کرب و بلا: براساس مستندات تاریخی، امام حسین (ع) از زمان خروجشان از مکه به سمت کوفه، مکرر دعوتنامههایی از سوی کوفیان مبنی بر دعوت ایشان به کوفه دریافت کردند و همین امر سبب شد ایشان در منازل گوناگون خطبههایی ایراد فرمودند. شاخصهها، تعداد و محورهای این خطبهها موضوع صحبت «محمدحسین رجبی دوانی» تحلیلگر و پژوهشگر تاریخ اسلام است که مشروح این سخنان را در ادامه میخوانیم:
رجبی دوانی سخنان خود را اینگونه آغاز کرد که حضرت سیدالشهدا (ع) بعد از خروج از شهر مقدس مکه به قصد عراق و سپس قرار گرفتن در مسیر کربلا، مجموعاً هشت خطبه ایراد فرمودند که در تاریخ ثبت و ضبط شده است. اولین این خطبهها، خطبه ایشان در تاریخ هشتم ذیحجه و در شهر مقدس مکه است؛ ایشان در این خطبه که خطاب به شیعیان و نزدیکان و بستگان ایراد شده است، میفرمایند: مرگ و هجرت از این دنیا، واقعیتی است که سرانجام در حق تمامی مخلوقات واقع خواهد شد و من در این مسیر و خروج از شهر مکه، خواستار دیدار با نیاکان و اجداد پاک و مطهرم هستم.
رجبی دوانی افزود: ایشان در این خطبه عرفانی، از شهادت قریبالوقوع و مثله شدن پیکر مطهرشان، خبر دادند و فرمودند: «رسول خدا (ص) این خبر را قبلاً بیان نمودهاند که نزدیکان و بستگان من در انتهای این امر و در میدان نبرد به اسارت در خواهند آمد.» سپس ایشان به شیعیان، دوستداران و محبین خود فرمودند: «آگاه باشید که هر کسی در این مسیر، با ما همراه و همگام شود، باید شهادت و مرگ در راه عزت و سعادت ابدی را پذیرا باشد و بداند که شهادت، انتهای این راه خواهد بود؛ بنابراین هر کسی خواستار این مقام و موقعیت است، آماده همراهی و خروج با ما باشد.»
خطبهای که حضرت در مواجهه با حر ایراد کردند
«من حرکت و قیام نکردم مگر اینکه دعوتنامهها و فرستادههای فراوانی از شما مردم کوفه به دستم رسید؛ شما در این دعوتنامهها نوشته بودید، ما امام و پیشوا نداریم، پس نزد ما بیا تا خداوند به سبب شما ما را هدایت و راهنمایی نماید.» سپس امام (ع) میفرمایند: «اگر همچنان در دعوت خود اصرار دارید، من به نزد شما آمدهام، پس با من پیمان محکم ببندید و اگر از حضور من در عراق ناراضی هستید، حاضر هستم به همان مکانی که از آنجا آمدهام، بازگردم.»
این پژوهشگر تاریخ اسلام درادامه تصریح کرد: دومین خطبهای که از حضرت (ع) در تاریخ ذکر شده، زمانی است که ایشان در منزلگاه «شُراف» با لشکر هزار نفری «حُربن یزید ریاحی» روبهرو میشوند. این واقعه در حقیقت آغاز ورود حضرت و یارانشان به سرزمین عراق است. در این روز حُر که فرماندهی سپاه «عبیدالله» را بر عهده دارد، با لشکریانش در نماز ظهر به امام حسین (ع) اقتدا مینمایند و سپس امام در خطبهای با اشاره به قصد و نیت خود از قیام میفرمایند: «هدف من از این قیام و حرکت، انجام وظیفه الهی و نداشتن عذر در پیشگاه خداوند است» و سپس میفرمایند: «من حرکت و قیام نکردم مگر اینکه دعوتنامهها و فرستادههای فراوانی از شما مردم کوفه به دست من رسید؛ شما در این دعوتنامهها نوشته بودید، ما امام و پیشوا نداریم، پس به نزد ما بیا تا خداوند به سبب شما ما را هدایت و راهنمایی نماید.» سپس امام میفرمایند: «اگر همچنان در دعوت خود اصرار دارید، من به نزد شما آمدهام، پس با من پیمان محکم ببندید و اگر از حضور من در عراق ناراضی هستید، حاضر هستم به همان مکانی که از آنجا آمدهام، بازگردم.»
