اویندار ‏بوتان از گفتن سن خودش طفره می‌رود اما زیر غبار خستگی پنجاه روز مقاومت شبانه‌روزی کوبانی، زنی ‏حدوداً ۲۵ ساله به زندگی و مرگ توأمان لبخند می‌زند. مصاحبه کوتاه است اما در میان آن صدای بمب و ‏گلوله شنیده می‌شود و قطع شدن رشته‌ی کلام را چاره‌ای نیست. زانیار عمرانی، خبرنگار کردی که از ‏اربیل به کوبانی رفته، سؤالات ما را یک‌به‌یک می‌پرسد و جواب‌هایش را ترجمه می‌کند. ‏بوتان، چون دیگر «گریلاها» (شاخه‌ی زنان پ‌ک‌ک) نمی‌تواند نام اصلی‌اش را بگوید، اگر به آن‌ها بگوییم «پیشمرگه» ‏ناراحت می‌شوند و با تعجب می‌پرسد که چرا هنوز رسانه‌ها بین آن‌ها که در کوبانی می‌جنگند و پیشمرگه‌های کرد تفاوت قائل نمی‌شوند. پاسخ‌هایش با مکث و طمأنینه همراه است، ‏مبادا به افشای اطلاعات نظامی کمک کند. بوتان اهل آدانای ترکیه است و حالا دور از خانواده، در کنار زنان مبارز کوبانی، می‌جنگد. آفتاب کوبانی هنوز غروب نکرده و زمان تا پیروزی گریلاها ایستاده ‏است. ‏

چرا تصمیم گرفتی به کوبانی بروی، چرا زنان کوبانی به‌جای فرار تصمیم به دفاع گرفتند؟

می‌خواستم در دفاع از کوبانی سهمی داشته‌ باشم. مقاومت کوبانی و صلابت مردمش روی من تأثیر خاصی ‏گذاشته‌ بود، داعش نیرویی غیرانسانی است که با تمام قوا به‌ شهر یورش برده‌ و سقوط کوبانی مصادف بود با ‏سقوط ارزش‌های انسانی و ملی ما. باید می‌آمدم، تنها این حضور می‌توانست راضی‌مان کند. ‏

آیا برای به دست گرفتن تفنگ و شرکت در فعالیت‌های نظامی از قبل آموزش‌هایی دیده بودید یا در ‏هنگام جنگ آموختید؟ ‏

من پیش‌تر به‌ مبارزه‌ی‌ مردم کرد در ترکیه‌ پیوسته‌ بودم. دوره‌ی‌ چهارماهه‌ای‌ را در کوهستان‌های قندیل پشت سر گذراندم ‏البته چون شرایط کوبانی فرق می‌کند و منطقه‌ای کوهستانی نیست، یک ماه قبل از آمدن به‌ اینجا دوباره‌ آموزش ‏دیدم که شناخت اسلحه‌ و شیوه‌های به‌کارگیری سلاح‌های مختلف بود. کلاس‌های ایدئولوژیک هم داشتیم که‌ به‌ تقویت ‏روحیه‌ و شناخت افکار فرماندهان کمک می‌کرد اما آموزش نظامی و آماده شدن در خود جبهه‌ دو چیز کاملاً متفاوت است. ‏اینجا بود که‌ ما واقعاً دشمن را دیدیم.‏

آیا شما که زن هستید برای انجام فعالیت‌های نظامی متحمل فشار سنگینی نشدید؟

بله‌، حتماً سخت است اما چیزی داریم به‌ اسم داشتن آرمان و هدف و باور داشتن به‌ آن‌که‌ تمام این سختی‌ها را ‏تسهیل می‌کند، دیگر هیچ مانعی حتی برداشتن زخم سنگین (اویندار بوتان در یک عملیات زخمی شده‌ بود) درراه آدم خلل وارد نمی‌کند. ‏

