دکتر محمد دولتی عضو هیئت علمی دانشگاه علوم قرآن و حدیث است. وی سال هاست که به امر آموزش در مدارس و دانشگاه ها مشغول است و اکنون در سمت معاون پژوهشی پردیس تهران دانشگاه قرآن و حدیث به فعالیت می پردازد. در ادامه متن گفت و گوی محمد دولتی با سایت کرب و بلا را می‌خوانیم:

 

سؤال: همۀ وقایعی که اتفاق می‌‌افتد بعد از مدتی کمرنگ می‌شود؛ ولی چرا عاشورا با اینکه در یک منطقۀ دور افتاده رخ داده، هرچقدر زمان می‌گذرد ابعاد گسترده‌تری پیدا می‌‌کند؟

ما در واقعۀکربلا و روز عاشورا حیات و بالندگی می‌‌بینیم. در راستای تأیید این بحث باید مدارک مستند ارائه کنیم. مثلاً می‌بینیم که در طول تاریخ وقایعی رخ داده و حاکمان برای بقای آن بسیار هزینه کرده‌اند؛ ولی با وجود این هزینه‌ها افول کرده‌اند و با ابزارهای تبلیغاتی گسترده نتوانسته‌اند کاری کنند؛ ولی در مورد کربلا بالعکس. یعنی بسیار تلاش شده است که این واقعۀ خاص خاموش شود ولی موفق نبوده‌اند.

 یا مدل دیگر، وقتی است که ما می‌‌بینیم افرادی نسبت به یک واقعه سینه چاکند و عده‌ای دیگر دشمن خونی. پس می‌‌فهمیم این واقعه خاص است.  اینکه هنوز واقعۀ کربلا دشمنان خونی دارد یعنی زنده است؛ مثلاً در زمان پیامبر تلاش می‌‌کردند به قرآن نسبت سحر بدهند که نشان‌دهندۀ زنده بودن آن بود. تعریفی که در قرآن درباره حی و میت داریم با تعریف ما از آن بسیار متفاوت است. خداوند در قرآن می‌‌فرماید: پیامبر آمده تا شما را زنده کند؛ یا در جایی دیگر می‌‌فرماید: «ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون». پس کسی که از نگاه قرآن به خلقت نظاره کند، می‌‌فهمد حی و میت از نظر زیستی مطرح نیست، بلکه حی بودن به معنای جاودانه بودن منظور است.

مطلب دوم: این که امام حسین علیه‌السلام  ثار الله است؛ دو معنی برای ثارالله گفته شده است: یکی خون خدا و دوم کسی که ‌‌خونخواهش خداست. به هر حال در این معنی امام حسین با خداوند نسبت دارد. پس خدا متولی این خون است و پشتیبان اوست. در نتیجه این موضوع بر همه چیز غلبه می‌‌کند و در جامعه می‌‌ماند.

مطلب سوم، قلب عالم امکان امام زمان علیه‌السلام  است. این قلب هر صبح و شام به امام حسین علیه‌السلام  توجه دارد. در نتیجه همۀ عالم به امام حسین توجه دارد. پس حتماً این موضوع زنده است. بنابراین وقتی شما بحث انتظار را مطرح می‌‌کنید یکی از موضوعاتش خون امام حسین علیه‌السلام  است و این موضوع نمی‌‌تواند زنده نباشد. زمانی که لشکریان عمر بن سعد ملعون که داشتند سر بریده را می‌‌بردند، روی دیوار به نقش خون نوشته شده بود: «أترجوا أمه قتلت حسینا شفاعه جده یوم الحساب؟» هرچه پاک می‌‌کردند دوباره نوشته می‌‌شد و از بین نمی‌رفت.

باید روی این موضوعات به صورت گسترده و مستند کار شود. در مورد حی و میت چند جلسه کاملاً مستند و علمی‌‌بحث کرده‌ام.

واقعۀ عاشورا طولانی بود. با 110 نفر نباید جنگ تا این اندازه طول بکشد؛ ولی ماجرا طوری شد که طول کشید. از نظر الهی می‌‌توانیم بگوییم خدا خواست و از جنبۀ زمینی هم می‌‌بینیم که لشکریان دشمن می‌‌ترسیدند که به صورت فردی یا گروهی به میدان‌ بیایند.

