روضه الشهداء و رواج تشیع در ایران

یکى از دلایل قطعى نفوذ تشیع در ایران، ظهور جریان (تسنن دوازده‌امامی) در ایران قرن هفتم به بعد است. این حرکت سبب شده تا نام ائمه اطهار (ع) در آثار این دوره رواج یافته و مناقب و فضایل و کرامات آن بزرگواران میان مردم منتشر شود. این حرکت به‌تدریج سبب شد تا جایگاه امام على (ع)و به‌ویژه امام حسین (ع) در میان مردم مشرق اسلامى فزونى یافته و به‌مرور وسیله‌ای براى اثبات محکومیت کسانى باشد که از سوى شیعیان مسبب فاجعه کربلا بوده اند. منابع کسانى از سنیان که دوست داشتند تا به زندگى امامان شیعه بپردازند، آثار شیعه بود. براى نمونه کتاب عیون اخبار الرضا، مأخذى مهم براى حیات امام رضا (ع) بوده، امامى که سنیان خراسان به‌ویژه صوفیان آن دیار شدیداً به او عشق می‌ورزیدند. زمانى که قرار می‌شد تا از کتاب شیخ صدوق، امام رضا (ع) معرفى شود، به‌طور طبیعى دیگر دیدگاه‌های شیعه نیز نشر می‌یافت. صوفیان نقشبندى که کوشیده بودند تا از تسنن دفاع بیشترى کنند، میان تشیع و رفض جدایى انداخته و با تأیید تشیع کلى، از رفض بیزارى جستند. اما این اقدامات نمی‌توانست درنهایت از حرکت رو به رشد تشیع جلوگیرى کند. گفته‌شده که تنها با اصرار امیر علیشیر و جامى بود که سلطان حسین بایقرا بر مذهب سنت باقى ماند، درحالی‌که او از ابتدا بر آن بود تا خطبه به نام دوازده امام بخواند.
تقدیر چنین بود که در چنین فضایى، کاشفى قدم بزرگى بردارد. گرچه کاشفى سبزوار را به‌قصد هرات ترک کرد و در آنجا تمایلات مذهبى جامى و امیر علیشیر را پذیرفت، اما با تألیف روضه الشهداء حرکت ایجادشده را تسریع کرد. در آن زمان، همه‌ساله در سالگرد قیام عاشورا در ماوراءالنهر، مراسمى برپا می‌شده و این پیش از تألیف روضه الشهداء بوده است. چه خود کاشفى در مقدمه کتاب خود هدف از تألیف این کتاب را آماده کردن متنى براى سوگواری‌ها دانسته است1. بنابراین روضه الشهداء نقش مهمى را در روند

اهمیت روضه الشهداء و فراگیرى آن در ایران دوره صفوى سبب شده است تا برخى آن را نخستین مقتل فارسى بدانند.

شیعى شدن بیشتر مردمان این نواحى و اندکى بعد تمامى ایران ایفا کرد. دراین‌باره دکتر شیبى اشاره کرده که به‌احتمال در آن زمان به دنبال ملغى شدن مجالس ذکر صوفیانه، گریه بر امام حسین (ع) جانشین آن شده بوده است. سپس می‌نویسد: (اگر این نتیجه‌گیری درست باشد نشانه‌ای است از وسعت آمادگى مردم براى پذیرش تشیع در قرن نهم و نیز شاید خیلى مبالغه‌آمیز نباشد اگر خود کتاب روضه الشهداء را از عوامل موفقیت جنبش شاه اسماعیل صفوى در همان دوران بدانیم.)2 اشاره کردیم که روضه الشهداء جانشین قصه‌خوانی‌های رایجى شد که پیش از صفویان تحت عنوان ابومسلم نامه و… وجود داشت. به‌هرحال باید پذیرفت که دستگاه صفوى از احساسات بسیارى از مسلمانان نسبت به عاشورا بهره برد. اندکى بعد که روضه الشهداء رواج یافت، این احساسات رو به فزونى نهاد.

