چه شد که مداح شدید؟

پدر بنده صدای خوبی داشت. اگرچه سواد چندانی نداشت، ولی می‌خواند و دوست داشت که ما هم بخوانیم. من از همان طفولیت همراه پدرم می‌خواندم. اگرچه مرحوم پدرم رسماً مداح نبود، ولی بیشتر روضه و توسل و اموری از این قبیل را دوست داشت. در منزلش همواره مراسم روضه برپا می‌کرد. همان روضه‌ها و دعاهایی که پدر و مادرم در حق من می‌کردند، سبب شد تا من هم از همان دوران کودکی در این وادی وارد شوم. رفته‌رفته رسمیت بیشتری پیدا کردم، جلساتی تشکیل شد و در آن جلسات خواندن من کم‌کم شکل گرفت و گسترش پیدا کرد. از ابتدا تحت تأثیر ایشان بودم، اما چون مأخوذبه‌حیا بودم، کناره‌گیری می‌کردم. ایشان اصرار می‌کرد و در هیئت‌ها بعد از اتمام مداحی، من را صدا می‌زد که بخوانم. در حین مداحی من، ایشان تمام نکات حتی کوچک‌ترین موارد را یادداشت می‌کرد تا بعد از اتمام مداحی، به من گوشزد کند.

92

پدرتان عمدتاً به چه نکاتی اشاره می‌کردند؟ در مورد صدا و لحن نظر می‌دادند یا در خصوص شیوه خواندن و صحیح خوانی؟

 در مورد صحیح خواند شعر و بیان صحیح مطلب به‌ویژه در مورد آیات و احادیث، چه از لحاظ رعایت اعراب و چه از نظر معنی و بیان مطالب تأکید زیادی داشتند. درعین‌حال مطلبی که هیچ‌گاه به آن اشاره نکرد، صدا و صوت بود. آن‌قدر که نسبت به خواندن شعر خوب، به‌جا و صحیح خوانی اصرار داشت، در مورد لحن و صدا تأکید نمی‌کرد. پدربزرگ ما هم در کسوت مداحی بود. از مداحان شهر همدان بود. در کنار ایشان، پدر و عموهایمان هم مداحی می‌کردند.

پس مداحی اهل‌بیت در خانواده‌ی شما به‌منزله‌ی میراث خانوادگی است. خودتان هم ین افتخار را به فرزندانتان انتقال داده‌اید؟

تا جای که ممکن باشد در این مورد همت می‌کنیم.

خاطره‌ای از اولین مداحی‌تان به یاد دارید؟

یکی از خاطراتم مربوط به اولین اجراهایی که در قصیده خوانی و مداحی داشتم است که به بیش از سی سال قبل بازمی‌گردد. روز ولادت امام حسین (ع) در هیئت سقاهای همدانی بودم. من می‌خواندم و به لطف خدا و امام حسین (ع)، با وجودی که اوایل کار بود که مداحی می‌کردم، مجلس پرشوری شد. در میان مجلس، جرقه‌ای به ذهن من زد که چقدر خوب می‌خوانم. همین‌که این فکر به ذهنم رسید، مجلس سرد شد. با همان لحن و آهنگ ادامه‌ی قصیده را می‌خواندم، اما دیگر اثری نداشت.

همان موقع جرقه‌ای به ذهنم که آمد که این تو نیستی، همه‌چیز دست ماست. در ضمیر خودم به اشتباه خودم پی بردم و مجلس به حالت سابق برگشت. این از موهبت‌های بزرگ الهی بود که از ابتدای کار به حقیر شد و نقش مهمی در ادامه‌ی راه برایم داشت. درس بزرگی از اولین مجلس گرفتم. بعد از آن به دوران جنگ تحمیلی رسید و نیاز به حضور در جبهه احساس شد. بنا به سابقه‌ی مداحی پدرم، از من خواستند که به‌عنوان مداح خدمت کنم و این موضوع هم، تلنگر بسیار مهمی برایم شد و باعث شد که با قدرت و همت بیشتری وارد عرصه شوم.

 

ادامه دارد...


یکی از رسالت‌های «کرب‌وبلا» اطلاع‌رسانی در حوزه امام حسین علیه‌السلام است که در راستای این رسالت، رویدادهای خبری را پوشش می‌دهد و مصاحبه با افراد صاحب نظر را به صورت غیرجانبدارانه در جهت تبیین دیدگاه‌های مختلف منتشر می‌کند. در نتیجه نظر افراد مصاحبه شونده لزوما همان دیدگاه «کرب‌وبلا» نخواهد بود.