 

سؤال: ارتباط سیدالشهدا علیه‌السلام  با امام زمان علیه‌السلام  و مسئلۀ ظهور چیست؟

در طول تاریخ وقتی حق از جانب خدا آشکار می‌‌شد، یک سری دشمن داشت که از آن‌ها  به عنوان مشرک و کافر یاد می‌‌شود. ولی آن کسی که حق را از بین می‌‌بُرد منافق بود. به این شکل که خودش را اهل حق جلوه می‌‌داد و می‌‌گفت: من همان حق را می‌‌خواهم تداوم ببخشم. این همان اتفاقی است که در صدر اسلام هم رخ داد و قرآن هم مکرراً به آن اشاره کرده است. منافق کسی است که نمی‌‌توانی به طور عادی او را ببینی. خدای متعال می‌‌خواهد قراری بگذارد: « هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ.» و در جایی دیگر دارد: «وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُون.» چون منافق، همان مشرک و کافر است ولی ظاهر اسلامی دارد‌. خدای متعال می‌‌خواهد چنین کاری در خلقت انجام دهد؛ پس جایی را قرار می‌‌دهد که نفاق ظهور تام داشته باشد. این ظهور تام در همسایگی‌اش مظلومییت تام می‌‌طلبد. داستان در و دیوار و خانۀ حضرت صدیقۀ طاهره موضوع آشکارا و روشنی مثل عاشورا نیست. آن واقعه‌ای است که در چند لحظه اتفاق افتاده است.

واقعۀ عاشورا در سال 60 هجری به آشکارترین شکل از نظر زمان، مکان و با مقدمات کافی برای آگاه شدن مردم صورت گرفت. بنابراین عاشورا ظهور تام مظلومیت را نشان می‌‌دهد؛ به طوری که شما هرقدر بخواهید بدانید که ضحای این شمس چگونه است، می‌‌توانید کار کنید. این شدت شقاوت و این ظهور شقاوت، ظهور حقیقت را می‌‌طلبد. هرکس به کربلا نظر کند منافقان را می‌‌شناسد. چون مسلمانان امام حسین علیه‌السلام  را به روش غیر مسلمانی کشتند؛ یعنی إنقلبتم على أعقابکم را به وضوح می‌‌توان دید.

مرحوم جعفری می‌‌گفتند که امام حسین علیه‌السلام  اجازه ندادند شب این اتفاق بیفتد. ایشان می‌خواستند این اتفاق در روز بیفتد تا کسی بهانه نیاورد که ما ندیدیم. از آن طرف دشمنان می‌‌خواستند که قائله را شبانه ختم کنند تا کسی نبیند. در آن صورت فقط همه از بین می‌‌رفتند و پیامی منتقل نمی‌شد.

واقعۀ عاشورا طولانی بود. با 110 نفر نباید جنگ تا این اندازه طول بکشد؛ ولی ماجرا طوری شد که طول کشید. از نظر الهی می‌‌توانیم بگوییم خدا خواست و از جنبۀ زمینی هم می‌‌بینیم که لشکریان دشمن می‌‌ترسیدند که به صورت فردی یا گروهی به میدان‌ بیایند. بنابراین آنقدر مواقف، منزلگاه‌ها، بنی هاشم و اصحاب طولانی شد که کاملاً ظهور تام پیدا کرد.

 

سؤال: منظور شما این است که آیا همه حرکات حضرت به گونهای بوده که این نقطه را نشان دهند و حجت را تمام کنند؟

جواب: بله. درست است. وقتی ملائکه آمدند و اجازۀ یاری دادن خواستند، گفتند ما به این کار از شما تواناتریم. حضرت می‌‌فرمایند: «لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَهٍ وَ یَحْیى‏ مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَه.» یعنی قرار است که هرکسی به هلاکت اخروی می‌‌رسد «عَنْ بَیِّنَه» باشد. یعنی مثل روز روشن باشد. آن نفاقی که خودش را پنهان کرده بود، وقتی یزید این شعر را خواند که لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء ... و گفت انتقام خون بدر را گرفتیم آشکار شد.