به گفته رجبی دوانی، امام پس از بیان این خطبه، همراه یارانشان و مشایعت لشکریان حُر، تا زمان نماز مغرب به حرکت ادامه میدهند که باز در نماز مغرب، حُر و لشکریانش به امام اقتدا مینمایند و بعد از نماز مغرب، امام حسین (ع) خطبهای دیگر بیان میفرمایند که در این خطبه، حقانیت اهلبیت (ع) را تشریح میفرمایند.
حضرت سیدالشهدا (ع) در این خطبه میفرمایند: «از خداوند بترسید و بپذیرید که اگر حق به دست اهل آن باشد، باعث خشنودی خداوند خواهد شد و ما اهلبیت به ولایت و رهبری امت رسول خدا (ص) از دودمان بنیامیه سزاوارتریم. آگاه باشید که عمال بنیامیه، به ناحق خواستار امامت و رهبری امت هستند و همواره در مسیر فساد و دشمنی با خداوند قرار دارند.»
سپس حضرت (ع) مجدداً کوفیان و عراقیان را هشدار میدهند که: «اگر حق ما را به رسمیت نشناسید و ما را همراهی و یاری نرسانید و غیر از آنچه که در نامهها نوشتهاید، باشید؛ من حاضرم از همین نقطه به سوی شهر و دیار خود بازگردم.» امام (ع) بعد از این فرمایشات، به حرکت خود ادامه میدهند تا منزلگاهی بهنام «بَیضه» که در این موقعیت نیز امام با ایراد خطبهای، سعی میکنند در مسیر الهی خود، روشنگری نمایند.
وی با نگاهی به محتوای این خطبه سیدالشهدا (ع) اظهار داشت: حضرت در این مقام میفرمایند: «رسول خدا (ص) فرموده است هر مسلمانی، سلطان جائر و زورگو و مستکبری را ببیند که حلال خداوند را حرام کرده و عهد و پیمان الهی را درهم شکسته و با سنت الهی و نبوی (ص) به مخالفت برخاسته است و در میان مردم به دشمنی و ظلم حرکت مینماید، اگر در برابر او با قول و فعل قرار نگیرد، بر خداوند است که او را به سبب سکوتش، در محل واقعی قرار گرفتن آن سلطان جبار و در قعر دوزخ وارد نماید.»
سپس حضرت به تشریح وضعیت وجودی عالم اسلام پرداخته و میفرمایند: «وضعیت موجود جهان اسلام، مصداق همین فرمایش نورانی نبوی (ص) است. شما ای اهل عراق! این وضعیت را تشخیص دادید و مرا دعوت نمودید که به سوی شما بیایم؛ بنابراین نباید مرا تنها بگذارید و بر پیمان خود استوار باشید تا سعادتمند شوید.» حسین بن علی (ع) در اتمام حجت با مردم عراق چنین فرمودند: «ای اهل عراق! شما باید مرا الگو و اُسوه خود قرار دهید تا رستگار شوید؛ ای اهل عراق! اگر شما عهد و پیمان خود را نیز با من بشکنید، جای تعجب و حیرت نخواهد داشت که شما پیش از این، عهد خود را نیز با پدر بزرگوارم، امیرالمؤمنین علی (ع) و برادرم حسن (ع) و پسر عمویم مسلم بن عقیل درهم شکستید و فریب خورده کسی است که به سخن شما اعتماد نماید.»
در تاریخ آمده است حُرباشنیدناین سخنان خطاب به امام عرض کرد: «من از این نامهنگاریها با شما مطلع نیستم و حضرت دستور میدهند «عقبه بن سمعان»، غلام حضرت رباب (س) نامههای ارسالی کوفیان را نزد حُر بیاورند.
رجبی دوانی در پاسخ به این سوال که خطبههای ایراد شده توسط حضرت سیدالشهدا (ع) در روز عاشورا و زمان رویارویی ایشان با خیل اشقیا، چگونه در تاریخ تبیین شدهاند؟ چرا با وجود دعوت و درخواست از امام (ع) و صراحت نامههای ارسالی، کوفیان، علیه امام (ع) شمشیر کشیدند؟ اظهار داشت:
مطابق اسناد تاریخی، حضرت سیدالشهدا (ع) و خاندان گرامیشان مقارن روز دوم محرم سال شصت و یکم ه.ق، به صحرای کربلا وارد شدند. در این روز لشکریان حُر، به دستور عبیدالله، لشکریان امام (ع) را مجبور به توقف و فرود اجباری در صحرای کربلا نمودند. حضرت (ع) خطاب به یاران و نزدیکانشان، خطبهای ایراد نمودند و در آن به مذمت دنیا و مطامع آن پرداختند و در این خطبه فرمودند: «در حضور اشخاص و افرادی که دین و دستورات الهی را به بازی و تمسخر گرفتهاند و از سجایای اخلاقی و ایمانی فاصله گرفتهاند، مرگ را جز سعادت و نیکبختی نمیبینم و زندگی و معاش را در کنار چنین افرادی، چیزی جز ذلت و زبونی و خواری نمیبینم.» امام (ع) در این خطبه میفرمایند: «إِنِّیْ لا أَرَیَ الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَهً وَ الحَیاهَ مَعَ الظّالِمِینَ إِلّا بَرَما»؛ سپس امام (ع) بیان میدارند که: «مردم بندگان و بردگان دنیا هستند و دین چیزی جز لق لقه زبان آنها نیست؛ دینداری این مردم تا زمانی است که زندگی راحت و آسودهای دارند، ولی زمانی که پای امتحان و آزمون فرا میرسد، دینداران واقعی اندک خواهند بود.»
