به گزارش کرب ‌و ‌بلا، محمدرضا سنگری؛ عاشوراپژوه در این گفت‌وگو، شیوه‌های عبیدالله ‌بن ‌زیاد برای جمع‌آوری نیرو علیه امام حسین (ع) را به چهار عنوان کلی تقسیم بندی کرد و گفت:  نخستین آنها شیوه تطمیع است و او با وعده‌هایی که به افراد می‌داد آن‌ها را می‌فریفت و از این طریق آنان را برای مقابله با امام آماده می‌کرد و از جمله شاخص‌ترین آنها پیشنهاد حکومت ری به ابن سعد بود.

 

وی ادامه داد: از جمله دیگر شیوه‌های او تهدید بود همچون پدرش زیاد که یک بار مردم کوفه را قتل‌عام کرده بود و مردم این شهر پیشینه او را می‌دانستند و عبیدالله‌ بن ‌زیاد از همین پیشینه‌ ذهنی مردم برای تهدید آن‌ها استفاده میکرد. به‌عنوان مثال پدر وی در قتل عام کوفه تازیانه‌ای کنار دیوار گرفته بود و هر کس قدش از این تازیانه بیشتر بود به قتل می‌رسید. گفته می‌شود عبیدالله ‌بن ‌زیاد یک بار وقتی در مسجد کوفه سخنرانی می‌کرد، در سخنرانی خودش به همین مسئله اشاره کرده و می‌گوید من کمتر از پدرم نیستم. همان‌گونه که پدرم عمل کرد، من نیز عمل خواهم کرد و گفته شده است که حتی گاهی وقت‌ها در مسجد سخنرانی می‌کرد و می‌گفت من از منبر پایین نمی‌آیم تا معلوم شود چه کسی به نخیله نمی‌رود یا چه کسی سپاه عمر سعد را همراهی نمی‌کند. او می‌گفت اگر کسی هست که استنکاف کرده و از رفتن به کربلا سرباز می‌زند، او را به من معرفی کنید.

 

سنگری تصریح کرد: در این رابطه نقل دیگری نیز مطرح است و آن اینکه گفته می‌شود فردی برای دریافت طلبش به کوفه آمده بود. او را نزد عبیدالله می‌برند و وقتی عبیدالله از او درباره اعزام به کربلا سؤال می‌کند، وی در جواب از دعوا و طرفین دعوا و جنگ اظهار بی‌اطلاعی می‌کند و در نتیجه به دستور عبیدالله او را با تبر نصف کرده و نیمی از او  را به یک درخت و نیمی دیگر را به درختی دیگر آویزان می‎کنند و سپس اعلام می‌کند با هر کسی که به کربلا نرود و عمر سعد را یاری نکند این‌گونه عمل خواهد کرد. اصلاً دلیل اینکه گفته می‌شود در کربلا خیلی‌ها سنگ و چوب همراه داشتند، همین است؛ یعنی ابزار جنگی در اختیار نداشتند اما به خاطر ترس از اینکه عبیدالله آنها را عقوبت نکند عازم کربلا شده بودند.

 
وی ادامه داد: شکل دیگری از تهدید او به این شکل بود که گفت اگر کسی حسین بن علی (ع) همراهی کند؛ خانه او را ویران و فرزندان او را خواهم کشت و در نتیجه ملاحظه می شود که افراد حتی جرئت اینکه موضع بیطرفانه بگیرند نیز نداشتند. در این رابطه نقل است که در واقعه عاشورا شخصی به اسم سلیم بن حرثمه پیش امام حسین (ع) می‌رود و به ایشان می‌گوید: من یک کودک 7 ساله دارم و می‌ترسم عبیدالله زیاد بفهمد من با تو هستم و فرزندم را بکشد و الان فرزندم دائماً در ذهنم حضور پیدا می‌کند و من نمی‌توانم محبت این بچه را از قلبم دور کنم و به این واسطه اجازه خروج از کربلا را از امام حسین (ع) می‌گیرد.

 

این پژوهشگر تاریخ اسلام تأکید کرد: عبیدالله به شیوه دیگری نیز تهدید خود را ابراز می‌کند و آن اینکه می‌گوید اگر کسی امام حسین (ع) را همراهی کند، همسرش مصونیت نخواهد داشت. به همین دلیل است که یاران امام حسین (ع) پیش از همراهی با ایشان همسرانشان را طلاق داده و آزاد کرده بودند که نمونه بارز او زهیر بن قین است.

 

وی با اشاره به اینکه تزویر و فریب دیگر روش عبیدالله در تجهیز سپاه برای مقابله با امام حسین (ع) است، گفت: یکی از این فریب‌ها این بود که او به مردم کوفه گفت لشکر بزرگی از سمت شام به سمت کوفه در حال حرکت است. از آنجایی که مردم کوفه در عصر امیرالمؤمنین (ع) تجربه لشکر معاویه را داشتند که وقتی می‌آمدند قتل عام می‌کردند، مزارع را آتش می‌زدند، خانه‌ها را ویران می‌کردند و کودکان را می‌کشتند، بنابراین این روش با پیش‌زمینه‌هایی که مردم کوفه داشتند منجر به ترس در بین آنان می‌شد و یا به‌عنوان مثال عبیدالله در میان قبایل مختلف رفته و افرادی را مشخص می‌کرد و به آن‌ها پول می‌داد و آنها این پول را بین جوانان قبایل توزیع می‌کردند و مقرری برایشان می‌دادند به شرط اینکه هر فعالیتی به نفع امام حسین (ع)  را شنیدند و از آن مطلع شدند، گزارش کنند.

 

سنگری در ادامه گفت: چهارمین اقدام عبیدالله در مجاب‌سازی مردم برای رویارویی با حسین بن علی (ع)، مسئله ای بود به نام مرجئه که در دو معنا آن را تقسیر می‌کنند، یکی اینکه براین اساس برخی همواره عقیده داشتند که ما که از باطن و آنچه که در دل هر کسی می‌گذرد خبر نداریم و لذا معلوم نیست چه کسی مسلمان است و چه کسی کافر و فاسق و به این دلیل  ثواب و عقاب آنها را باید تا قیامت به تأثیر بیندازیم تا خدا خود در مورد ایشان داوری کند و به عنوان معنای دوم  اینکه همه باید در هر شرایطی امیدوار به رحمت خداوند باشند و به همین دلیل برخی در کربلا گفتند که ما این کار را می‌کنیم و بعد به درگاه خدا توبه و استغاثه کرده تا از گناه ما درگذرد.

 

وی در پایان گفت: البته اقدامات دیگری نیز در این راستا از سوی عبیدالله صورت گرفت اما به عنوان آخرین و مهمترین آنها که می‌توان اینجا به آن اشاره کرد اینکه ابن زیاد بحث خارجی بودن و شرعی کردن قتل امام حسین (ع) را مطرح کرده و به مردم گفت: حسین بن علی (ع) علیه حاکم خروج کرده است، در آن دوره خروج عنوان خاصی بود و اگر به کسی می‌گفتند خارجی، حکمش مرگ بود چرا که نظام را تهدید می‌کند، حکومت را تهدید می‌کند و می‌خواهد آرامش مردم را به‌هم بریزد، نظم اجتماعی را منحل و مختل می‌کند، بنابراین سزاوار مرگ است. کما اینکه وقتی اسراء را وارد کوفه می‌کنند، اغلب به آنها گفتند: خارجی.