به طور کلی فکر می‌کنید رسانه‌ها چه قدر می‌توانند در گفتمان سازی موضوعات خاص نقش داشته باشند؟
نقش رسانه‌ها در این وادی به این موضوع برمی‌گردد که اصحاب رسانه چه درکی از موضوع دارند و مهم‌تر این که چه استراتژی‌های ارتباطی را در این زمینه اتخاذ می‌کنند. تا وقتی ما استراتژی ارتباطی نداشته باشیم، تمام کارهایی که انجام می‌دهیم کارهای پراکنده‌ای خواهد بود. بنابراین در صورتی که بتوانیم به یک تفاهم اجتماعی- فرهنگی در خصوص موضوعات خاص برسیم، آن وقت می‌توانیم شاهد فرایند مطلوبی از گفتمان سازی  باشیم. در غیر این صورت شکل بیمارگونه‌ای از یک گفتمان است، مشروط بر این که موضوع، مهم ‌باشد و اصحاب رسانه‌ای هم اهتمام داشته باشند تا به آن موضوع بپردازند.

به این ترتیب ما به شکل عملی شاهد خواهیم بود که خرده گفتمان‌هایی در خصوص موضوعات مهم در جامعه شکل می‌گیرند و این خرده گفتمان‌ها هر کدام مؤید یک جهت‌گیری و یک منفعت خاص است. به همین خاطر اگر  قرار باشد به شکل خاصی درباره موضوعات خاص گفتمان‌سازی کنیم نیاز به  یک اهتمام جدی و برنامه و اراده‌ای قوی است.

راه رسیدن اصحاب رسانه به این تفاهم اجتماعی - فرهنگی چیست؟
اگر شما اصرار بر این داشته باشید که در خصوص موضوع واحد، اصحاب رسانه به تفاهم برسند، در واقع باید به معرفت موضوع درباره‌ی آن و اراده و جهت‌گیری ایدئولوژی در خصوص آن موضوع  به نتیجه برسند. در آن فرایند، شکلی از قالب استراتژی ارتباطی، هماهنگ شدن، هم‌نوا شدن و هم‌فهم شدن اصحاب رسانه‌ای مطرح می‌شود و این فعالیت صرفاً عملیاتی رسانه‌ای نیست بلکه یک فعالیت معرفتی است که در طی آن اصحاب رسانه می‌توانند فهم واحدی پیدا کنند و به فهم مشابه و نزدیک درباره آن موضوع برسند.

اگر بخواهیم قدری خاص‌‌تر به مسئله نگاه کنیم، رسانه‌ها چه طور می‌توانند گفتمان‌ساز عاشورا باشند؟
درباره‌ی این موضوع، اول فهم دقیق‌تری لازم است که واقعه‌ی عاشورا چیست؟ کسانی که فرهنگ ایران را مطالعه کرده‌اند، واقعه عاشورا را به عنوان یک پارادایم فرهنگی ایرانی‌ها می‌شناسند. پارادایمی که شکل‌دهنده بسیاری از فهم‌ها و جهت‌گیری‌های دیگر در جامعه است. در این صورت ما باید تفاسیر مطرح شده از زاویه دیدهای مختلف را در نظر بگیریم. در غیر این صورت نمی‌توانیم آن‌طور که شایسته این رویداد است، با آن برخورد کنیم. بنابراین قدم اول، فهمیدن چیستی و جایگاه این واقعه و رخداد در ساختار کلی فرهنگی این سرزمین است، هر چند در حال حاضر نیازمند بازخوانی و بازنگری است. چون این واقعه در طول سالیان و حداقل سده‌های اخیر در فرهنگ ایران به‌جد به آن توجه شده است اما این موضوع اهمیت دارد که این اتفاق چه قدر و در چه لایه‌های اجتماعی و به چه صورتی مطرح  است؟ مسئله‌ی مهم دیگر دوگانگی روایت‌های واقعه کربلا است. اصولاً آنچه در تاریخ و منابع تاریخی درباره‌ی رویداد عاشورا وجود دارد، با آنچه در حافظه اجتماعی هست، ممکن است متفاوت با هم باشند. یعنی در منابع تاریخی نکاتی باشد که این نکات الزاماً در حافظه اجتماعی در جریان  نباشد. بنابراین آنچه رسانه‌ها می‌توانند بسیار جدی روی آن تأثیر بگذارند، در روایتی است که برای حافظه جمعی ایجاد می‌کنند.

