به گزارش کرب‌و‌بلا، سعید رضوی فقیه در باشگاه اندیشه در نشستی با عنوان «ماهیت تراژیک عاشورا» گفت: واقعه عاشورا به مثابه یک واقعه تاریخی ماهیت تراژیک دارد که برای توضیح این موضوع نیازمند یک مقدمه است که در ادامه به توضیح آن می‌پردازیم.

وی ادامه داد: واقعه عاشورا دارای دو روایت است؛ روایت اول یک گزارش داستانی از عاشورا است که ساخته و پرداخته ذهن داستان سرایان است. بخش مهمی که از داستان عاشورا در این زمان بیان می‌شود ممکن است یک روایت داستانی و تخیلی از واقعه عاشورا باشد که بر زمینه یک واقعه تاریخی پرداخته شده است و استناد این داستان‌ها ممکن است استنادات قوی نباشد.
به عنوان مثال وقتی می‌شنوید که یک نفر به نام راوی وجود دارد که بیان کننده زمزمه‌های درونی ابوالفضل (ع) در لحظات پایان حیات است، خب این خیلی بعید به نظر می‌رسد چرا که این راوی که حتی اسمش هم در علم رجال نیامده است، چگونه می‌توانسته زمزمه درونی را بشنود. بنابراین ما در اینجا بیشتر با یک روایت داستانی مواجهیم تا تاریخی. حقیقتا یک مورخ برای ارائه یک ساختار تاریخی از این حادثه  نمی‌تواند به همچون روایاتی استناد کند.

واقعه عاشورا دارای دو روایت است؛ داستانی و تاریخی.

رضوی فقیه افزود: روایت دوم، روایت تاریخی است که مورخان شیعه و سنی می‌خواهند در اختیار مردم قرار دهند و وقایع رخ داده در آن زمان را بر اساس اسناد تاریخی شرح می‌دهند، که متاسفانه مستندات نزدیک به واقعه ما بسیار کم است. مستندات تاریخی بسیار کمی هست اما در هر صورت آن‌چه که از این واقعه تاریخی بیان شده است این است که قهرمان این واقعه فرزند دوم امیرالمؤمنین (ع) است و این واقعه در شمال شرقی عراق مابین امام حسین (ع) و یزید ابن معاویه بوده است. هسته سخت تاریخی را می‌شناسیم اما بسیاری از جزییات تاریخی این حادثه یا برای ما مجهول است یا مورد مناقشه است یا اینکه به سختی قابل تحقیق است ولی به‌هرحال می‌توانیم با روش‌های تحقیق تاریخی به جزییات بیشتری از این حادثه پی ببریم و به تحلیل  و تبیین علمی‌تری از این حادثه برسیم.

این روزنامه نگار تأکید کرد: این موضوع که واقعه عاشورا را به 2 روایت تقسیم کردیم غیر از قرائت‌ها و خوانش‌های متفاوت از عاشورا است. قرائت‌ به معنا رویکردی نسبت به تحلیل واقعه عاشورا است و یکی از نمونه‌های قرائت‌، قرائت انقلابی واقعه عاشورا است این‌که امام حسین (ع) به منظور سرنگونی حکومت یزید قیام کرده است، یعنی امام حسین قیام کرده تا به شهادت برسد و اگر نمی‌تواند حکومت یزید را سرنگون کند حداقل با خون خودش ظلم و ستم و بیداد حکومت یزید را افشا کند تا بعدا توده‌های ناآگاه جامعه با کشته شدن او به آگاهی برسند و خودشان قیام کنند. این‌ها قرائت‌های انقلابی از حادثه عاشوراست.
نمونه دیگری از قرائت‌، قرائت تقدیرگرایانه از واقعه عاشورا است، یعنی تقدیر بر این بود که امام حسین (ع) به شهادت برسد.

رضوی ‌فقیه ادامه داد: روایت تاریخی که از واقعه عاشورا داریم عمدتا مربوط می‌شود به مورخان اهل سنت و مورخانی که گرایش مذهبی خاصی نداشتند و سعی کرده‌اند یک روایت تاریخی منصفانه از خود ارائه‌ دهند مثل آنچه که در تاریخ یعقوبی یا طبری آمده است.
اما متاسفانه به جز برخی از متقدمین مذهب امامیه مثل مرحوم شیخ مفید بسیاری از کسانی که خواسته‌اند تاریخ عاشورا را روایت کنند در ورطه روایت‌های داستانی از عاشورا فرو غلتیده‌اند که بیشتر با افسانه‌ها آکنده می‌شوند و غلو‌هایی در زمینه حوادث صورت می‌گیرد که با عقل بشری امکان درک آن وجود ندارد، این‌ها روایات تاریخی نیستند. روایت تاریخی آن است که مورخان از آن جهت که پایبند به روش‌های تحقیق تاریخی هستند سعی کرده‌اند، ارائه دهند.

