به گزارش کرب‌و‌بلا، محمدرضا بهشتی در نخستین شب از سلسله نشست‌های «عاشورا و امروز ما» که توسط انجمن اندیشه و قلم در محل خانه اندیشمندان برگزار شد، درباره دعای عرفه و اجابت در عاشورا گفت: واقعه عاشورا از وقایع نادر بشریت است و ویژگی‌های خاصی دارد. با واقعه‌ای روبرو هستیم که نظیر آن را در طول تاریخ نمی‌یابیم. آن‌چه در این واقعه رخ داده است آشکار شدن جلوه معرفت الهی در وجود انسان‌هایی گرانقدر آن هم در میدان آزمون‌های سخت و سنگین است، میدانی که در آن شناخت و معرفت اشخاص، ایمان و یقین آن‌ها به محک آزمایش گذاشته می‌شود.

وی ادامه داد: هر کسی که پای در میدان ایمان گذاشت بدون تردید مورد آزمون قرار می‌گیرد. همان‌طور که در قرآن نیز آمده است؛ «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ»؛ یعنی آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم رها مى ‌شوند و مورد آزمایش قرار نمى‏‌گیرند.

بهشتی ادامه داد: در آیه شریفه «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ؛ الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَه قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» نیز با تأکید خیلی عجیب به این موضوع اشاره شده است. یعنی ما شما را به چیزى از ترس و گرسنگى و کاهش اموال و نفوس و فرزندان مى‌آزماییم و تو، اى پیامبر، به شکیبایان نوید ده. همانان که چون پیشامد ناگوارى به آنان برسد مى‌گویند: ما از آنِ خداییم و به سوى او بازمى‌گردیم.

این استاد فلسفه در ادامه گفت: خداوند متعال در این آیه فرموده است قطعا شما را به خوف، جوع، نفس اموال و نفس اولاد آزمایش می‌کنیم. هر یک از این موارد تجربه‌ای منحصر به فرد است. « خوف» نه از جنس ترس‌هایی که ما معمولا در زندگی از آن‌ها سخن می‌گوییم، بلکه چنان ترسی است که فرد را از جای خود برمی‌کند و او را از آن‌چه بدان عادت دارد گسسته می‌کند. تجربه‌های این چنینی را تجربه‌های حدی می‌گوییم، تجربه‌هایی که انسان در مواجهه با آن‌ها ترس به جانش افکنده می‌شود. آزمون‌های خداوند در این‌گونه موارد «اصابت» می‌کند، مانند این‌که بگوییم در روز روشن و در حالی که هوا صاف است به ناگاه صاعقه‌ای در زندگی ما اصابت می‌کند و از جای کنده می‌شویم. ریشه مصیبت نیز از همین جاست. هر واژه از آخرین قسمت این آیه مانند آتشفشان است. پرسش پیش می‌آید که چرا «انّا»؟ چرا از میان نام‌های خداوند «الله»؟ و بسیاری پرسش‌های دیگر که مجال پرداختن به آن‌ها نیست. هر بخش از این آیه عجیب و خارق العاده است که در این مجال از آن می‌گذریم.

امام حسین (ع) در واقعه کربلا نیز با پوششی با ارزش وارد میدان شد چرا که می‌خواست نشان بدهد اگر به این میدان آمده است برای به دست آوردن ثروت، مکنت و وجاهت اجتماعی نیست زیرا از این موارد برخوردار بوده است.

بهشتی در همین راستا افزود: در واقعه عاشورا امام حسین علیه‌السلام و یارانش مورد سهمگین‌ترین آزمایش‌ها قرار گرفتند و چون شناخت و معرفت آنان برتر است بر همین اساس، آزمون آنان نیز این چنین است. حسین‌بن‌علی (ع) از چهره‌های شناخته شده عالم اسلام است و دل‌ها به سمت اوست به طوری که مردم یکی از دل‌خوشی‌هایشان دیدن و شنیدن سخنان نوه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود. همچنین امام حسین (ع) به تعبیری از اصحاب هستند چرا که در طول زندگی پیامبر (ص) حضور داشتند. ایشان نه تنها از اصحاب به شمار می‌روند بلکه از خاندان و مورد توجه محبت و عنایت پیامبر (ص) بودند. خاطرات بسیار زیادی در ذهن مردان و زنان این جامعه از امام حسین (ع) گره خورده است.

