شب گذشته که تعطیلات آخر هفته در پاریس بود به دلیل هم‌زمانی تولد حضرت مسیح و کریسمس و تولد حضرت محمد(ص) که فرداست، مراسم ویژه‌ای در حسینیه‌شان برگزار کردند. درخت کاجی را تزیین کردند و به بچه‌های حسینیه کادو دادند، اما تزیینات روی درخت کاج اسامی اهل بیت پیامبر بود. از چند روز قبل برنامه برگزاری این جشن ویژه را داشتند.  شبی هم که من میهمانشان بودم و هم‌زمان بود با رحلت پیامبر اکرم(ص) و شهادت امام حسن(ع)، آن شب هم مراسم ویژه‌ای داشتند؛ روحانی حسینیه روی منبر به زبان فرانسوی سخنرانی کرد و روضه خواند. بعد از پایان مراسم هم از حاضران در حسینیه با یک لیوان چایی و بعد قیمه‌پلویی که در ظرف‌های یک‌بار‌مصرف کشیده شده بود به‌علاوه آب، پذیرایی شد. 
حاضران در حسینیه حدود ٣٠ نفر بودند و یک دیوار قسمت زنانه را از مردانه جدا می‌کرد. کودکانی کم سن‌وسال، دختر و پسر هم بین دو قسمت در حال رفت‌وآمد و بازی بودند. اعضای حسینیه هر کدامشان در قسمتی از شهر پاریس مشغول کارند، یکی پرستار است و یکی کارمند مترو، یکی کارشناس آی‌تی در یک اداره دولتی است و دیگری کارمند یک شرکت خصوصی، اما شنبه‌ها و یکشنبه‌ها که روز تعطیلشان است، به‌خصوص اگر نزدیک یکی از ایام خاص دینی باشد، اینجا دورهم جمع می‌شوند و مراسم می‌گیرند، هر هفته هم مراسم دعای کمیل و زیارت عاشورا و... هم برگزار می‌کنند. 
روحانی این حسینیه اصالتا اهل شهر کراچی پاکستان است و در خانواده‌ای شیعه به دنیا آمده، دروس حوزوی را به مدت ١٧ سال در شهر قم و مدرسه شهیدین خوانده است و درس خارج فقه را هم نزد آیت‌الله هادی معرفت گذرانده است. او از سال ٢٠٠١ به فرانسه آمده و شهروند این کشور است، محل کارش یک اداره دولتی است و بعد از پایان کار و روزهای تعطیل اینجا در این حسینیه برای شیعیان پاریس منبر می‌رود. 
او در رابطه با این حسینیه و سابقه شیعیان در فرانسه، در گفت‌وگویی با «شرق» می‌گوید: «اولین موج تشیع در فرانسه را دانشجویان شیعه ایرانی و لبنانی در اوایل انقلاب اینجا راه انداختند، آن زمان موجی ایجاد شد و عده‌ای شیعه شدند، آن موج تا امروز هم ادامه دارد. مثلا زمان جنگ ٣٣ روزه لبنان این موج دوباره شدت گرفت و آن زمان عده زیادی شیعه شدند. همه کسانی که امروز اینجا می‌بینید شیعه‌شده‌ها هستند، یعنی قبلا یا مسیحی بودند یا اهل سنت، حالا شیعه شده‌اند».
او می‌افزاید: «ما اینجا هر سال چند فصل گرویدن به تشیع داریم، مثل محرم و صفر و ماه رمضان، که به صورت میانگین سالی حدودا ٣٠ تا ٤٠ نفر شیعه می‌شوند. هرکس دوستی را که زمینه‌اش را دارد می‌آورد اینجا، می‌نشیند صحبت‌ها را گوش می‌دهد و شیعه می‌شود، این روند البته حدود چهار سال است که متوقف شده؛ بعد از جنگ سوریه این‌طور شد و این مدت ما شیعه‌شده نداشتیم، چون تبلیغات علیه تشیع و موضع‌گیری علیه ما خیلی زیاد شد. البته امسال دوباره هفت نفر شیعه شدند که شروع خوبی بود».