بر اساس تجربیاتی که در چند ماه نبرد به دست آورده‌اید، آیا در میدان مبارزه میان زن و مرد تفاوتی وجود ‏دارد؟

همه‌چیز بر اساس خودباوری و تقویت اراده‌ است، دختر و پسر ندارد. ما دخترها در مبارزه‌ با داعش کم از پسرها ‏نداشتیم، این را می‌توانید در حساس‌ترین و مقدم‌ترین خطوط جبهه‌ ببینید. این گزاره‌های سنتی در مورد دختران در ‏جبهه‌های اینجا نقض می‌شوند. ‏

آیا فکر می‌کردید روزی برسد که تفنگ به دست بگیرید و از شهر دفاع کنید؟ ‏

(می‌خندد) در دوران بچگی به‌ مادرم می‌گفتم روزی به‌ صفوف گریلاها ملحق می‌شوم، مادرم می‌گفت این کار تو ‏نیست دختر. ما در جامعه‌ای زندگی می‌کردیم که‌ دختران در آشپزخانه‌ محبوس بودند و سودای ازدواج با مردی که‌ ‏غذایش بدهند، تمام آرمانشان است. ما باید این را تغییر می‌دادیم و حضور مؤثر ما در مقدم‌ترین جبهه‌ها این را اثبات ‏می‌کند.‏

آیا این جنگ را سرنوشت مردم کوبانی می‌دانید یا تقدیری که دیگران برای شما رقم‌زده‌اند؟

نه‌ به‌هیچ‌وجه‌ سرنوشت مردم ما نیست. کشورهای ابرقدرت از حضور نیروهای مردمی و برابری‌طلب در خاورمیانه‌ ‏هراس دارند. داعش هم نیرویی نبود و نیست، آن‌ها تغذیه‌اش کردند.

چرا این روزها اخبار و اطلاعات بیشتری از زنان مبارز در کوبانی به گوش می‌رسد؟ آیا مردها در این شهر ‏در کار دفاع همراه شما نیستند؟

قطعاً هستند، حضور گسترده‌ و مؤثر زنان، در نقش‌هایی که‌ جامعه‌ برایشان تعریف نکرده‌، جذاب است، آن‌هم در ‏خاورمیانه‌ که‌ حضور زن در عرصه‌های جدی بسیار کم است. حتی در تمام دنیا این حجم از حضور آگاهانه‌ی‌ زنان کم‌نظیر ‏است. این زنان‌ جلو پیشروی داعش را گرفته‌اند، داعشی که به‌راحتی یک‌سوم از خاک عراق و سوریه‌ را تصرف ‏کرده است اما در مقابل ما زنان کم آورد. انقلاب ما انقلاب زنان هم هست و نه‌ یک‌قدم عقب و نه‌ یک‌قدم جلوتر از مردان ‏نیستم، شانه‌به‌‌شانه‌.‏

‏ زنان گریلای کوبانی بیشتر در چه محدوده‌ی سنی هستند؟ چطور زندگی را می‌گذرانند؟

از همه‌‌ی سنین حضور دارند، البته‌ بیشتر هجده تا سی سال. دفاع از اندیشه‌های انسانی و تلاش برای بهبود حقوق زنان ‏بیشتر آن‌چیزی است که‌ برای آن مبارزه‌ می‌کنیم. این وضعیت مطلوب انسان‌ها و به‌خصوص زنان نیست و تغییر آن ‏راهی است که‌ با تمام خطراتش انتخابش کرده‌ایم. ‏

وقتی‌که یکی از زنان گریلا در کوبانی عملیات انتحاری کرد، چه تأثیری روی روحیه‌ی شما و دیگر زنان مبارز ‏در این شهر گذاشت؟

‏(از شنیدن کلمه‌‌ی انتحار پکر می‌شود و تأکید می‌کند که‌ این عملیاتی فداکارانه‌ است) گرگ‌هایی در پوستین دین ‏آمده‌اند و به‌ وحشیانه‌ترین شیوه‌ همنوعانشان را تارومار می‌کنند، باید با تمام قوا جلو آن‌ها را گرفت. کسانی مثل شهید آرین میرکان. میرکان ‏با شجاعت تمام خود را وقف آزادی کرد و تأثیر کم‌نظیری بر روند مبارزه‌ و همه‌ی‌ ما گذاشت. آدم‌هایی مثل او ‏بسیارند.

