهر کوفه را موضوع بحث خود قرار داد. مشروح سخنان ایشان را در ادامه میخوانید:
حسینبنعلی (ع) در خاندان بنیهاشم با سرمایههای فرهنگی و اجتماعی بالا به عرصه آمد. جدش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود و پدرش علی (ع) از افراد باسواد و از عالمان آن جامعه به شمار میرفت. به این ترتیب در فضایی فرهنگی و معرفتی پرورش یافت.
پرورش یافتن در این چنین خانوادهای فرهنگی و معرفتی، اباعبداللهالحسین (ع) را به مدلی از یک تیپ شخصیتی میرساند که معرفتی، معنوی، ارزشی، آزادمنش، حقطلب و اخلاقی است. این مدل بنیادین شخصیتی از اباعبداللهالحسین (ع) از ایشان یک تیپ فکری، اجتماعی و سیاسی متمایز به وجود آورد. به نوعی میتوان گفت حسینبنعلی (ع) متعلق به جامعه نخبه آن دوره بود.
ایشان هفت سال بیشتر نداشتند که پیامبر اسلام (ص)، رحلت کردند و ایشان زیر نظر علیبنابیطالب (ع) تعلیم و تربیت شدند. امام حسین (ع) وقتی به سن جوانی رسیدند که دورهای از اختلافات و کشمکشهای سیاسی در دوره خلفای نخستین شکل گرفته بود. اختلافات شدید بر سر جانشینی در آن دوره موجب شد که فضای اختناق شدیدی بر علیه این خانواده شکل بگیرد. یعنی فضایی ایجاد شد که بسیاری از نقل سخنان ایشان واهمه داشتند. بنابراین احادیث در دسترس از ایشان در مقایسه با سایر ائمه (ع) اندک است. ولی با این وجود، حدود چند صد حدیثی از ایشان در کتابها وجود دارد که بررسی اسنادی و محتوایی آنان این امکان را فراهم میکند که متوجه تیپ شخصیتی نخبه، آگاه، خردگرا، آزادمنش و منطقی ایشان شویم. کتابهایی چون بحارالانوار، غررالحکم و دررالکلم و تحفالعقول منابعی هستند که به این موضوع پرداختهاند.
مثلا از ایشان نقل شده است که: «درس و بحث علمی موجب باروری معرفت و تجربههای پیدرپی سبب فزونی خردمندی میشود»، «دِرَاسَه الْعِلْمِ لِقَاحُ الْمَعْرِفَه. وَ طُولُ التَّجَارِبِ زِیَادَه فِی الْعَقْلِ. وَ الشَّرَفُ التَّقْوَی»؛ «از نشانههای دانشمند این است که سخن خود را انتقاد بکند و به شیوهها و فنون نظریهپردازی دانایی پیدا کند»، «مِن دلائل العالِم إنتقاده لحدیثه و علمه بحقائق فنون النظر» و اصولا نیکی و معروف همواره به قدر معرفت و شناخت است، «المعروف بقدر المعرفه»، «نیکی [و خدمت به دیگران] به قدر معرفت [آنها] ست.» اندیشه حسینبنعلی (ع) این چنین است؛ اما نکته مهم در تیپ فکری امام این است که پسزمینه عمیقی از معرفت معنوی دارد. در واقع امام حسین (ع) حامل تجربه بالای وجودی است؛ تجربهای استعلایی سرشار از معنایی غایی و آگاهی.
اباعبداللهالحسین (ع) دارای یک تکیهگاه وجودی و سرشار از معنای محتشم است. به تعبیر جدید اگر بخواهیم بگوییم، اباعبداللهالحسین (ع) مالامال و سرشار از دید تجربه وجودی (اگزیستانسیل) است.
نظام فرهنگی جوامع
در اینجا مقدمه ضروری و قابل ذکر این است که اصولا معرفت در هر دوره از یک جامعه در نظام فرهنگی خاصی صورتبندی میشود؛ درواقع معرفت، امری فردی، گزاف و ابتدا به سکون نیست، بلکه در قالب چارچوبهای جمعی بازنمایی شکل میگیرد؛ یعنی نمیتوانیم «معرفت در خلا» داشته باشیم.
همانطور که هر کس در جامعهای به عرصه آمده باشد، با زبان و گرامر متفاوت آن جامعه سخن میگوید، این ذهنیت و زبان فرهنگی نیز از یک جامعه به جامعه دیگر و در دورههای مختلف فرق میکند. هر جامعه و تاریخی در پسزمینه خود آرشیوی معرفتی دارد.