تکلیف اصلی رسانه‌ها در این شرایط به چه شکل می‌تواند بهتر است و از چه مفاهیمی می‌توانند برای روایت درست بهره بگیرند؟
این بحث سنگینی است. شما به عنوان گوینده به یک فهم درست معتقدید که امکان دارد من آن فهم را قبول نداشته باشم. یعنی در عرصه گفتمانی در جامعه محل جدال بر سر این که چه مفهومی درست یا نادرست است، همیشه اختلاف بوده است. به هر حال گروه‌های مختلف روایت‌های مختلفی از این رویداد دارند. اساساً این که گفتمان عاشورا چه قدر مقید به یک مقطع زمانی است، دارای اهمیت است، و این که آیا در دهه اول محرم باید به این موضوع و رویداد توجه شود یا در طول سال و در جریان فرهنگ باید به آن پرداخته شود؟ پس در این خصوص باید  تأمل جدی صورت بگیرد.

از طرف دیگر، گاهی اوقات یک گروه خاص اجتماعی تصور می‌کنند آنها موظف هستند مفاهیم را  پیش ببرند که الان جامعه ما ظاهراً  انتقال این مفاهیم را به همین گروه سپرده است. این  گروه خاص فکر می‌کنند، موظف هستند وقایع عاشورا را بسیار عاطفی و نسبتاً دور از جنبه‌های عقلانی و عمیق‌تر به مردم برسانند.

بنابراین یکی از مسائل این است که آیا تنها مداحان به طور انحصاری مروجان واقعه عاشورا هستند یا نه؟ این رویداد باید  توسط کسانی ترویج داده شود که انواع دیگری از فهم مثل فهم عقلانی را پیشه می‌کنند؟ نکته دیگر، نگاه واقعی و تأملی به رویداد عاشورا و تلاش برای ترویج مفاهیم اصلی آن است. این سوال مطرح می‌شود که آیا باید از نظر صوری و ظاهری اتفاق‌هایی بیفتد یا درک‌های عمیق‌تری از مفاهیم باید جریان  داشته باشد؟
سال هشتاد تحقیقی انجام می‌دادم و متوجه شدم تصاویر مختلف و اسطوره‌پردازی‌های مختلف درباره‌ی شخصیت حضرت اباعبدالله‌ (ع) در حال انجام است. جایی تصویر ارائه ‌شده از ایشان، تصویر یک درمانگر مسیحی بود که قرار است دردها و بیماری‌ها را شفا دهد و گرفتاری‌ها را برطرف کند؛ جایی دیگر نقش یک عاشق که می‌تواند در لحظه شهادتش و نزدیک ظهر عاشورا چهره برافروخته‌تری پیدا کند و در مناجات و مکاشفات عاشقانه با خدای خودش قرار دارد و جایی دیگر امام حسین شخصیت یک اصلاح‌طلب که برای اصلاح دین جدش قیام کرده بود و جایی دیگر امام حسین با عنوان اصول‌گرا معرفی شده است و برای جلوگیری از انحراف از اصول ظاهر شده بود.