بهشتی ادامه داد: متاسفانه شخصیت امام حسین (ع) کمتر شناخته شده است و اگر هم می‌شناسیم معطوف به همین چند ماهه پایانی زندگی ایشان است. باید بگوییم امام حسین (ع) در آن زمان به لحاظ شخصیتی فردی هستند که از حیث تمکن، زندگی خوبی دارند و از توانمندی مطلوبی برخوردار هستند و جود و کرم حسین‌بن‌علی (ع) مشهور است.

این استاد فلسفه با اشاره به روایتی تاریخی درباره امام حسین (ع) گفت: امام حسین (ع) در واقعه کربلا نیز با پوششی با ارزش وارد میدان شد و یکی از دلایل حمله به خیمه‌ها بعد از نبرد، همین مسأله بود؛ چرا که آن‌ها تصور می‌کردند حسینی که به کوفه آمده است حتما اموال و امکاناتی را با خود آورده و همین پوشش نشان می‌دهد وضعیت خوبی دارد. حسین‌بن‌علی (ع) با این پوشش می‌خواهد نشان بدهد اگر به این میدان آمده است برای به دست آوردن ثروت، مکنت و وجاهت اجتماعی نیست زیرا از این موارد برخوردار بوده است و با این جایگاه در معرض آزمون قرار می‌گیرد و انصافا این آزمون سخت و دشوار است.

وی با اشاره به این‌که اگر ما در چنین جایگاهی بودیم، مشخص نبود چگونه عمل می‌کردیم؛ ادامه داد: هتک حرمت چه بسا ظلمی بزرگ‌تر از قتل حسین (ع) بود. ایشان که در جامعه جایگاهی والا داشتند در معرض تطاول و ظلم دشمن قرار می‌گیرند و خاندانشان به اسارت در می‌آیند، تصور این‌که فردی در مرتبه او در برابر چه کسانی و مورد چه هتاکی‌هایی قرار می‌گیرد، واقعا غمناک است.

بهشتی با تاکید بر این‌که امام هر آن‌چه داشت در طبق اخلاص قرار داد، گفت: امام حسین (ع) با آخرین دارائی‌ها و قطره‌های خون خود به این میدان آمده است. حتی پس از شهادت ایشان حریم معمول هر انسان یعنی لباس او را از پیکر در می‌آورند و اسب بر پیکر ایشان و یارانشان می‌رانند؛ صف‌آرائی غریبی است.

بهشتی با اشاره به روایاتی از لحظات آخر مبارزه حضرت گفت: پرسش من این‌جاست که باید چه معرفتی در یک انسان تثبیت شده باشد تا او در چنین میدانی که بسیاری از همراهانش را از دست داده پا پس نکشد و نه تنها دل و فکرش متوجه داشته‌های پیشین نباشد، بلکه هر چه به پایان ماجرا نزدیک می‌شود شتاب بیشتری بگیرد. گویی می‌داند به آن‌چه که سال‌های سال آرزویش را داشته است، نزدیک شده به طوری که چند قدم بیشتر نمانده است. حسین‌بن‌علی (ع) انسان است؛ اما او چگونه انسانی است که در دل خود چنین معرفت، باور و یقینی دارد؟ این چه ایمانی است که قادر است در این محک دشوار دوام بیاورد؟

شگفت‌انگیز است که انسان، خودش بخواهد عقلش به مرتبه‌ای برسد که گویی به قوت آن چیزی است که از ناحیه احساس درک می‌کند.

فرزند شهید بهشتی در این راستا افزود: با توجه به این آیه شریفه که می‌گوید: «قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا، قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ»، یک مرتبه داریم تحت عنوان اسلام که فرد با گفتن شهادتین به جمع مسلمانان می‌پیوندد و جان، مال و خون را با گفتن شهادتین محفوظ می‌دارد. این نخستین مرتبه از اسلام است. اما اسلام کجا و ایمان کجا؟ پیامبر به کسانی که اسلام آورده‌اند و بر سر او منت می‌گذارند، خطاب می‌کند هنوز ایمان نیاورده‌اید بلکه بگویید اسلام آورده‌اید زیرا هنوز ایمان در دل‌های شما رسوخ نکرده است. به فرض این‌که پای در مسیر ایمان هم گذاشته باشند، اما آیا مگر ایمان صرفا دارای یک مرتبه است؟ ایمان مراتبی دارد تا جایی که پیامبران ما نیز در مرتبه ایمان با یکدیگر تفاوت دارند. به طوری که خداوند متعال می‌فرماید: «تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ.» پس راهی طولانی داریم تا به مرتبه یقین یعنی ایمانی که دیگر تردیدی در آن راه ندارد، برسیم. این یقین ناشی از یک شناخت است اما چه شناختی است که می‌تواند این چنین باوری را در دل انسان پدیدار کند؟