شما درباره‌ی موضوع انتحار چطور فکر می‌کنید؟ آیا ممکن است در شرایطی قرار بگیرید که راهی جز این ‏کار نداشته باشید؟ در این صورت چه‌کار خواهید کرد؟

ما موافق زندگی هستیم اما اگر چاره‌ای نباشد چه‌؟ میرکان از سقوط شهرها و بسیاری کشتارهای دیگر ‏جلوگیری کرد. بله‌، حتماً این کار را خواهم کرد. ‏

تا پیش از کوبانی، جنگ همواره بر محور مردان بوده و زنان تنها تحت‌فشار حواشی جنگ بوده‌اند، امروز ‏این روند در کوبانی برعکس شده است. در چنین شرایطی چطور با خانواده‌ی خود ارتباط برقرار می‌کنید و ‏چطور نقش مادری، همسری و فرزندی خود را ایفا می‌کنید؟

کسانی که‌ به‌ «یگان‌های حفاظت زنان» ‏‎(YPJ)‎‏ ملحق می‌شوند، با این انتخاب، حق ازدواج و زندگی تحت آرای ‏پدرسالارانه‌ را ندارند. تا زمانی که‌ این ناعدالتی‌ها وجود داشته‌ باشند و آن نقش‌ها (خواهر، مادر، دختر، همسر) ‏همان کارکرد قبلی را داشته‌ باشند، این مسئله‌ عملاً ناممکن خواهد بود. من هم انسانم و به‌ یاد خانواده‌ام‌ هستم، اما ‏شرایط مبارزه‌ ایجاب می‌کند که‌ ارتباط بسیار محدودی با آن‌ها داشته‌ باشم. هدف ما بازگرداندن کرامت انسانی و ‏ارتقای نقش و حقوق زن‌هاست.‏

آیا تاکنون از نزدیک با داعشی‌ها روبه‌رو شده‌اید؟ آن‌ها را چطور آدم‌هایی می‌بینید؟ فکر می‌کنید ‏چرا نبرد با آن‌ها در کوبانی تا این اندازه اهمیت جهانی پیداکرده است؟

بله‌، برخورد داشته‌ام. چطور توضیح بدهم؛ خب، آن‌ها هم انسان هستند. آن‌ها با پخش تصاویری مثل سربریدن ‏می‌خواهند ارعاب ایجاد کنند و خود را به‌گونه‌ای نشان بدهند که‌ در دل مردم ترس و خوف ایجاد کنند تا بتوانند آن‌ها را ‏مقهور خود سازند. کوبانی نقطه‌ای است که‌ به‌ آن‌ها می‌گوید اتفاقاً بسیار ضعیف هستند و با این ترفند نمی‌توانند ‏کاری پیش ببرند. کوبانی این را به جهانیان ثابت کرد، اهمیت آن را باید از این دید نگریست.‏

تا قبل از این، جنگ در ذهن شما چه مفهومی داشت و امروز چه نگاهی به جنگ دارید؟

این مفهوم همیشه‌ با من بوده‌، از همان بچگی آرزو داشتم با تفنگم زمین را عادلانه‌تر کنم. اما با شرکت در جنگ‌ بسیاری واقعیت‌های دیگر هم برایم آشکار شد. درافتادن با همنوع قصه‌‌ی تلخی ا‌ست، اما چاره‌ای نیست. در جنگ ‏خودم را شناختم. انسان خود را در جنگ تمام‌عیار می‌شناسد و نیرو، توانایی‌ها و قدرت خود را می‌سنجد.‏