خب این تصاویر چهارگانه‌ در حالت‌های مختلف جامعه در جریان بوده و قاعدتاً در محل ارائه و عرضه، مجریان آیین‌های عاشورایی نقش فعال‌تری پیدا می‌کنند. حال سؤال این است، آیا تصویرپردازی از حضرت و اصحابشان صرفاً باید در دستان کسانی قرار بگیرد که با بعضی از حرکات و رفتارهای افراطی سطح موضوع را در سطح اتفاق ساده پایین بیاورند؟ یا احیاناً باید به روش‌های دیگری این موضوع را دنبال کنیم. در حال حاضر خیلی از هیئت‌ها بر اساس میزان محبوبیت و اشتهار مداحی که در آنجا حاضر می‌شود، شناخته می‌شوند و این اصلا اتفاق خوبی برای حماسه بزرگ عاشورا و حسینی نیست.

به نظر شما چه  فرم‌های رسانه‌ای برای انتقال این مفاهیم مناسب‌تر است؟
همه فرم‌های رسانه‌ای را در مورد این جریان قبول دارم و تأیید می‌کنم، اگر بتوانند مخاطب را درگیر کنند و حتی‌الامکان رابطه تعاملی برقرار کنند و به نوعی درگیر همه‌ی شئون زندگی مخاطب شوند. مسئله‌ی بسیار مهم در این جریان، فعالیت رسانه در طول سال است. آیا رسانه ملی ما باید فقط در محرم به گفتمان‌سازی واقعه کربلا و اهمیت و پیامدهای آن بپردازد؟ چون این امر شدنی نیست که شما در ده روز محرم متوجه گفتمان واقعی عاشورا شوید. نگاه ما به رسانه‌ها نباید یک نگاه صرفاً ابزاری برای یک دوره مقطعی و خاص باشد. وقتی ما بتوانیم قدرت و سیاست رسانه‌های خود را به حدی برسانیم که آنها بتوانند در عرصه‌های مختلف درست عمل کنند، می‌توانیم امیدوار باشیم در موضوعات بسیار حیاتی مثل واقعه عاشورا هم درست عمل‌کنند. به همین خاطر اگر فقر، بیکاری و بسیاری از آسیب‌های اجتماعی و فرهنگی در طول سال درست و عملیاتی معرفی نشوند و فعالیت‌های رسانه‌ای شایسته‌ای در این راستا انجام نگیرد، مطمئن باشید نمی‌توانید در زمان محرم و صفر معنای واقعی قیام امام حسین (ع) را انتقال دهید. به همین خاطر رسانه‌های ما نیازمند یک استراتژی ارتباطی و تعاملی در همه حوزه‌ها هستند.

راهکار شما برای داشتن یک استراتژی و سیاست درست در رسانه‌ها چیست؟
بهترین استراتژی این است که همه آدم شویم و وقتی آدمیت ما به اثبات رسید، آن وقت برای عاشورا هم می‌توانیم گفتمان‌ساز خوبی در رسانه‌ها باشیم. ما نمی‌توانیم فقط برای عاشورا رسانه‌چی‌های خوبی باشیم، و از حوزه‌ها و موضوعات دیگر غافل شویم. ما اگر در همه بخش‌های رسانه‌ای‌ درست عمل کنیم و به نوعی جریان‌ساز مفاهیم واقعی در عرصه‌های مختلف باشیم، در عرصه گفتمان‌سازی عاشورا هم قطعا موفق خواهیم بود. ولی اگر نتوانیم این فضا را به همان شکل مورد نظر سیدالشهداء، در حوزه‌های مختلف جامعه ایجاد کنیم. چه طور ممکن است توقع داشته باشیم فقط برای روز عاشورا به شکل مؤثر جریان‌ساز باشیم.