روحانی این حسینیه در پاریس در مدت زمانی که در حسینیه است لباس روحانیت می‌پوشد؛ اما در دیگر وقت‌ها، در خیابان و محل کارش بدون این لباس تردد می‌کند، خودش دراین‌باره می‌گوید: «معمم‌بودن در پاریس مرسوم نیست و اثری هم ندارد و دلیلی ندارد که بخواهم این لباس را بپوشم، در جایی هم که کار می‌کنم همکارانم من را به‌عنوان یک روحانی شیعه نمی‌شناسند». از او در رابطه با اتفاقات اخیر در پاریس و حملات اعضای داعش به شهروندان این شهر پرسیدم که  این‌گونه پاسخ داد: «واقعیت این است که این اتفاق و حملات تروریستی قابل پیش‌بینی بود. اینجا در پاریس مساجد و مدارس مسلمانان به صورت کامل دست وهابی‌ها و تندروهاست، روحانیانشان اینجا این ایده‌ها را ترویج می‌دهند، جنگ هم یک جنگ ایدئولوژیک است، پشت تروریسم یک ایدئولوژی مشخص وجود دارد. اگر غرب می‌خواهد بر تروریسم پیروز شود باید سراغ ایدئولوژی تغذیه‌کننده این تروریست‌ها برود. همین الان من خودم در یک محله مسلمانان زندگی می‌کنم و متوجه این مسئله می‌شوم، جوان‌های اینجا افتخار می‌کنند که همین تروریست‌های اتفاق اخیر از محله آنها بوده است و آنها را ستایش می‌کنند، با افتخار می‌گویند که فلانی هم‌محلی ما بود، خب این محصول چیست؟ محصول ترویج این ایدئولوژی است، دولت بیاید صدتا از اینها را بگیرد، دوباره بچه‌ای که الان ١٠ سالش است، در مدارس و همین مساجد که دست وهابی‌هاست بزرگ می‌شود و همان ایدئولوژی او را به تروریست تبدیل می‌کند. نهادهای امنیتی اینجا باید کار خودشان را بکنند، اما به نظر من کار اصلی باید این باشد که به ایدئولوژی این تروریست‌ها بپردازند».
با وجود اینکه پس از وقوع حوادث تروریستی اخیر در پاریس، ممنوعیت‌هایی برای مساجد فعال در پاریس اعمال شد، اما هیچ ممنوعیتی دراین‌باره برای این حسینیه وضع نشد. یکی از اعضای حسینیه دراین‌باره می‌گوید: «پلیس فرانسه خودش می‌داند بین ما و وهابی‌ها تفاوت‌های زیادی وجود دارد».
«کلمانتین» ٣٤ساله، یکی از اعضای قدیمی و اصلی این حسینیه است. او از پدر و مادری فرانسوی به دنیا آمده و ١٦ سال است که شیعه شده. بعد از شیعه‌شدن، اسم میکائیل را برای خودش برگزیده است و در حسینیه بیشتر به این اسم می‌شناسندش، بعد پایان مراسم درحالی‌که مشغول جمع‌کردن و مرتب‌کردن حسینیه است، از خودش داستان شیعه‌شدنش را می‌پرسم و این‌طور توضیح می‌دهد: «سال ٢٠٠٠ بود، پای من دچار مشکل شده بود و به‌همین‌دلیل مدت زیادی در بیمارستان بستری بودم، در مدت بستری‌بودن زمان زیادی با یک جوان مسلمان شیعه هم‌اتاق بودم و می‌دیدم همیشه نماز و قرآن می‌خواند. از او درباره دینش پرسیدم و همین موضوع، سرآغاز صحبت‌ها و دوستی ما شد. تعریفش از اسلام و تشیع برایم خیلی دوست‌داشتنی و اثرگذار بود، هر سؤالی که می‌پرسیدم، جواب خوبی برایش داشت، همین شد که علاقه‌مند شدم و دینم را عوض کردم؛ از مسیحیت به تشیع».