 

دعای عرفه؛ روزنه‌ای برای شناخت باور و ضمیر حسین‌بن‌علی (ع)
وی ادامه داد: خوشبختانه روزنه‌ای به باور، ضمیر و شناخت حسین (ع) داریم که به دست ما رسیده است و دعای ایشان در روز عرفه یکی از همین روزنه‌ها است. به نظر من درخواست و شناختی که از فرازهای این دعا خود را آشکار می‌کند نشان دادن چیزی است که مجال یک چنین استقامت و پایداری را برای رسیدن به یک آرامش و در نهایت تلاش برای بذل مهجه در روز عاشورا را فراهم می‌کند. اگر چه فرصت ما به قدری کافی نیست که به تمامی فرازهای دعای عرفه که فراتر از خواندنی بودن، قابل تأمل است بپردازیم اما بخش‌هایی از این مناجات را بررسی می‌کنیم.

این استاد فلسفه، با اشاره به آغاز این دعا که می‌گوید: «اَلْحَمْدُلله الَّذى لَیْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ وَ لا لِعَطائِهِ مانِعٌ وَ لا کَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِعٍ وَ هُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ» گفت: دعا با سپاس خداوند آغاز می‌شود و آنچنان خصوصیاتی را از خداوند متعال بیان می‌کند که در پس هر یک از آنان شناختی عمیق نهفته است.

این استاد فلسفه، با اشاره به فرازهایی از این دعا که می‌گوید: «اَللَّهُمَّ اِجْعَلْنِی أَخْشَاکَ کَأَنِّی أَرَاکَ» گفت: در این‌جا حضرت می‌فرمایند: «بار الها به من خشیتی و پروایی و بیمی عطا کن که تو گویی من تو را می‌بینم». برای خود من به عنوان کسی که فلسفه خوانده است این فراز، فراز عجیبی است، چرا که ما در عرصه فلسفه وقتی می‌خواهیم برای حس در مقابل عقل مرتبتی را تعیین کنیم حس و خیال را در مرتبه‌ای پایین قرار داده و عقل را در مرتبه‌های بالاتری قرار می‌دهیم. حتی ممکن است نسبت به دستاوردهای احساس، بی‌اعتنا باشیم در حالی که این دعا ارزش‌گذاری متفاوتی را نسبت به احساس ارائه می‌دهد. در درون من، اندیشه من و عقل من آنچنان باور و ترسی وجود داشته باشد که انگار من در برابر تو ایستاده باشم و تو را ببینم. چه قوتی و چه یقین‌آوری بالاتری در این دیدن است که ما از خداوند بخواهیم ترسی دهد انگار او را می‌بینیم.

در دعای عرفه خداشناسی ظریفی را می‌بینیم، به طوری که آدمی تمام مراتب توحید را در دعای عرفه آشکار می‌بیند.

بهشتی ادامه داد: شگفت‌انگیز است که انسان، خودش بخواهد عقلش به مرتبه‌ای برسد که گویی به قوت آن چیزی است که از ناحیه احساس درک می‌کند.

وی ادامه داد: ببینید فرد به کجا می‌رسد که می‌گوید «حتی لاَ أُحِبَّ تَعْجِیلَ مَا أَخَّرْتَ وَ لاَ تَأْخِیرَ مَا عَجَّلْتَ»، یعنی خدای من به من این توفیق را بده که دوست نداشته باشم اگر تو چیزی را برای من مقدر کرده‌ای الان اتفاق بیفتد، به تأخیر بیفتد یا اگر تو مقدر کرده‌ای که دیرتر بیاید من برای رخ دادن آن عجله داشته باشم و هرچه که تو می‌پسندی، بپسندم.