 

سؤال: با توجه به توضیحات شما می‌‌توان گفت افعال حضرت در روز عاشورا که به ظاهر ذلیلانه بود و برخی به این کارها ایراد می‌‌گیرند از این دیدگاه بوده است؟

جواب: بله. در واقع، حضرت از هر تیری در ترکش داشتند برای بیدار کردن مردم استفاده کردند. اتفاقاً طلب آب کردن برای حضرت علی اصغر علیه‌السلام یا ابراز تشنگی کردن از جانب حضرت علی اکبر علیه‌السلام  به امام و همچنین آب خواستن دختر امام حسین علیه‌السلام  به این جهت بوده که حکایت عطش در تاریخ بماند.  قمر بنی هاشم علیه‌السلام  سند عطش کربلاست. انسان باید کاملاً از شعور بی بهره باشد که عطش کربلا را زیر سؤال ببرد.

در این جریان می‌‌بینیم که حضرت می‌‌پرسند اینجا کجاست؟ جواب می‌‌دهند: غاضریه. و باز می‌‌پرسند: نام دیگرش چیست؟ و جواب می‌‌شنوند: کربلا. این پرسش به این جهت نیست که امام حسین علیه‌السلام  ندانند آنجا کجاست. بلکه برای این است که کسی بعدها شک نکند که این اتفاق کجا افتاده است. می‌‌پرسند که جواب داده شود تا در تاریخ بماند. همۀ وقایع کربلا را اگر از جنبه سیاسی نگاه کنیم جواب پیدا می‌‌کنیم. اگر با تحلیل هدایتی نگاه کنیم جواب پیدا می‌‌کنیم. حالا با این تحلیل نگاه می‌‌کنیم که قرار است همۀ آن نفاق است آشکار شود. امام حسین علیه‌السلام  را به گونه‌ای به شهادت رساندند که به تعبیر امام سجاد علیه‌السلام  به جاهلی‌ترین روش بوده است. در اینجا جاهلیت به معنای کفر و نفاق، نه نادانی. شدت بغض و قساوت و از آن طرف شدت مظلومیت‌ و اسارت (ذلت در اسارت از دید دنیوی) در کربلا کاملاً مشهود است. حالا هرچقدر بخواهیم بگوییم این‌ها مبارز بوده‌اند، باز هم نمی‌‌توانیم از نظر دنیوی مظلومیت و اسارتی که متحمل شدند را بپوشانیم. حتی در منطق هم حضرت اباعبدالله علیه‌السلام پایین‌ترین مرتبه را بیان می‌‌کنند. مثلاً می‌‌فرمایند: اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید. باز هم پایین‌تر آمدند و فرمودند: مگر چه کردم که مرا می‌‌کشید؟ به خاطر همین بعد از قضیه کربلا بسیاری از مسائل در عالم تغییر کرد. چون شقاوت و نفاق ظهور پیدا کرد.

 

سؤال: آیا می‌‌توان گفت این شدت شقاوت در عاشورا به قدری است که هیچ استدلال و منطق ظاهری نمی‌‌تواند روی آن پرده بیاندازد؟ 

جواب: بله. وقایع عاشورا را هرکس بنویسد می‌‌شود کربلا. هر مورّخی بنویسد؛ شیعه یا سنی. چون اعمال آن‌ها  در روز عاشورا هیچ توجیهی ندارد. مثلاً حمل کردن سرها و اینکه چندین جایگاه به عنوان رأس الحسین داریم با اسلام مغایرت دارد. چون اصلا در اسلام سر بریدن و سر از بدن جدا کردن نداریم. اگر کسی بخواهد کار پژوهشی برگرفته از تاریخ عمومی‌‌انجام دهد تا ببیند کدام یک از این رفتارها اسلامی‌‌بوده، می‌‌بیند که پیامبر در صدر اسلام فرمود درختان را نکَنید، دشمنان را تعقیب نکنید، و .... بنابراین آن پژوهشگر متوجه می‌‌شود که کربلا ظهور شقاوت منافقان است. درست است که شیعه نسبت به کربلا غیرت دارد، اما سند کربلا جهانی است.