از واکنش خانواده و پدر و مادرش که پرسیدم، با لبخند شروع به توضیح‌دادن کرد: «واقعیت اینکه اول اعلام نکردم ولی درادامه مجبور بودم اعلام کنم، چون در فرهنگ ما فرانسوی‌ها خوردن آن چیزهایی که در اسلام ممنوع است، خیلی عادی و مرسوم است، مثل گوشت خوک و شراب، به‌همین‌دلیل باید می‌گفتم، البته مادرم قشنگ متوجه تغییرات در رژیم غذایی من شده بود که بعضی غذاها را نمی‌خورم، وقتی مسلمان می‌شوی به جز این رژیم غذایی، می‌توانی بقیه چیزها را پنهان کنی، ولی خب، این یکی را نمی‌شود کاری‌ کرد. وقتی گفتم، مادر من که خیلی سختگیر است، برایش قابل قبول نبود، اما پدرم آدم منعطفی است و عقیده من را پذیرفت. بعد پدرم مادر را هم متقاعد کرد و آنها پذیرفته‌اند، هر چند ابتدای راه خیلی سخت و پیچیده بود چون من قرآن و سجاده داشتم و روزه می‌گرفتم و این کارها برای آنها خیلی عجیب بود».
کلمانتین درادامه می‌گوید: «همین دلیل هم البته باعث شد زود مستقل شوم و ازدواج کنم، خانمم هم البته شیعه نبود ولی درادامه با هم بحث کردیم و با صحبت‌های من متقاعد شد و الان شیعه شده است. 
از او درباره امکان دینی مقدس شیعیان پرسیدم تا حالا کجاها را دیده‌ای و انگار یاد آن‌روزها افتاده باشد، نگاهش را به کنج دیوار حسینیه انداخت و توضیح ‌داد: «چهار سال بعد از مسلمان‌شدن به حرم حضرت زینب در سوریه رفتم. خدا را شکر که رفتم چون حالا دیگر نمی‌دانم می‌شود رفت یا نه، خیلی خاطره خوشی بود، بعد به زیارت امام‌رضا در مشهد رفتم و بعد هم رفتم کربلا، زیارت کربلا خیلی عالی و عجیب بود». بعد انگشتر عقیق بزرگ روی انگشت دستش را نشان می‌دهد و می‌گوید این را از قم خریدم. 
کلمانتین دو پسر دارد، اسم یکی را قاسم گذاشته است و اسم دیگری را زینعلی. درباره دلایل انتخاب این اسم‌ها هم می‌گوید: «ماجرای حضرت قاسم در کربلا، من را دیوانه می‌کند، هر وقت به آن فکر می‌کنم اشکم سرازیر می‌شود، اسم پسرم را هم تحت‌تأثیر همین شخصیت انتخاب کرده‌ام، زینعلی هم که یعنی مایه زیبایی حضرت علی، امیدوارم بتوانیم مایه آراستگی حضرت باشیم». بعد از رفتن حاضران در حسینیه، اعضای اصلی در حال تمیزکردن و چیدن میزهایی در صحن اصلی حسینیه هستند. قرار است آن را برای جشن تولد پیامبر آماده کنند؛ جشنی که بالاخره آن را دو شب پیش در حسینیه‌شان برگزار کردند. یکی از آنها که از پدری فرانسوی و مادری الجزایری است، درباره برنامه‌های آینده‌شان برای حسینیه می‌گوید: «خیلی وقت است دنبال جایی بهتر و بزرگ‌تر برای حسینیه هستیم، اینجا هم از شهر دور است و هم خیلی مناسب نیست، ولی خریدن یک جای بزرگ به پول زیاد نیاز دارد که ما نداریم، فعلا با همین حسینیه پیش می‌رویم ببینیم چه می‌شود».
نویسنده: صدرا محقق