مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی از پیشکسوتان پژوهش و مطالعات دینی در کشور است که شخصیت علمی و فرهنگی او بر کسی پوشیده نبود و نیست. او متولد 1297 بود و تحصیلات حوزوی خود را تا مرحله اجتهاد در نجف اشرف و تحصیلات دانشگاهی خود را در تهران تا درجه دکترا ادامه داد و تا زمان وفاتش بیش از دو دهه استاد دانشگاه تهران بود.

دکتر شهیدی تحقیق و نگارش کتاب «پس از پنجاه سال» را در سال 1330 انجام داده و کتاب در سال 1357 با قلمی شیوا، متقن و مستند به منابع اصیل تاریخی مستند شد. این کتاب تاکنون بیش از سی و دو بار به چاپ رسیده است و هنوز پس از انتشار ده‌ها هزار نسخه از رونق بازنیستاده است هرچند بیان حقایق تاریخی بخش عمده کتاب را تشکیل می‌دهد اما نوع مواجهه دکتر شهیدی با تاریخ در تحلیل حادثه عاشورا نو و بدیع است.

در جلسه ششم نقد «صبح کتاب خیمه» به کتاب «پس از پنجاه سال» نوشته دکتر سید جعفر شهیدی پرداخته شد. دکتر محمدرضا سنگری و استاد محمد اسفندیاری در این جلسه به نقد کتاب پرداختند.

در ابتدای جلسه دکتر سنگری یک معرفی خوب و جامع درباره کتاب بیان کرد. او گفت: استاد سید جعفر شهیدی در مقدمه انگیزه اصلی خودشان را از نگارش کتاب شنیدن داستان‌های نادرستی بیان کرده مانند داستان شهربانو و... به سبب آن به این رسیده که خود واقعه عاشورا هم درست بیان نشده است. در بخش دیگر بیان کرده که نخواسته به شیوه تاریخ نگاران قدیم عمل کند و خواسته نگاه جامعه‌شناسانه و مردم شناسانه به حادثه داشته است. جعفر شهیدی اذعان کرده که خواندن تاریخ به تنهایی کافی نیست و باید با شرایط جغرافیایی، اقتصادی و اجتماعی سنجیده شود. باید به شیوه تاریخ نویسان امروز آن را بررسی کنیم. ادعای دکتر شهیدی این است که از این دیدگاه کتاب را نوشته و نکته دیگری استاد در مقدمه بیان کرده: دین و معتقدات خود را در این تحلیل نادیده گرفته است...

استاد محمد اسفندیاری درباره کتاب گفت: دکتر شهیدی از چهره‌های برجسته علمی در عصر ماست که آثار ارزنده‌ای در دو حوزه تاریخ و ادبیات دارد. پرخوان ترین اثر او همین کتاب «پس از پنجاه سال» است.

در این کتاب دکتر شهیدی سؤالی را مطرح کرده سپس روش تحقیق خود را توضیح داده و به سؤال پاسخ داده است.

سؤالی که او درافکنده سؤال بسیار مهمی است. سؤال این است که: چه شد پس از 50 سال از درگذشت پیامبر (ص) فرزند آن پیامبر به دست امتش کشته شد. سؤال بسیار تأمل‌برانگیز است و سؤالی است که علم برانگیز است. این سؤال را اولین بار خود دکتر شهیدی مطرح کرده و من ندیدم مورخ دیگری این سؤال را بیان کند.

روش و تحقیق بسیار مهم است یعنی مهم‌تر از «نتیجه تحقیق» همیشه «طریقه تحقیق» است خیلی مهم نیست که نویسنده و محقق به چه نتیجه رسیده مهم این است که از چه راهی بدان دست یافته است در قرآن آیه 189 بقره خداوند می‌فرماید: «به خانه‏ها از در [ورودى] آن‌ها درآیید» در حدیث ذیل این آیه آمده که یعنی هر کاری را از روش و راه خودش انجام بدهید.

روش باید درست باشد اگرچه شاید به نتیجه درست نرسد. اگر روش درست باشد ما معذور هستیم؛ اما کسی که روش نادرستی انتخاب کند و اتفاقاً به نتیجه صحیح برسد معذور نیست کارش صحیح نیست.