حسینبنعلی (ع) در جامعهای به سر میبرد که دارای یک آرشیو معرفتی هست که از فرهنگ سامی، ابراهیم خلیلالله (ص)، دین حنیف، جدش رسولالله (ص) و پدرش علیبنابیطالب (ع) میرسد.
نظامهای فکری و معرفتی در جوامع گوناگون دارای تفاوتهای ساختاری است، به طور مثال نظام معرفت در یک فرهنگ میتواند بیشتر تحلیلی و سنجشگرا باشد، یعنی از افراد بخواهد با نردبان استدلال بالا بروند، اما ممکن است در فرهنگی دیگر نظام معرفتی ترکیبی باشد نه تحلیلی و با نگاهی کلیگرا به امور صور خیال اهمیت بدهد، معنا بخشیدن به امور مهم باشد یا فاصلهها مهم باشند. محققان درباره تفاوت در نظامهای فرهنگی معرفت بسیار کار کردهاند و من وارد این بحث نمیشوم.
مثلا برای یک فرهنگی، جهان هستی امری تصرفکردنی است یعنی موضوع، تصرف ذهنی است، تصرف فنی است و موضوع یک تصرف تحلیلی و تکنیکی است اما برای فرهنگ دیگر، عالم دارای وجهی استعلایی است و در آنجا موضوع فهمیدن معنای عالم شایسته است. در چنین نظامی فهم عالم از تصرف بر عالم مهمتر است یا تصرف تکنیکی بر عالم، اینکه میخواهد در راز هستی غوطهور باشد، این یک نظام و فرهنگ است. در فرهنگی دیگر تأکید بر این است که نخواهیم که نشانهها، در و دیوار و دشت و دمن از معنا تهی شود.
او افزود: این نیز یک تیپ فرهنگی است، یک نظام فرهنگی که معرفت متناسب با خودش را دارد. مثلا زمان در بعضی از فرهنگها زمان خطی است که در آن یا پیشرفت میکنیم یا عقب میمانیم اما در فرهنگ دیگری بیشتر با زمان هبوط، صعود و رجوع مواجه هستیم، « انا لله و انا الیه راجعون»؛ هر کسی کو دور ماند از اصل خویش، باز جوید روزگار وصل خویش؛ آب دریا که به دریا میرود، از همانجا کامد آنجا میرود.
به این ترتیب میتوانیم تیپ معرفتی و معنوی حسینبنعلی (ع) را توضیح دهیم. اباعبداللهالحسین (ع) دارای یک تکیهگاه وجودی و سرشار از معنای محتشم است. به تعبیر جدید اگر بخواهیم بگوییم، اباعبداللهالحسین (ع) مالامال و سرشار از دید تجربه وجودی (اگزیستانسیل) است، یک صورتبندی الهیاتی از جهان و درک مذهبی عمیق در او وجود دارد، معنویت او صورتبندی الهیاتی و مذهبی به سیاق فرهنگ سامی، خدای ابراهیمی و آیین حنفی دارد که در اسلام، قرآن و تعالیم و نیایشهای جد و پدرش این فرهنگ را مزه مزه و تجربه کرده و با آنها زیسته است.
در دعای عرفه میبینیم که اباعبداللهالحسین (ع) چه نگاه والایی دارد؛ او به یک قدرت لایزال متکی است که سرچشمه فراوانی بیکران و ارزشهای متعالی وجودی است و همکاری با این مبدا خیر و کمال کردگاری در او برانگیخته شده است.
در واقع درک حسینبنعلی (ع) از توحید و حقیقت خدای متعال، درکی بسیار عمیق است و این را در نیایشها و در اعمال و مناسبات او به صورت آشکار میبینیم. حسینبنعلی (ع) میگوید: گروهی از مردم خدا را از ترس میپرستند که این عبادت بردگان است، گروهی از سر آز و برای طلب ثواب و رغبتهای آن جهان که این نیز عبادت مزدوران یا تاجران است، اما گروهی خدا را از سر عشق و نیاز و به شکرانه بودن در عالم وجود میپرستند و خدا را شایسته پرستش میبینند، اینگونه پرستش مختص آزادگان است. «قَوْما عَبَدُوا اللَّهَ خوفا رَهْبَه فَتِلْک عِبَادَهُ الْعَبِیدِ، قَوْما عَبَدوا اللّهَ طَلَبَ الثَّوابِ فتِلک عِبادَهُ الاجَراءِ قَوْما عَبَدُوا اللَّهَ حُبّا لَهُ شُکرا فَتِلْک عِبَادَهُ الْاَحْرَار».