‌بهشتی خاطرنشان کرد: اما آیا ما در زندگی این‌گونه هستیم؟ کسی که در مقام شناخت خداوند است و می‌گوید: «أَنْتَ الَّذِی مَنَنْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَنْعَمْتَ،» تو آن کسی هستی که در زندگی من منت گذاشتی و نعمت‌های فراوان از تو دیدم تو کسی هستی که فراتر از نعمت‌ها به من خوبی عطا کردی، «أَنْتَ الَّذِی أَجْمَلْتَ»، زیبایی‌ها را در زندگی‌ام آوردی، «انْتَ الَّذِی أَفْضَلْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَکْمَلْتَ» و همین‌طور پشت سر هم در این دعا چه خداشناسی ظریفی شاهد هستیم، به طوری که آدمی تمام مراتب توحید را در دعای عرفه آشکار می‌بیند. توحید ذات، در مرتبه‌ای که برای انسان مقدور است و به همین ترتیب توحید صفات و توحید افعال، از هر جنبه آن دیده می‌شود.

او ادامه داد: در مرتبه توحید افعال هیچ رویداد و فعلی از جانب هیچ‌کس در عالم نمی‌بینیم مگر آن‌که از سوی خداوند باشد، این خاستگاه و مبدأ جایی است که باید خودمان را برسانیم. این شناخت عمیق در زندگی ساده نیست و ما به هر حال باید از این الگوها در زندگی استفاده کنیم. باید از خود بپرسیم چه زمانی قرار است این معارف در زندگی ما نقش‌آفرین و جهت‌دهنده باشند؟ چیزهایی را که ذخیره کرده‌ایم چه زمانی قرار است استفاده کنیم؟ اگر این آموزه‌ها برای اکنون زندگی ما نیست، برای چه زمانی است؟ شناخت خداوند با این اوصاف از یک‌ سو و یک خودشناسی عمیق از سوی دیگر دعای عرفه را بهترین مثال ساخته است.

بهشتی افزود: در فراز بعدی حضرت می‌فرمایند؛ «أَنَا الَّذِی أَسَأْتُ أَنَا الَّذِی أَخْطَأْتُ أَنَا الَّذِی هَمَمْتُ أَنَا الَّذِی جَهِلْتُ أَنَا الَّذِی غفلت»، یعنی من آن کسی هستم که دچار کاستی و کمبود هستم، دچار غفلت شده‌ام و حوادث و روزمرگی‌های زندگی مرا با خود به هر سویی می‌برد. آن‌چه که من قرار بوده به خاطر آن زندگی کنم در میان این روزمرگی‌ها گم شده است. «أَنَا الَّذى وَعَدْتُ وَ أَنَا الَّذى اَخْلَفْتُ » یعنی من آن کسی هستم که وعده دادم و خلف وعده کردم. من با تو عهد کردم اما سست شدم و پیمان شکستم.

این استاد فلسفه ادامه داد: حسین‌بن‌علی (ع) در فرازهای بعدی دعای عرفه می‌گوید: «لا إلهَ إلاّ أنْتَ سُبْحانَکَ إنّی کُنْتُ مِنَ الظالمینَ. لا إلهَ اِلاّ أَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مَنَ المُسْتَغْفِرینَ. إِلَهِی أَنَا الْفَقِیرُ فِی غِنَای فَکَیْفَ لا أَکُونُ فَقِیرا فِی فَقْرِی؟»؛ خداوندا، اگر در عین بی‌نیازی بوده باشم، باز فقیر و نیازمندم؛ در حالی که سر تا پا احتیاجم. این دعا اشاره دارد به آیه شریفه «یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ»؛ در حالی که خداوند عین غناست شما در عین فقر و نیاز هستید و این برای تحقیر انسان نیست. هر چه بیشتر به این فقر ذاتی خود واقف بشویم فرصت برای پر شدن از لطف و جلوه خداوندی آشکارتر می‌شود.

حسین‌بن‌علی (ع) می‌فرماید: خدایا من آن‌قدر در آثار تو گشتم که از تو دور شدم به جای این‌که به تو نزدیک‌تر شوم و از خداوند می‌خواهد «فَاجْمَعْنِی»؛ یعنی مرا متمرکز کن تا «بِخِدْمَهٍ تُوصِلُنِی إِلَیْکَ» تا با این تمرکز در مسیر خدمتی که مرا به تو می‌رساند، قرار بگیرم.

بهشتی افزود: من و شما با تمکن ناچیز، لقب و منصب، دچار سرگیجه شده‌ایم، در حالی که امام حسین (ع) در چنین مرتبه بالایی می‌فرماید فقیر هستم. حتما از حضرت علی (ع) شنیده‌اید که اگر مؤمن می‌دانست در حین سجده چه کاری را انجام می‌دهد، پیشانی را از روی زمین بلند نمی‌کرد. ما با این کار بیان می‌کنیم که خدایا در این لحظه یادآور می‌شوم که هیچم و در لحظه‌ای که می‌یابیم که هیچ هستیم همه چیز می‌شویم.