 

سؤال: با توجه به اینکه فرمودید سند کربلا جهانی است، آیا می‌‌توانیم بین عاشورا و ظهور پل بزنیم و بگوییم که از آنجا که عاشورا یک موضوع بینالمللی است، پس امام زمان علیه‌السلام  هم خودشان را با آن معرفی می‌‌کنند؟

جواب: بله. اصلاً برخی از علما گفته‌اند اگر می‌‌خواهید شما هم در ظهور نقشی داشته باشید، حتماً امام حسین علیه‌السلام  را معرفی کنید. چون ابتدای ظهور با این جمله است: الا یا اهل العالم إن جدی الحسین قتلوه عطشانا.

 

سؤال: در بحث معرفی امام حسین علیه‌السلام، کدام جنبه و ویژگی باید پررنگتر باشد؟

جواب: فرهنگی در دنیا نسبت به واقعۀ کربلا هست که از این جریان موضوع مبارزه و قیام در برابر ظالم و ایستادگی برداشت می‌‌شود. (البته سوء برداشت در حوزۀ مسائل سیاسی نشود). این پیام غلطی نیست ولی نگاه منصفانه‌ای به کربلا نیست. اگر کربلا مثلاً یک سریال باشد، این موضوع سه قسمت اول آن است ولی اصل جریان نیست. این مسئله  تا شب عاشوراست. ولی وقتی به عاشورا می‌‌رسی می‌‌بینی همه از بین رفته‌اند و آن عزیز روی خاک افتاده است و کسی به او کمک نمی‌‌کند. اگر فقط موضوع قیام در برابر ظالم مطرح شود دل کسی تکان نمی‌‌خورد و این شبهه مطرح می‌‌شود که مسلماً اگر کسی علیه حاکم قیام کند او را می‌‌کشند.  این یعنی ما واقعۀ کربلا را بد تعریف کرده‌ایم؛ ولی اگر این گونه بیان کنیم که امام را دعوت کردند، مهمانش کردند، و حضرت دعوت را با فرستادن حضرت مسلم راستی آزمایی کردند، و بعد یک جایی فهمیدند‌ که آن‌ها  پشیمان شده‌اند. گفتند باشد نمی‌‌آییم. یا بگذارید جای دیگری بروم. گفتند نمی‌‌شود. و بعد به زور امام را به جنگ کشاندند. این بیان دل را تکان می‌‌دهد؛ ولی در بیان قبلی تحریف واقعیت وجود دارد؛ چون هستۀ اصلی داستان کربلا مظلومیت است و مظلومیت‌ یک عنوان بین‌المللی  است. ما می‌‌خواهیم بگوییم بأی ذنب قتلت یا اینکه چرا آب ندادند. شما حتی می‌‌توانید از متون کتب عامه و مستشرقین هم مظلومیت را دریابید. در داستان اباعبدالله اقرار به مظلومیت حضرت که معمولاً در آدم عادی همراه با اشک ریختن است اثرگذار است.

 

سؤال: معرفی کردن این مظلومیت چه فایدهای دارد؟ آیا هدف این مظلومیت رساندن یک پیام بوده است؟

جواب: این بحث سه حالت دارد.

حالت اول این است که بگوییم کل این حوادث اتفاق افتاد تا پیامی منتقل شود. مثلا ً در غدیر خم، جمع کردن مردم در حج و درست کردن بلندی موضوعیت ندارد، ولی رساندن پیام مهم است. همۀ این کارها انجام شده تا پیام مهمی ‌‌به مردم برسد. در مورد کربلا هم بگوییم همۀ این اتفاقات برای این بوده که پیامی ‌‌منتقل شود، بعد سؤال پیش می‌‌آید که حال پیام چه بوده. و بعد پاسخ می‌‌دهیم نمی‌‌دانم.

حالت دوم این است که بگوییم پیام، سیره و روش سیدالشهدا علیه‌السلام است. پاسخ این است که این چیز جدیدی نیست. در مورد همۀ اهل بیت علیهم السلام وجود دارد. زندگی دنیایی آن‌ها و نشست و برخاست ایشان ابزاری است برای اینکه رفتار آن‌ها  را ببینیم. در مورد همۀ ائمه همین طور است.