حادثه تاریخی عاشورا  یعنی آن هسته سخت تاریخی که بین سنی و شیعه و غیر مسلمان نیز در آن توافق هست خودش یک متن تراژیک هست.


اما وقتی ما می‌گوییم واقعه عاشورا به مثابه یک واقعه تاریخی ماهیت تراژیک دارد منظور ما چیست؟
وی عنوان کرد: تراژدی یکی از انواع هنرهای نمایشی در یونان باستان بوده است و تعریفی که ارسطو به‌عنوان اولین معرف تراژدی از خود ارائه داده است براساس تراژدی‌‌های یونان باستان بود، اما ارسطو چند ویژگی را برای تراژدی در نظر می‌گرفت؛ اولین موضوع این‌که او معتقد بود تراژدی باید در آن عمل باشد و ایفا شود یعنی روی صحنه توسط بازیگران اجرا شود، موضوع دوم، قهرمان داستان باید آموزه‌ای از خوبی‌ها و بدی‌ها باشد و بر اثر نقاط ضعفی که در آن وجود دارد باعث به وجود آمدن یک سری خطاها می‌شود که سرنوشت او را سرنوشت مصیبت‌زده‌ای می‌کند و قربانی خطاهای خودش می‌شود.

رضوی فقیه ادامه داد: برخلاف ارسطو می‌توانیم تعریف عام‌تری از تراژدی ارائه دهیم و آن هم این است که تراژدی منحصر به هنرهای نمایشی نباشد و می‌تواند هرگونه روایت را در برگیرد و در قهرمان مثبت تراژدی لزومی ندارد که نقاط ضعف او را بیان کنیم و فاجعه‌بار بودن نقطه پایانی تراژدی را ناشی از ضعف قهرمان داستان تلقی کنیم.
مثل خطایی که اتللو در نمایشنامه شکسپیر مرتکب می‌شود که نقاط ضعف او برجسته می‌شود و به یک فاجعه منجر می‌شود که عبارتست از حسادت مردانه‌اش، بی اعتمادی‌اش نسبت به وفاداری همسرش، و بزرگ شدن این نقطه ضعف در نهایت به یک فاجعه منجر می‌شود و باعث می‌شود قهرمان داستان با تمام خوبی‌هایش از اوج عزت به حضیض ذلت بیفتد.

رضوی فقیه افزود: بنابراین ما می‌توانیم واقعه عاشورا را خصوصا در روایت تاریخی، یک روایت تراژیک تعریف کنیم بدون این‌که مصیبت‌بار بودن نقطه پایانی این داستان را ناشی از نقاط ضعف قهرمان داستان تلقی کنیم و این را نه به عنوان شیعه امام حسین (ع) که به عنوان یک انسان بی‎طرف می‌گویم.

وی ادامه داد: بر این اساس آن تعریفی که می‌توانیم از تراژدی ارائه دهیم این است که تراژدی عبارت است از جدال بین سرنوشت، جبرهای بیرونی با اراده انسان که ناشی از شخصیت انسان است.
شخصیت در ادبیات داستانی عنصر مهمی است. همان شخصیتی که در روانشناسی ازش بحث می‌شود به عنوان جوهری که منشا رفتارهای مشخصی است در ادبیات داستانی هم به عنوان کنشگر اصلی مطرح می‌شود. همین شخصیتی که براساس خصوصیات و خلقیات خودش اعمال و رفتار خاصی ازش سر می‌زند و هرچه که بین آن کردار‌ها و این شخصیت تناسب بیشتری برقرار باشد طبیعتا قدرت نمایی نویسنده بیشتر و کامل‌تر خواهد بود. ما باید ببینیم که شخص در این داستان چه کاراکتری دارد که بتوانیم کنش‌هایش را پیش‌بینی کنیم. کشمکش بین این شخصیت (در ادبیات داستانی و روانشناسی) با شرایط بیرونی که خارج از اراده شخص اتفاق می ‌افتد ممکن است در یک جایی به یک فاجعه و یک سرنوشت مصیبت بار تبدیل شود و به اصطلاح یک تراژدی بیافریند.
البته این‌که یک حادثه‌ای یک تراژدی باشد فقط به این بستگی ندارد که آن حادثه یک حادثه سوزناک باشد، یک تصادف جاده ای که منجر به مرگ ده‌ها نفر می‌شود لزوما یک تراژدی نیست و سقوط یک هواپیما هم همین‌طور. بلکه چینش عناصر داستان به نحوی که هر حادثه علت ضروری برای وقوع حادثه‌ای دیگر باشد به نحوی که امکان تغییر سرنوشت وجود نداشته باشد و خواننده هر لحظه انتظار یک داستان سوزناک را داشته باشد و قلبش دچار هول و هراس شود، این یک اثر تراژیک است.