روضه الشهداء نخستین مقتل فارسى نیست

اهمیت روضه الشهداء و فراگیرى آن در ایران دوره صفوى سبب شده است تا برخى آن را نخستین مقتل فارسى بدانند. گاهى قیدشده است که با این‌گونه نظم و ترتیب، بدان صورت که نثر و نظم همراه باشد، اثرى وجود نداشته است3 استاد نوشته‌اند: اولین کتابى است که در مرثیه به فارسى نوشته;4. چنین سخنى با توجه به منابعى که خود ملاحسین به آن‌ها ارجاع داده، ناصواب به نظر می‌رسد.
آثارى که خود کاشفى درزمینۀ رخداد کربلا در ادب فارسى از آن‌ها بهره گرفته، نشانه پیشینه حضور ادب سوگوارى کربلا در میان فارسی‌زبانان است. جداى از مصابیح القلوب از مولى حسن شیعى سبزوارى که کاشفى از آن بهره گرفته، مقتل الشهداء ابوالمفاخر رازى با اشعار نغز آن، بر پایه آنچه کاشفى از آن نقل کرده، یکى از مهم‌ترین آثار فارسى درزمینۀ ادب کربلا در مشرق اسلامى بوده است. گفتنى است که ابوالمفاخر رازى از دانشمندان امامى مذهب قرن ششم ـ هفتم هجرى است. در کتاب ابوالمفاخر نثر و نظم هر دو وجود داشته و کاشفى از هر دو بخش آن نقل کرده است. افزون بر آن، نورالائمه نیز که علاوه بر نقل‌های تاریخى، اشعارى فارسى نیز از آن نقل‌شده، مصدر مهمى بوده که در دسترس مردمان آن زمان بوده است. این نکته مهم آن است که چنین حجم گسترده از اشعار فارسى درباره کربلا، خود نشانگر وجود آثارى ویژه در این زمینه است، گرچه ممکن است حکایت از مقتل مکتوبى نکند. متأسفانه کاشفى درباره مأخذ بیش از نود درصد اشعارى که در روضه الشهداء آورده، توضیحى نداده است.
کتاب دیگرى نیز به‌عنوان مقتل الشهداء به زبان فارسى موجود است که تاریخ کتابت آن مربوط به 887 هجرى و بنابراین مقدم بر روضه الشهداء است. تخلص مؤلف آن عاصى است.5. کاشفى خود درجایی از کتاب روضه (ص 276) به وجود رسایل مقتل اشاره کرده است.
به‌هرروی باید به این حقیقت اشاره کرد که روضه الشهداء سند مهمى است بر اینکه مجالس سالانه سوگوارى عاشورا به شکل بسیار حاد آن در آن زمان شایع بوده است. همان‌گونه که اشاره شد، نه‌تنها از اشاره خود کاشفى به این مطلب در مقدمه روضه الشهداء می‌توان این مطلب را دریافت، بلکه ساختار کتاب وى حکایت از وجود چنین فرهنگى دارد. اشعارى که در این کتاب نقل‌شده، حکایت از حضور ادب قوى عاشورایى در زبان فارسى دارد. رجزها و نوحه‌ها آنچنان در این کتاب شایع و گسترده است، که جاى هیچ‌گونه تردیدى را در این امر باقى نمی‌گذارد که مجالس سوگوارى به شکل بسیار گسترده‌ای در مشرق اسلامى وجود داشته است. در اصل روضه‌خوانی ـ نامى که پس از شهرت روضه الشهداء شایع گردید6 ـ مربوط به زمانى پیش از صفویه بوده است. دراین‌باره نکته قابل‌توجه آن است که کاشفى حتى در بخشى از کتاب خود که داستان انبیا را بازگو می‌کند، پس از یاد از داستان هر پیغمبرى، گریزى به کربلا می‌زند. این مسئله بدون استثنا درباره همه انبیا تکرار شده است. روشن است که کاشفى در این حد، نمی‌توانسته مبدع باشد و به‌احتمال بسیار قوى از رسمى مرسوم پیروى کرده است.

 

کاشفى در آغاز کتاب مبناى تحلیل خویش را ارائه کرده است. صوفى دنیا را بر خود سخت می‌گیرد، تا ازلحاظ معنوى مقامات بالاترى بیابد. به‌علاوه خداوند نیز انبیا و اولیا را گرفتار بلاى بیشتر می‌کند تا او را عزیزتر کند. تاریخ مذهبى عالم، سلسله‌ای از این ابتلائات است و همه انبیا و اولیا در این (بلا) گرفتار آمده اند.