حالت سوم این است که بگوییم واقعۀ عاشورا ابزاری است که پیامش را با مطالعۀ واقعه، خودت دریابی. یعنی نظر شخصی‌ات را بگویی. این یک تحلیل ناجوانمردانه است که یک نفر عهده‌دار ابزار سازی برای رساندن پیام باشد، ولی اصل پیام را به شما واگذار کرده باشد که استنباط کنید و پیام را دریابید. نمی‌‌شود که خداوند قرآن را بفرستد و امیر‌ المؤمنین علیه‌السلام  آن را جمع‌آوری کند؛ ولی در آخر برداشت ما معتبر باشد بر سر این برداشت با هم اختلاف کنیم. این تخلف از سیستم هدایتی است. در مورد سیره هم همین طور است. هرکس می‌‌تواند از سیره برداشتی داشته باشد؛ بنابراین اگر بگوییم ابزار به این مهمی ‌‌فراهم شده تا هرکس پیامی‌‌استنباط کند، اشتباه است. پس هدف فهم مظلومیت است.

کسانی که دلشان سنگ می‌‌شود گریه نمی‌‌کنند. مثلاً وهابی‌ها برای امواتشان گریه نمی‌‌کنند؛ یا داعشی‌ها مرده‌هایشان را سر می‌‌برند که شناسایی نشوند. اصلاً بین آن‌ها  گریه نمی‌‌بینید. یا در جنگ بدر ابوسفیان مردم را از گریه کردن منع کرد تا این بغض و کینه بماند برای بعد.

سؤال: حالا اگر تمام دنیا مظلومیت امام حسین علیه‌السلام  را بفهمند و مظلومیت در هدف باشد نه وسیله، چه سودی دارد؟

جواب: اول یک نکته را روشن کنم. در نظام الهی هیچ کدام از احکام ابزار برای حکم دیگر نیست. هرکدام برای خودشان موضوعیت دارند. در اسلام اینکه  یکی فدایی دیگری شود نداریم. مثل اینکه مادر فدا شود تا بچه تربیت شود؛ بلکه تمام زحمت‌های مادر در جای خود محفوظ است و بچه هم تربیت می‌‌شود. یا اینکه عده‌ای به جهاد بروند تا صرفاً امنیت دیگران برقرار شود. بلکه این گونه است که آن‌ها  به وظیفۀ خود عمل کرده‌اند و نتیجۀ آن آرامش زندگی بقیه بوده است. در نظام الهی قرار نیست چیزی برای چیز دیگر تلف شود و هر چیزی در جای خود می‌‌نشیند؛ چون خداوند نیاز ندارد که کسی را فدای موضوعی کند. در سورۀ یس آمده که آن‌ها  گفتند اگر خدا می‌‌خواست فقیران را اطعام می‌‌کرد. خدا می‌‌فرماید که اگر می‌‌خواستم همه را غنی می‌‌کردم؛ ولی اینکه الان کسی فقیر است خدا این را نگه داشته تا تو از آنچه خدا به تو روزی داده انفاق کنی. همه با هم در این سیستم در حال تربیت شدن هستند. خداوند نیازمند یک فرد ثروتمند برای سیر کردن فقرا نیست، بلکه می‌‌خواهد آن شخص با انفاق کردن به جایی برسد. چون سیستم الهی یک سیستم متعالی است؛ پس در این نظام این منصفانه نیست که بگوییم همۀ روایات فضیلت گریه بر اباعبدالله الحسین علیه‌السلام،  ابزاری است برای یک هدف نامعلوم. پس به این نتیجه می‌‌رسیم که خود این گریه بر مظلومیت موضوعیت دارد. حالا به این می‌‌رسیم که چه موضوعیتی دارد، که در این موضوع باید چند مورد بررسی شود:

 اول: نقش گریه در این عالم چیست؟ جای خطرناکی هست که کسانی که دلشان سنگ می‌‌شود گریه نمی‌‌کنند. مثلاً وهابی‌ها برای امواتشان گریه نمی‌‌کنند؛ یا داعشی‌ها مرده‌هایشان را سر می‌‌برند که شناسایی نشوند. اصلاً بین آن‌ها  گریه نمی‌‌بینید. یا در جنگ بدر ابوسفیان مردم را از گریه کردن منع کرد تا این بغض و کینه بماند برای بعد.