هر مسلمانی، سلطان جائر و زورگو و مستکبری را ببیند که حلال خداوند را حرام کرده است و در میان مردم به دشمنی و ظلم حرکت مینماید، اگر در برابر او، با قول و فعل قرار نگیرد، بر خداوند است که او را به سبب سکوتش، در محل واقعی قرار گرفتن آن سلطان جبار و در قعر دوزخ وارد نماید.
وی خاطر نشان کرد: خطبه دیگر حضرت سیدالشهدا (ع) در شب عاشورا ایراد شد. در این شب که یقین حاصل شد فردا، جنگ و نبرد قطعی است و شهادت سرانجام این واقعه و جهاد عظیم خواهد بود؛ حضرت (ع) همه یاران و فرزندان و نزدیکانشان را به دور خود جمع نمودند و با حمد و سپاس خداوند سبحان و اشاره به نعمتهای عظیم و سترگ، نبوت حضرت خاتم (ص) و قرآن کریم و دین مبین اسلام فرمودند: «من یارانی به نیکی و خوبی یاران خود نمیشناسم و خاندانی باوفاتر از اهلبیت خویش (ع) سراغ ندارم. رسول خدا (ص) پیشتر خبر از شهادت من را در این سرزمین داده است؛ لذا من بیعت خویش را از شما برمیدارم و شما آزاد هستید. این جماعت سر جنگ با من را دارند و با شما کاری ندارند، از تاریکی شب استفاده نمایید و از این صحرا خارج شوید و جان شیرین خود را نجات دهید».
این مدرس دانشگاه افزود: حاضران و یاران امام (ع) در این مجلس در پاسخ به فرمایشات امام حسین (ع) با صلابت و استواری و با سخنانی حماسی، از ایشان حمایت کردند و بیان داشتند که تا آخرین لحظه حیات حاضر نیستند دست از دامان پاک فرزند زهرای اطهر (س) بردارند و او را تنها و بییاور بگذارند. امام (ع) در ادامه با دعای خیر برای یاران و نزدیکانشان بیان میدارند که: «شما بزودی از محنت و رنج فراگیر عالم رهایی خواهید یافت و به سعادت و نیکبختی ابدی نائل خواهید شد».
خطبه صبح عاشورا خطبه دیگری بود که رجبی دوانی در بخش دیگری از سخنان خود آن را به شرح ان پرداخت و گفت: حضرت سیدالشهدا (ع)صبح روز عاشورا و بعد از نماز صبح، خطاب به یاران و همرزمانشان ایراد شده است. امام (ع) در این بیانات، سپاهیان به ظاهر کوچک ولی در واقع بزرگ و استوار خود را به سعادت و نیکبختی ابدی بشارت داده و ادامه میدهد: «ای بزرگزادگان! صبر و شکیبایی نمایید که مرگ چیزی جز یک معبر و گذرگاه نخواهد بود که شما را از محنت و رنج این دنیای فانی، رهایی خواهد بخشید و به بهشت و نعمتهای فراوان آن میرساند؛ چه کسی است که نخواهد از زندان، به قصر و کاخی پر از سعادت و نعمت وارد شود. بدانید که در مقابل، مرگ برای دشمنان شما، چیزی نخواهد بود جز انتقال از قصرها و کاخهای نیکو، به عذاب و محنت عظیم دوزخ؛ پدرم؛ امیرمؤمنان (ع) از رسول خدا (ص) روایت میکرد که: «ان الدنیا سجن المؤمن و جنه الکافر و الموت جسر هؤلاء الی جنانهم و جسر هؤلاء الی جحیمهم». سپس امام (ع) فرمودند: «به من دروغ گفته نشده است و من نیز دروغ نخواهم گفت».