رضوی فقیه درادامه تصریح کرد: بسیاری از روایاتی که از کربلا در این هزار و اندی سال نگاشته شده همه روایات داستانی و تراژیک بوده‌اند. بعضی ضعیف و بعضی قوی.
حادثه تاریخی عاشورا  یعنی آن هسته سخت تاریخی که بین سنی و شیعه و غیر مسلمان نیز در آن توافق هست خودش یک متن تراژیک هست. یعنی می‌بینید که یک اثر ادبی تراژیک هست که در کمال هنرنمایی ادبی ارائه می‌شود بدون اینکه در آن دست ببریم.

قطعا وجود شریف امام حسین (ع)  از وجود پیامبر (ص) بزرگ‌تر نبوده ولی چرا این اتفاقات برای رحلت پیامبر نمی‌افتد؟ این حادثه در خودش عناصری از تراژدی دارد که باعث ماندگاری عاشورا شده است.

رضوی فقیه عنوان کرد: به نظر بنده راز ماندگاری حادثه عاشورا دقیقا همین نکته است که برخلاف بسیاری از حوادث مصیبت‌باری که در تاریخ اسلام رخ داده است عناصر یک اثر تراژیک در همین واقعه تاریخی به نحوی کنار هم قرار گرفته‌اند که اجازه فراموش شدن این واقعه را نمی‌دهد و هربار هر انسانی که حتی تعلقات فرقه‌ای و مذهبی هم نداشته باشد این داستان و تاریخ برهنه‌ی غیر آراسته‌اش را مطالعه می‌کند دچار رقت قلب می‌شود.
مثل داستان رستم و سهراب که در داستان بودن خودش اثری تراژیک و ماندگار است. یعنی هربار که داستان رستم و سهراب را می‌خوانید دغدغه این را دارید که آیا می‌شود به نحوی یکی از آنان از هویت طرف مقابلش با خبر شود و این فاجعه رخ ندهد.
تاریخ عاشورا نیز هم هربار مطالعه می‌کنیم باز هم دچار هول و هراس هستیم و باز هم امید واهی داریم که آیا می‌شود اتفاقاتی بیفتد که آن فاجعه‌ای که می‌دانیم در نهایت رخ ندهد؟

رضوی فقیه با اشاره به شهادت عبدالله بن زبیر، افزود: اتفاقات زیادی در اسلام افتاده است. قتل عبدالله بن زبیر که فرزند زبیر و مرد بزرگی بود. زبیر هم برادرزاده خدیجه و عمه زاده پیامبر بوده است. در خانه پیامبر بزرگ شده و همبازی دختران پیامبر و علی ابن ابیطالب (ع) بوده است. مادرش اسما دختر جناب ابوبکر بوده است. او هم از حسب و نصب چیزی کم ندارد و سر پرشوری دارد و با تعداد زیادی از اصحاب خود به شهادت می‌رسد اما چرا داستان عاشورا اینقدر ماندگاری پیدا می‌کند و داستان زبیر نه؟ چرا در اهل سنت کسی به مناسبت سالگرد شهادت عبیدالله بن زبیر سینه زنی و زنجیر زنی نمی‌کند؟ اما برای حسین اینکار را می‌کنند. قطعا وجود شریف امام حسین (ع)  از وجود پیامبر (ص) بزرگ‌تر نبوده ولی چرا این اتفاقات برای رحلت پیامبر نمی‌افتد؟ این حادثه در خودش عناصری از تراژدی دارد که باعث ماندگاری عاشورا شده است.

وی در پایان گفت: حادثه عاشورا در واقعیت تاریخی خود همچنان زنده است و تأثیرگذار است و  ما را مخاطب خود قرار داده است، این‌که ما امروز بعد از گذشت 14 قرن درباره واقعه عاشورا به سخنرانی می‌پردازیم نشان دهنده این است که این واقعه حتی با توجه به تاریخی بودن خود نیز بسیار تاثیرگذار است.