گریه جایگاهی در خلقت دارد که باید بررسی شود. در روایات می‌‌بینیم کسی که از خوف خدا می‌‌گرید در قیامت گریان نمی‌‌شود. این یک کارت اعتباری نیست برای تخفیف. پس این یعنی چه؟ گریه از خوف خدا چه چیزی دارد که در قیامت انسان از گریستن معاف می‌‌شود؟! در قیامت موقفی هست که افراد به گریه می‌‌افتند. این گریه چیست؟ انسان زمانی گریه می‌‌کند که می‌‌شکند. شکستن یعنی عبودیت، و عبودیت یعنی هدف خلقت. پیامبر اکرم می‌‌فرمایند که من بچه‌ها را دوست دارم چون خیلی راحت گریه می‌‌کنند. چون بچه تکبر ندارد. وقتی اتفاقی می‌‌افتد زود به گریه می‌‌افتد. ولی ما جلوی گریه خودمان را می‌‌گیریم. چون می‌‌گوییم افت دارد.

عوام الناس برای امام حسین علیه‌السلام  گریه می‌‌کنند. ولی آدم‌های به ظاهر با کلاس که مصیبت امام حسین علیه‌السلام  را بررسی می‌‌کنند گریه نمی‌‌کنند. حالا چرا گریه نمی‌‌کنند؟ چون خجالت می‌‌کشند از اینکه بشکنند. مثلاً در روضه جایی می‌‌نشینیم که کسانی که با ما آشنا هستند نبینند گریه می‌‌کنیم. ولی حالا اگر بندگی به شما غلبه کند و حس بندگی در جان شما بنشیند، راحت گریه می‌‌کنید. بکاء امیرالمؤمنین علیه‌السلام  با همه غربت و صلابتش را همه دیده‌اند؛ چون ایشان بنده‌اند. ولی ما بنده‌ایم با حفظ سمت تکبر و خود بودنمان.

 اول باید نقش گریه در خلقت خداوند متعال روشن شود و این خیلی مهم است. من فکر نمی‌‌کنم کسی به این موضوع پرداخته باشد.

گریه علل مختلف دارد: یادآوری گناه، درد کشیدن و ... . گریه به دلیل مدل‌های مختلفش شرافت پیدا می‌‌کند. یک وقت هست شما خودت چاقو خوردی گریه می‌‌کنی. یک وقت هست که دیگری چاقو خورده، شما برای همدردی با او گریه می‌‌کنی. این اوج اتصال و ارادت شما را به کسی که چاقو خورده است می‌‌رساند. بسیاری از پدر و مادرها در مریضی خودشان گریه نمی‌‌کنند؛ ولی در مریضی فرزندشان گریه می‌‌کنند؛ با اینکه در مریضی خودشان درد کشیده‌اند.