این مضمون از دیگر امامان شیعه نیز به عبارتهای مختلف نقل شده است؛ مثلا از علی (ع) نقل شده که خدایا تو را نه از ترس دوزخت پرستیدم و نه برای طمع داشتن در بهشتت؛ بلکه تو را زیبنده پرستش یافتم و پرستیدم (الهی ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فی جنتک، بل وجدتک اهلا للعباده فعبدتک). همین مضمون وارد شاخهای از عرفان اسلامی ما نیز شده است و نمونهاش را در «رابعه عَدَویه» لقب گرفته به «تاجُ الرجال» که در اواخر قرن اول، سه دهه بعد از شهادت حسینبنعلی (ع)، در بصره به دنیا آمد و در سال 135 در بیتالمقدس درگذشت، میتوان دید. یک بانوی عارف اندوهگین، امام العاشقین، دختری که ازدواج نکرد و شیخ عطار با اشاره به مقام اوست که میگوید وقتی در عرصات محشر، ندا میشود یا رجال یا ای مردان! اول کسی که قدم مینهد مریم سلام الله علیهاست.
رابعه نیز به سفیان ثوری گفته است که میروم آتش بر بهشت خدا بزنم و آب بر دوزخها بریزم تا خدای متعال بدون غرض پرستیده شود و این همان مضمونی است که در مضامین عرفانی والای اسلامی ما آمده است، در عرفان عاشقانه ولی غمگین در تاریخ ما از دامن رابعه جاری شده است که هم از زهد متشرعانه و هم از عرفان ترسانگار، متمایز بود و در مسلک صوفیان و عارفان بعدی زمانه ظهور پیداکرده است که با مسلک صوفی و همچنین با عرفان ترسانگار در تعارض است.
شواهد تاریخی کدام است؟
یکی از شواهد دال بر بنیانهای عمیق معرفت و معنویت اباعبداللهالحسین (ع)، دعای عرفه است. هر چند که در سندیت بخشی از دعا به خصوص بخش پایانی دعا و نسبت آن به حسینبنعلی (ع) بحث وجود دارد اما در بخش نخست دعای عرفه اتفاقنظر وجود دارد.
حسین (ع) میخواهد در اعتلای این عالم با خداوند همکاری کند و با شرارت مقابله کند.
به هر حال ما در اینجا برای احتیاط به بخش آخر استناد نمیکنیم و بر همان بخش اول که در آن اتفاقنظر هست، متمرکز میشویم و میبینیم چگونه اباعبدالله (ع)، ایمان عمیق و تجربه ژرفی از حقیقت متعال در عالم و آدم دارد و این تکیهگاه وجودی چگونه از او انسانی پابرجای، شجاع، پایدار، امیدوار، دلیر، حقگرا و آزاده پدید آورده است.
در این دعا میبینیم که اباعبداللهالحسین (ع) چه نگاه والایی دارد؛ او به یک قدرت لایزال متکی است که سرچشمه فراوانی بیکران و ارزشهای متعالی وجودی است و همکاری با این مبدا خیر و کمال کردگاری در او برانگیخته شده است. یعنی حسین (ع) میخواهد در اعتلای این عالم با خداوند همکاری کند و با شرارت مقابله کند.
در نیایش خود با حقیقتی متعال، صمیمانه نسبت روحی دارد و میگوید: ستایش سزاوار خدایی است که پاداشدهنده هر سازندهای، بخشنده هر نالندهای، فرو فرستنده منافع و مطلوبیتها، شنونده نیایشها، برطرفکننده غمها و گرفتاریها، تعالیبخشنده درجات وجودی و فرو کوبنده جباران است. خدای من! به سوی تو رغبت و اشتیاق دارم و توفیق تو بود که در محضر قرب خویش قرارم دادی، پس هر بار که تو را میخوانم پاسخ میدهی. از تو میخواهم، اعطا میکنی، اطاعتت میکنم، قدر میدهی و سپاسگزار میشوم، میافزایی. نامهای تو پاکیزه و مقدس است و داد و دهش و نعمتهایت عظیم و فاخر است. خدای من! چنان کن که به تو خشیت بورزم آنگونه که میبینمت. در اندرون من غنایی، در دل من باوری، در اعمال من اخلاصی، در چشمانم روشنی و بینایی و در دینم روشنبینی قرار ده و بر آنان که به من ستم روا دارند و نسبت به شر آنچه بیدادگران در این سرزمین میکنند، یاریام کن.