اگر بخواهیم دقیق‌تر به رسانه‌ها نگاه کنیم، به نظر شما رسانه‌های ایرانی در حال حاضر چه قدر این امکانات و توانمندی را برای این جریان در اختیار دارند؟
روشن است ما به دلیل ظرفیت رسانه‌ای محدود نتوانسته‌ایم تولیدات موفق و خوبی داشته باشیم و از اصحاب رسانه‌ای موفق در واقعه عاشورا استفاده کنیم. اگر قرار باشد برای روز عاشورا و ماه صفر رسانه‌های خوبی باشیم باید این جریان در طول سال اتفاق بیفتد که درست رفتار کنیم. به همین خاطر اگر در طول سال نسبت به ظلم، بی‌عدالتی و جفا به وکیل و وزیر و آدم‌های عادی بی‌تفاوت نباشیم، قطعا برای واقعه عاشورا هم بی‌تفاوت نخواهیم بود. حالا اگر در بقیه ایام سال همه این‌ها را رها کنیم و فقط در روز عاشورا و در دهه اول محرم به این بپردازیم که ظالم بد است و بی‌عدالتی ظلمی بزرگ است، این قاعدتاً به جایی نمی‌رسد و یک جور ریای رسانه‌ای نامیده می‌شود. با ریای رسانه‌ای هم نمی‌توان مروج ارزش‌های واقعی عاشورا بود.

وقتی این نقد درباره‌ی بعضی برخوردهای کلیشه‌ای رسانه‌ها با موضوعات دینی مطرح می‌شود، رسانه‌ای‌ها بیان می‌کنند به خاطر حساسیت‌های موجود نمی‌توانند آن طور که باید و شاید به این موضوعات بپردازند. به نظر شما راه کم شدن این حساسیت‌ها چیست؟
حساسیت‌ها بیشتر به افرادی برمی‌گردد که روایت‌هایی را از دیدگاه و موضع خود مرسوم می‌کنند. اگر عده‌ای از مداحان نحوه‌ی بازنمایی عاشورا و کل واقعه کربلا را دگرگون می‌کنند، باید بررسی شود براساس چه منابعی این وقایع را به عامه مردم می‌دهند؛ چون اگر خلافی در جهت این مداحی‌ها گفته شود همه مردم برآشفته خواهند شد. خب همین مورد بروز حساسیت را در جامعه ممکن می‌کند یا وقتی در صحنه‌های عزاداری برای اباعبدالله‌الحسین مداحان به سبک خواننده‌های مغرب زمین می‌خوانند و این سبک را در بین مردم جا می‌اندازند علی‌رغم همه توهین‌هایی که در خصوص اهل بیت صلوات‌الله‌علیهم اجمعین روا می‌دارد. ما می‌بینیم اگر همین مفاهیم را خارج از آن هیئت، کسی به کار ببرد حتماً گرفتار حکم قضا می‌شود. این موضوع باید به صورت ریشه‌ای حل شود و اگر حساسیتی هم هست، در همه وقت‌ها باید جریان داشته باشد.

به نظر شما آیا رسانه‌های جمعی می‌توانند شبهات درباره‌ی واقعه کربلا را برطرف کنند؟
پاسخ به شبهات واقعه‌ی کربلا بیشتر به نهادهای دینی مسئول برمی‌گردد؛ این که چه قدر آزادی عمل دارند؟ یا ساز و کار تولید و تربیت متفکر در جامعه چگونه است؟ این خود یک سؤال مهم است که چرا افراد جامعه برای پاسخ به شبهات‌شان به منابع علمی همچون تحقیقات شهید مطهری رجوع نمی‌کنند؟ اگر گفته‌های این افراد (مطهری‌ها) در رسانه منعکس شود و تببین درستی از عاشورا و شبهات آن صورت گیرد، کمال دینی تا حدی زیادی محقق خواهد شد.

اینجا این سوال ممکن است مطرح شود که چه قدر امثال شهید مطهری‌ها پرورش داده شده‌اند؟ یا تربیت مداحان آگاه و با سطح معلومات بالا تا چه حد برای مراکز دینی در اولویت بوده است؟
متأسفانه مراکز و نهادهایی که به تربیت مداحان می‌پردازند، دچار یک نوع عدم تعادل شده‌اند و از قضا، این عدم تعادل بین کسانی که باید محور معرفتی و عرفانی واقعه عاشورا باشند، برجسته‌تر است. در نتیجه هیئت به جای آن که به واعظش شناخته شود، جای خود را به هیئت‌هایی داده که تنها شور و هیجان خالی برای مردم ایجاد می‌کنند.