قرآن کریم می‌‌فرماید تو خودت را بیشتر دوست داری یا پیامبر را؟ خانواده خودت را بیشتر دوست داری یا خانواده پیامبر را؟ این همان امتحانی است که خداوند برای حضرت ابراهیم علیه‌السلام  قرار داد. حضرت ابراهیم علیه‌السلام  از خدا خواست که بالاترین و بزرگترین مصیبت را به او بدهد تا بزرگترین اجر را ببرد. خدا به او امر کرد سر فرزندش را ببرد. وقتی خدا او را معاف می‌‌کند و او اصرار می‌‌کند خداوند می‌‌پرسد خودت را بیشتر دوست داری یا پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم را؟ عرض می‌‌کند او را. بعد خدا می‌‌پرسد: پسر خودت را بیشتر دوست داری یا پسر او را؟ می‌‌گوید پسر او را. بعد خدا می‌‌فرماید: اگر پسر تو به دست تو در راه ما سرش بریده شود بیشتر محزون می‌‌شوی یا پسر او به دست دشمن در راه ما؟ ظاهراً در روایت، به تشنگی هم اشاره شده است. حضرت ابراهیم علیه‌السلام  عرض می‌‌کند: او. خدا می‌‌فرماید: وَ فَدَینَاهُ بِذِبحٍ عَظِیم. چون تو می‌‌خواهی بیشترین مصیبت را ببینی و گفتی این مصیبت برای تو بیشتر است. پس ما مصیبت بزرگتر را در دل تو می‌‌اندازیم. اگر حضرت ابراهیم علیه‌السلام  برای فرزندش گریه می‌‌کرد، شرافتش بسیار بسیار کمتر از این بود که بر امام حسین علیه‌السلام  گریه کند؛ پس یکی از شدیدترین و تضمینی‌ترین و ماندگارترین مدل‌های ارتباط با کسی محبت است.  در محبت آنجایی که محبوب ناراحت است اصلی‌ترین هستۀ نمایش محبت ورزی است. در سجدۀ آخر زیارت عاشورا می‌‌گوییم: «اَللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرینَ لَکَ عَلى مُصابِهِمْ؛ اَلْحَمْدُ للَّهِ عَلى عَظیمِ رَزِیَّتى.» این رزیتی یعنی خدا را شکر که من در این سیستم غم آلود شدم. فکر نمی‌‌کنم بالاتر از گریه برای امام حسین علیه‌السلام  چیزی در دنیا وجود داشته باشد. اگر قلب از قساوت درآید به گریه می‌‌افتد و آن چیزی که من را زودتر به گریه می‌‌اندازد مصیبت امام حسین علیه‌السلام  است. این گریه مثل اکسیر اعظم است. اینکه  فرمودند: «إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ‏ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ» ، یعنی تو که برای موضوعی گریه‌ات گرفته سریع آن را به مصیبت امام حسین علیه‌السلام  منتقل کن. و وقتی می‌‌فرمایند: نَفَسُ المَهمُومِ لِظُلمِنَا تَسبِیح یعنی وقتی غم امام حسین علیه‌السلام  در دلت است نفس کشیدنت تسبیح است. از این عظیم تر چه چیزی در فضای دینی دیده می‌‌شود؟ اینکه امام حسین علیه‌السلام  مصباح الهدی و سفینه النجاه است و مردم را از جهالت و حیرت ضلالت خارج می‌‌کند با تحلیل واقعه به دست نمی‌‌آید. با نظر کردن به این مصیبت و گریه کردن بر آن به هدایت می‌‌رسیم. وقتی وارد متن واقعه می‌‌شوی می‌‌بینی اختلاف زیاد است، مثل همۀ امور. می‌‌بینیم حتی فقها هم با همدیگر اختلاف دارند، سر روایاتی که به لحاظ روایت بودنشان معتبرتر از یک واقعۀ تاریخی هستند. بنابراین تضمینی‌ترین و بهترین و ماندگارترین راه برای برقراری پیوند با خدا و همۀ ائمه معصومین علیهم‌السلام گریه بر امام حسین علیه‌السلام  است. همۀ این‌ها مستند محکم روایی از شیعه و اهل سنت دارد. وقتی شما وارد قبرستان می‌‌شوید می‌‌بینید در حال دفن کسی هستند و شخصی خیلی گریه می‌‌کند، می‌‌پرسید با شما چه نسبتی داشته که این طور گریه می‌‌کنید. پس با گریه بر امام حسین علیه‌السلام  تازه معلوم می‌‌شود چه نسبتی با امام حسین علیه‌السلام  داریم. 

 

بعد از مطرح کردن مظلومیت که شما از آن به عنوان هدف یاد کردید به چه دستاوردی می‌رسیم؟

وقتی ما بحث مظلومیت را مطرح می‌کنیمو قلب طرف می‌شکند و گریه می‌کند و به حبل‌الله متصل می‌شود به هدف رسیده‌ایم. دیگر قرار نیست بعد از آن کاری بکنیم. گریه بر امام حسین ‌علیه‌السلام باب نجات است. انسان در طول زندگی‌اش در طول زندگی ‌اش برای مسائل مختلفی گریه می‌کند، اما وقتی که بر امام حسین علیه‌السلام اشک می‌ریزد اثرگذار است. مثلا یک یهودی معمولی نه خونخوار، و یک سنی، البته سنی معمولی نه داعشی، را وقتی به گریه برای امام حسین ‌علیه‌السلام می‌رسانیم کارمان کامل شده است. البته باز هم می‌شود ادامه داد ولی کار ما کامل است. بلا تشبیه به عنوان مثال، اگر غذایی را یک وعده غذایی کامل بدانیم به این معنا نیست که غذای دیگر در دنیا وجود نداشته باشد. به این معناست که به چیزی ندارد. آدمی که برای امام حسین علیه‌السلام گریه می‌کند به طور طبیعی از زشتی‌ها بدش می‌آید و به خوبی‌ها میل می‌کند. لذا این یک جریان بسیار مهم تربیتی است.