امام حسین (ع) در ادامه به کفایت درونی اشاره میکنند و میگویند: در من کفایتی درونی به وجود بیاور. خدایا غم و اندوه مرا تو بگسار، پروردگارا تو را به آن پرتو نور رویت که این زمین و آسمانها به او اشراق یافته است، تو پناهگاه منی آنگاه که زمین با همه وسعت خویش بر من تنگ شود، تو هستی که دردمندان مضطرب را اجابت میکنی و مشکلات را برطرف میکنی.
در زمین کربلا مسجل است که زمین با همه وسعت برای اباعبداللهالحسین (ع) تنگ شده است چرا که در فرازی از این دعا میگوید: در عالمی که همه چیز بسیار وسیعتر از این محدودیتهایی است که سیستمهای سیاسی ایجاد میکند، خداوند پناهگاه ما است.
ایشان در آن لحظات امیدوار است، چرا که دل دریاگون دارد «... قطره دریاست، اگر با دریاست ورنه او قطره و دریا، دریاست»
این رویکرد وجودی و معنوی است که برای اباعبدالله (ع) ادراکی اخلاقی از حیات فردی و اجتماعی پدید میآورد، به او حریت و آزادگی میدهد و در او جود، سخا و بخشایش ایجاد میکند. میگوید: «راستی عزت است، دروغ ناتوانی و درماندگی است، رازداری امانت است، همسایه در حکم خویشاوند است و یاری و داد و دهش به مردم رسم صداقت است. اینکه حوائج مردم در نزد شماست نعمتی از خدا برای شماست، پس فرو نگذارید.»
سیدالشهدا (ع) افشای حقیقت را وظیفه عالم میدانست و از آنان میپرسید که چرا مسئولیتهای عدالتخواهی و افشای حقایق خود را فراموش کردهاید؟
در کتابهای حدیث و سیره از بخشندگی، عفو، اغماض و جود، سخا و کمک به درماندگان، مردمنوازی و تیمارداری او شواهدی نقل شده است و همواره پرهیز میداد که مبادا به کسی ستم بورزید که جز خدا یاوری ندارد. این تیپ معرفتی، معنوی و اخلاقی پایه تیپ اجتماعی و سیاسی حسینبنعلی (ع) شد. او به طور مرتب از عالمان دینی از طبقات ممتاز مذهبی جامعه خودش که به طبقات ممتاز و اشرافیت تبدیل شده بودند انتقاد میکرد وبه آنان تذکر میداد که چرا مسئولیتهای روشنگری خودتان را فراموش کردهاید؟
ایشان افشای حقیقت را وظیفه عالم میدانست و از آنان میپرسید که چرا مسئولیتهای عدالتخواهی و افشای حقایق خود را فراموش کردهاید؟ امام حسین (ع) عالمان را خطاب قرار میدادند؛ «ای گروه مشهور به علم... در کوی و برزن با هیبت پادشاهان و اشرافیان راه میروید و حق ضعیفان و بیپناهان را ضایع میکنید»، «عبرت بگیرید از پند خداوند در قرآن که احبار و روحانیان و علمای دین یهود را نکوهش میکند، چرا که آنها از ستمگران آن همه زشتی و فساد را میدیدند ولی از آن باز نمیداشتند؛ این نبود جز برای دستیابی به امتیازات و ترس از دست دادن موقعیتها... حال آنکه خدا میگوید از مردم نترسید و نسبت به من خشیت داشته باشید.»
آری؛ حسینبنعلی (ع) این چنین است. معرفت، معنویت، آزادگی و احساس مسئولیت اجتماعی در حسینبنعلی (ع) بود که او را نسبت به سرنوشت جامعه و ارزشهای معرفتی و اخلاقی اصیل اسلام که میراث اصیل آموزههای اسلامی بود، حساس میکرد. حسین (ع) برای ارزشهای دین به پا خاست و میگفت این ارزشها فراموش شده است؛ حقوق اجتماعی و حقوق مردم و ستمدیدگان در اثر سهمخواهیها و امتیازات زیر پا گذاشته شده است.