دکتر شهیدی در کتاب تقریباً روش تحقیقش را بیان می‌کند. بیان می‌کند روش و مقصود من در این کتاب تبلیغ مذهبی نیست همچنین برای اینکه پاسخ درست را بیابم دین و معتقدات خود را نادیده گرفتم بنده تا اینجا می‌پسندم که عهده‌دار تبلیغ نیست عقاید کلامی خود را دخیل نمی‌کند این رویکرد درستی در تحقیق است اما به‌صورت اثباتی به نظر من مرحوم دکتر شهیدی راه را خیلی دور کرده است برای رسیدن به پاسخ به سؤال مجبور شده همه اقوال را ببیند و ... و روش ایشان در کل خیلی دقیق نیست.

 

 

اما جواب ایشان در سه محور و سه پاسخ به این سؤال داده‌اند

1. عرب به جاهلیت پیشین خود برگشت و برادری اسلامی فراموش شد. پاسخ صحیح است اما بسیار کلی است. کلی‌گویی خیلی مفید نیست.

2. جامعه دچار بیماری تکاثر شد و از همه مهم‌تر رغبت به مال‌اندوزی داشت این پاسخ هم خیلی گره‌گشا نمی‌دانم یعنی نبرد طبقاتی بوده است؟ این پاسخ را تطبیق با واقعیت عینی نکرده است نمونه تاریخی نیاورده است.

3. پاسخی که دکتر روی آن تکیه می‌کند. خیلی آن را مهم می‌شمارد رقابت بنی‌امیه و بنی‌هاشم است و کینه‌ای که فرزندان عبدالشمس از فرزندان هاشم داشتند در واقع رقابت‌های قبیله‌ای را مطرح می‌کند.

این نکته بسیار مهم و قابل تأمل است و پاسخ صحیح هم هست مانند سایر پاسخ‌ها اما توجه کنید او تک سبب نیست و سه سبب را می‌بیند و فقط بیان نکرده است که تمام دلیل اختلافات قبیله‌ای بوده است و این برداشت اشتباه است.

 

دکتر سنگری در ادامه گفت

با کدام رویکرد نویسنده به حادثه عاشورا پرداخته است؟ این رویکرد را نویسنده کتاب خیلی دقیق مطرح نکرده است.

به نظر می‌رسد نوعی سرگردانی در این کتاب در این زمینه وجود دارد و نویسنده هرچند در آغاز گفته می‌خواهد از ظرفیت‌های جامعه‌شناسی استفاده کند اما در ادامه همان تحلیل‌های سنتی تاریخی بر کتاب غلبه پیداکرده است.

اما مورد سؤال اصل سؤال این است که چه می‌شود که انسان‌ها برمی‌گردند یعنی ارتجاع چرا اتفاق می‌افتد خداوند در قرآن می‌گوید محمد پیامبری مانند پیامبران گذشته است اگر او کشته شود و یا بمیرد آیا شما به عصر جاهلیت خود و قبل آن پیامبر برمی‌گردید.

این سؤال رو همین‌طور که گفتند پس از 1300 سال یک نفر طرح کرده باشد نیست واقعیت این است که خیلی قبل مطرح‌شده است و فقط وجه اخباری نبوده و جالب است که مسلمان هم آن را مطرح نکرده است. در مجلس یزید مطرح شد. یزید برای قدرت‌نمایی سفرایی را دعوت کرده یکی از سفرا این سؤال را مطرح می‌کند و به شکل دیگری در خطبه حضرت زینب (س) مطرح باشد حتی در کوفه هم مطرح می‌شود حتی در صحبت‌های امام سجاد (ع) مطرح می‌شود اما اینکه این سؤال به‌صورت علمی مطرح بشود و کاوش بشود انصافاً این سؤال است که دکتر جعفر شهید مطرح کرده است.

دکتر شهیدی سعی کرده است به این سؤال پاسخ دهد که استاد اسفندیاری فقط به سه پاسخ آن اشاره‌کرده‌اند اما او به مسائل دیگری هم اشاره کرده است اما چون سازمان‌دهی نشده است و تلویحاً مطرح کرده است دیده نشده مثلاً عنصر جهل را مطرح کرده است به عنصر تطمیع اشاره کرده و... این عوامل را به‌عنوان دلیل اشاره کرده است شاید اگر یک دسته‌بندی دیگر صورت می‌دادند این‌ها بیشتر برجسته می‌شد. در بخش‌هایی که به حضرت مسلم پرداخته هم اشتباه بزرگی کرده است و ایشان را شخصی 28 ساله وبی تجربه و خام معرفی کرده است که خلاف تاریخ است.

اجمالاً علت‌یابی و یا سبب یابی این حادثه در کتاب خیلی خوب صورت گرفته اما بعضی بی‌دقتی‌ها را دارد.

 

DSC_0245.JPG

 

DSC_0264.JPG

 

DSC_02751.JPG

 

DSC_0232.JPG