اگر می‌‌خواهید شما هم در ظهور نقشی داشته باشید، حتماً امام حسین علیه‌السلام  را معرفی کنید

 

سؤال: حالا می‌‌خواهیم بدانیم شیطان برای امثال منی که مخاطب این مصاحبه هستیم چه موانعی ایجاد می‌‌کند؟

جواب: چند روز قبل از محرم از دانشگاه برای برنامه ریزی محرم و صفر با من مشورت کردند که چه کتابی برای حلقه‌های معرفت در این ایام معرفی کنند. پیشنهاد چند کتاب تحلیلی دادند گفتم تحلیل و تحقیق درباره عاشورا باید در ده ماه بقیۀ سال صورت بگیرد و اینگونه بررسی‌ها باید قبل از محرم صورت بگیرد. تحقیق در دهه محرم مثل اینست که اول اذان شروع کنی به تحقیق دربارۀ نماز.

شیطان در این زمان تلاش می‌‌کند تا شما را سرگرم بحث کند تا این ایام را از دست بدهید. در این ایام فقط باید رفت, نشست, شنید و گریه کرد. باید اتصال برقرار شود.

این بلا در جاهای دیگر هم هست. طرف دانشجوی کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث است، ولی روخوانی‌اش غلط است. همین کسی که با نیت آشنایی با قرآن آمده همین فرد را شیطان از قرآن جدا کرده و گفته برو ببین زمخشری چه می‌‌گوید! برو ببین اختلاف زمخشری و قفقازی در چیست! فریب یعنی همین. در زیارت‌ها و روضه‌ها هم همین‌ طور است. به محض اینکه شیطان بتواند از پای روضه بلندت کند به نتیجه رسیده است. در احکام حج خدا فرموده: لا جِدالَ فِی الحَجّ. چون شیطان کاری می‌‌کند که با بحث و جدال به هدفت نرسی.  همچنین در روضه و زیارت و کربلا و محرم هم همین رفتار را می‌کند. جدال، انسان را از بین می‌‌برد و حال عبادی را به هم می‌‌ریزد. چون شاید اعتماد را از بین ببرد. همیشه‌ شیطان استخوانی لای زخم برای روز مبادا نگه می‌‌دارد. مثلاً در ترک معصیت، وقتی شخص فعل حرامش را کنار می‌‌گذارد شیطان اسبابش را نگه می‌‌دارد؛ لذا در توبه می‌‌گویند لباست و هر چیزی که در آن معصیت کردی دور بریز. یکی از مواردی که شیطان در این دهه برایش کار می‌‌کند سؤالاتی است که در ذهن پیش می‌‌آید. پیشنهاد من این است که سؤالاتی که پیش می‌‌آید را بنویسید و بعد از دهه مجدّانه به دنبال پیدا کردن جواب آن باشید. اینکه  بفهمیم تیر سه شعبه بوده یا دو شعبه، یا اینکه طفل امام حسین علیه‌السلام  را در وداع کشتند یا در طلب آب، مهم نیست. مهم این است که طفل امام حسین علیه‌السلام  کشته شده است.  مهم این است که بدانیم امام حسین علیه‌السلام  عطشان به شهادت رسیدند. جزئیاتش مهم نیست. راه دیگری که بتواند جلوی این القائات را بگیرد این است که انسان وقتی در روضه می‌‌نشیند، به اصطلاح، دل بدهد. که این گاهی با زمزمه کردن فراهم می‌‌شود، گاهی با تکرار قسمت‌هایی از روضه‌ها یا نوحه‌هایی که دوست داریم، و یا حتی به گونه‌ای دیگر. مثلاً از خود بپرسید: یا اباعبدالله صحیح است که به شما آب ندادند؟! (چطور توانستند به شما آب ندهند؟!!) و یا ... .

 


یکی از رسالت‌های «کرب‌وبلا» اطلاع‌رسانی در حوزه امام حسین علیه‌السلام است که در راستای این رسالت، رویدادهای خبری را پوشش می‌دهد و مصاحبه با افراد صاحب نظر را به صورت غیرجانبدارانه در جهت تبیین دیدگاه‌های مختلف منتشر می‌کند. در نتیجه نظر افراد مصاحبه شونده لزوما همان دیدگاه «کرب‌وبلا» نخواهد بود.