عضو هیئت مؤسس انجمن فلسفه میان‌ فرهنگی ایران ادامه داد: حضرت در فرازی از دعای عرفه می‌گوید: «أَنَا الْجَاهِلُ فِی عِلْمِی»؛ کسی که تاریخچه معرفت‌شناسی را از سرآغازهای اندیشه‌های فلسفی تا به امروز دنبال کرده باشد، می‌تواند درک کند این فراز حاوی چه پیامی است. من آن زمان که علم دارم، جاهلم، چه برسد به آن‌که علمی نداشته باشم. «مَاذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ وَ مَا الَّذِی فَقَدَ مَنْ‌ وَجَدَک» اگر کسی تو را از دست داده باشد چه به دست آورده است و اگر کسی تو را داشته باشد چه چیزی از دست داده است؟! چه چیزی وجود دارد که بتوان در برابر داشتن تو به آن اعتنا کرد و با داشتن تو هر چه را که هست به دست آورده‌ایم.

بهشتی افزود: حضرت همچنین می‌فرماید: «لَقَدْ خابَ مَنْ رَضِىَ دُونَک بَدَلاً وَ لَقَدْ خَسِرَ مَنْ بَغى»؛ چقدر ضرر کرده است کسی که تو را با چیز دیگری معاوضه کرده باشد و از این‌که تو را از دست داده خشنود باشد. حسین‌بن‌علی (ع) کسی است که خداوند را از روی آثار و نشانه‌های او نمی‌شناسد و معرفت ایشان فراتر از این‌هاست.

مدیر مؤسسه پژوهشی فرهنگی «نو ارغنون» گفت: حسین‌بن‌علی (ع) می‌فرماید: خدایا من آن‌قدر در آثار تو گشتم که از تو دور شدم به جای این‌که به تو نزدیک‌تر شوم و از خداوند می‌خواهد «فَاجْمَعْنِی»؛ یعنی مرا متمرکز کن تا «بِخِدْمَهٍ تُوصِلُنِی إِلَیْکَ» تا با این تمرکز در مسیر خدمتی که مرا به تو می‌رساند، قرار بگیرم. این فراز، مرا یاد شعری از حافظ می‌اندازد که تو گویی در حافظ نیز همین احساس، او را به بیان این شعر واداشته است:

تا دل هرزه‌گرد من، رفت به چین زلف او

زآن سفر دراز خود، عزم وطن نمى‌کند

مقصود از چین هم بعد مسافت است و هم زیبایی‌های زلف یار.

عضو هیئت امنای پژوهشگاه علوم انسانی ادامه داد: حسین‌بن‌علی (ع) به این درجات از معرفت رسیده است و آن را برای ما بازگو می‌کند. به ما اجازه داده است به خلوت‌خانه ایشان که دعا و نیایش، خلوت‌خانه بزرگان با خداوند است وارد شویم و همین موضوع یک لطف است.

این دکترای فلسفه همچنین گفت: حضرت در واپسین لحظات می‌گوید: «الهی رضا برضائک»، عجیب است انسان در واپسین لحظات و در چنین شرایطی بگوید خدایا من راضی‌ام به رضایت تو. این مقام رضاست و می‌دانیم که انسان چه مقامی را باید در سلوک طی بکند تا به مقام رضا برسد.

بهشتی در پایان سخنان خود گفت: ما در این دعا بندگی را از سیدالشهدا (ع) می‌آموزیم. آن‌جا که حضرت می‌گوید: «صَبراً عَلی قَضائِک». اگر ما کوچک‌ترین حادثه‌ای در زندگی‌مان رخ دهد دیگر خدا را بنده نیستیم، ناله‌مان بلند است. اگر خداوند چیزی را دیرتر یا زودتر به دست ما برساند، ناراحت می‌شویم. اصلا خدا را مورد عتاب قرار می‌دهیم گویا ما حق داریم خدا را مورد بازخواست و مطالبه قرار دهیم در حالی که او می‌فرماید آن‌گونه عمل می‌کنم که به صلاح توست. این مرتبه، مرتبه ما نیست ولی عجب مرتبه‌ای است.