کاشفى و رواج برداشت معنوى از کربلا

زمانى که یک صوفى به تحقیق تاریخى بپردازد یا به ذکر شرح‌حال عالمان و سیاستمداران بنشیند، چه بینشى برنوشته او حاکم خواهد بود؟ آیا جز این انتظارى از او هست که دیدگاه‌هایش را درباره جهان و آنچه در آن است، بر این تحقیق غلبه داده و تاریخ را از منظر تصوف بنگرد؟ مسلّم چنین خواهد بود. کاشفى، هم واعظ است، هم صوفى نقشبندى است، هم شیعه است، هم‌داستان نویس و هم ادیب و شاعر. همه این عناصر سهمى در پیدایش روضه الشهداء داشته است. از میان این عناصر، کدام‌یک بعد فکرى قضیه را سامان داده است؟ طبیعى است که باید از دو عنصر تشیع و تصوف یاد کرد. طبیعت تصوف چنین اقتضا می‌کند تا تحلیل‌گر صوفى، قضایاى رخداده را از جدیّت سیاسى جدا کرده، براى هر حادثه و رخدادى ماهیتى فوق طبیعى دست‌وپا کند. در این نگرش، هر حادثه‌ای انجام می‌شود تا به دنبال آن تأثیر معنوى ویژه خود را داشته باشد. زمانى که این حوادث به تاریخ امور دینى برسد، این قبیل تحلیل، شدت یافته و کمتر به ابعاد مادى قضیه پرداخته می‌شود.
کاشفى در آغاز کتاب مبناى تحلیل خویش را ارائه کرده است. صوفى دنیا را بر خود سخت می‌گیرد، تا ازلحاظ معنوى مقامات بالاترى بیابد. به‌علاوه خداوند نیز انبیا و اولیا را گرفتار بلاى بیشتر می‌کند تا او را عزیزتر کند. تاریخ مذهبى عالم، سلسله‌ای از این ابتلائات است و همه انبیا و اولیا در این (بلا) گرفتار آمده اند.
هرکه در این بزم مقرب‌تر است
جام بلا بیشترش می‌دهند
و آنکه ز دلبر نظر خاص یافت
داغ عنا بر جگرش می‌نهند
براى تأیید این نظر به سخن حلاج استناد می‌کند که روزى در مناجات خود می‌گفت: (خدایا به‌حق و حقیقت تو سوگند که درِ خزانه بلا بر من بگشایى و چهره محنت‌های گوناگون به من بنمایى و خلعت و اندوه در من پوشانى و جرعه غم و ملال به من نوشانى بلاها را بر من مضاعف گردانى و تحفه رنج و کلال در هر دم و در هر قدم به من رسانى و دلم را کوى میدان بلیّت سازى و به چوگان قهر به هر طرف که خواهى اندازى و چون مرا هدف تیر محن و نشانه سهام الم و حزن ساخته باشى به من نظرى فرمایى اگر دلم ذره‌ای از دوستى تو عدول کرده باشد، حکم کن که حسین حلاج مرتد طریقت است و در دعوى خود دروغ گفته به خدایى تو که اگر به مقراض ریاضت ذره‌ذره اجزاى وجودم قطع کنند جز در ازدیاد محبت تو نخواهد کوشید و جز کوس محبت بر سر کوى تمنا فرو نخواهد کوفت.)7
تا پایان کتاب، کمترین سخنى از ماهیت قیام کربلا به‌ویژه اهداف سیاسى این نهضت، به میان نمی‌آید. تا آنجا که به شهیدان کربلا مربوط می‌شود، جایگاه آن‌ها در دنیا بد بوده و اکنون به‌جای بهترى رفته اند، پس چرا باید در این دنیا می‌ماندند؟ و تا آنجا که به علاقه‌مندان به آن امام مربوط می‌شود، بهترین چیزى که باقی‌مانده، گریه نجات‌بخش است (ص 393).
دیده کز بهر شهید کربلا شد اشک‌بار
یابد از نور سعادت روشنى روزشمار
از عقیق تشنه شاه شهیدان یاد کن
گوهر اشکى ز بحر دیده خونین ببار
هرکه او امروز گریانست ازبهر حسین
با لب خندان بود فردا به صدر اقتدار