وی بیانات امام در روز عاشورا خطاب به سپاهیان دشمن را اتمام حجت تفسیر کرده و اظهار داشت: فرمایشاتی که ایشان در روز عاشورا و خطاب به لشکریان اعدا و اشقیا بیان داشتهاند در تاریخ آمده است و این فرمایشات چیزی جز اتمام حجت با اعداء و بیان مقام و منصب حضرت سیدالشهدا (ع) نبوده است تا فردای قیامت، حجتی بر ایشان نباشد و اشقیا نیز اعلام نکنند که ما او را نمیشناختیم و ناآگاهانه با او پیکار کردیم. ایشان تا آخرین لحظه میخواستند مردم و کوفیان را از کشتن خود منصرف نمایند، تا شاید به این خاطر، به عذاب ابدی دچار نشوند. امام همچنین فرمودند: «سخن مرا بشنوید و در کشتن من تعجیل نکنید.» سپس ادامه میدهند: «فریب دنیای زودگذر را نخورید و آخرت خود را دریابید». حضرت سیدالشهدا (ع) در ادامه با اشاره به خاندان خود، خویش را فرزند دختر پیامبر اسلام (ص) معرفی مینمایند و اجداد و نیاکان خود را متذکر میشوند تا شاید در دل سیاه و گناهکار اشقیا تأثیرگذار باشند، ولی افسوس که تیرهروزان و سیاهبختان، مقام و موقعیت ایشان را درک نمیکنند و با ریختن خون پاک ایشان، عذاب و سیهروزی ابدی را برای خود میخرند.
مردم بندگان و بردگان دنیا هستند و دین چیزی جز لق لقه زبان آنها نیست؛ دینداری این مردم تا زمانی است که زندگی راحت و آسودهای دارند، ولی زمانی که پای امتحان و آزمون فرا میرسد، دینداران واقعی اندک خواهند بود.
این پژوهشگر تاریخ اسلام در بخش پایانی سخنان خود به تشریح متن بیانات حضرت در روز عاشورا پرداخت و اظهار داشت: طبق آنچه در تاریخ آمده است امام حسین (ع) در روز عاشورا بزرگان و امرای لشکر عمرسعد از جمله «شبث بن ربعی»، «قیس بن اشعث» و «حجار بن ابجر عجلی» را خطاب قرار دادند و فرمودند: «شما برای من نامه نوشتید و مرا به کوفه دعوت نمودید، مگر شما نبودید که برای من نوشتید، کوفه همانند مزرعهای است که محصولش آماده شده و تنها شما باید حضور داشته باشید تا محصول آن را درو نماییم؛ حالا نه تنها عهد و وفای خود را شکستهاید، بلکه کمر به قتل من نیز بستهاید».
در این هنگام قیس بن اشعث، رو به سیدالشهدا (ع) میگوید: «ما نمیدانیم شما چه میگویید؛ اما اگر شما بیایید و با پسر عموی خود، یزید بن معاویه بیعت نمایید، ما همراه و دوست شما خواهیم بود.» امام (ع) در جواب میفرمایند: «به خداوند سوگند نه مانند افراد ذلیل و خوار دست خود را به سوی آنها دراز خواهم کرد و نه مانند بردگان فراری که به هر سویی میگریزند، از مواجهه با ایشان حذر خواهم کرد».
سپس امام (ع) در ادامه رو به کوفیان و اشقیای کربلا میفرمایند: «قَدِ انْخَزَلَتْ عَطِیّاتُکُمْ مِنَ الْحَرامِ وَ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرامِ، فَطَبَعَ اللّهُ عَلى قُلُوبِکُمْ، وَیْلُکُمْ أَلا تَنْصِتُونَ، أَلا تَسْمَعُونَ»؛ یعنی همانا مواهب و برخورداریهای شما از حاکمیت، حرام و شکمهای شما انباشته از لقمههای حرام شده است و این گمراهی و ضلالت، قطعا شما را به نابودی و عذاب ابدی دچار خواهد کرد.
در این هنگام به دستور عمربنسعد و از ترس اثرگذاری سخنان امام در دل لشکریان شام، تیری به سوی ایشان انداخته و جنگ آغاز میشود.
یکی از رسالتهای «کربوبلا» اطلاعرسانی در حوزه امام حسین علیهالسلام است که در راستای این رسالت، رویدادهای خبری را پوشش میدهد و مصاحبه با افراد صاحب نظر را به صورت غیرجانبدارانه در جهت تبیین دیدگاههای مختلف منتشر میکند. در نتیجه نظر افراد مصاحبه شونده لزوما همان دیدگاه «کربوبلا» نخواهد بود.
بسیار عالی و تاثیر گذار بود