 برخی از قواعد صوری و ظاهری در ایام عاشورا کاملا شکل افراطی به خود گرفته و در حال پیشرفت است؛ برای مثال، در هر گوشه و گذر دکه‌ای برپا شده که ضمن ایجاد مانع در عبور و مرور به ترافیک شهری نیز دامن زده است یا آلودگی صوتی که اساسا مروج هیچ معرفت دینی نیست. پس وقتی معرفت دینی اولویت اول قرار نگیرد و صرفاً بر احساسات دینی تمرکز شود، خروجی هم نخواهیم داشت.

شما فکر می‌کنید در تلویزیون  چه قدر می‌توان دیدگاه‌های مختلف  درباره‌ی واقعه کربلا را مطرح کرد و پژوهشگران دینی تا چه اندازه می‌توانند برای بالا بردن سطح معرفت دینی نقش داشته باشند؟
متأسفانه در رسانه‌های ما عاشورا صرفاً به یک روز تقلیل داده شده است، این خود جلوه‌ای از سکولاریسم است که طی آن، ما همه عرصه‌های هستی را از هم جدا کرده و مسیر طریقت دینی را رها می‌کنیم. این در حالی است که بر اساس مکتب حسینی؛ یعنی «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» باید همواره از عاشورا و پیام‌های آن درس گرفت.

بر این اساس، نمی‌توان برای واقعه عاشورا در رسانه کار خاصی انجام داد؛ مثلا اگر امروز از همه علما و پژوهشگران خواسته شود تا پیرامون واقعه عاشورا در تلویزیون با هم گفت‌وگو کنند، نتیجه این گفت‌وگو عملا کمک چندانی به مخاطب در رسیدن به بصیرت واقعی نخواهد کرد. معتقدم بهترین راه، آشتی با معرفت است؛ هر چند این کار زمان بر است. نباید نگاه رسانه این باشد که فقط برای ده روز شیعیان خالص و پاک تربیت کند. سیاست رسانه‌ای باید از نوع تداوم و تعامل با مناسبت‌های دیگر باشد.

 تا وقتی رسانه‌های جمعی ما در پرداخت به واقعه عاشورا، صرفا به دهه محرم بسنده می‌کنند، ما نمی‌توانیم در برابر خاندان عصمت و طهارت حق مطلب را ادا کنیم. تحقق این امر، وظیفه‌ی همه اصحاب رسانه‌ای و ارگان‌های مختلف است تا بصیرت معنوی در همه شئون زندگی تسری یابد؛ برای مثال، منِِ نوعی نمی‌توانم در کلاس درس از عاشورا و قیام امام حسین (ع) صحبت کنم اما درس‌های عاشورا را در زندگی خود عملیاتی نکنم.

به اعتقاد من، دین برای همه عرصه‌های زندگی پاسخگو است و تنها به جنبه عبادی محدود نمی‌شود بلکه عبادت و صیانت با هم در ارتباط هستند و تا وقتی این یگانگی را درک و وارد زندگی نکنیم، راه به جایی نخواهیم برد.

آیا تا به حال آثار خاصی در رسانه‌ها داشته‌ایم که تلاش کرده باشند درباره‌ی عاشورا گفتمان‌سازی کنند؟
باز هم متأسفانه باید بگویم تولیدات ما در این عرصه کافی نیست و ان‌شاءالله در سال‌های بعد تولید آثار درست در این حوزه را افزایش دهیم. ما به همان اندازه که باید به هنر یا فرهنگ توجه کنیم به همان اندازه در تولیدات ما باید معرفت دینی را مورد توجه قرار دهیم.