هر وقت به نام تو می‌رسم، اشک و لبخند وشادی و غم چنان به هم می‌آمیزند که نمی‌دانم تو را با کدامین لهجه بخوانم!

خواسته‌ام  از تو بیاموزم ...ولی نتوانسته‌ام.

خواسته‌ام اول سطر بنویسم «میلاد» و آخر سطر برسم به «کعبه».

خواسته‌ام اول سطر بنویسم «انفاق» و آخر سطر برسم به «مهم نیست چقدر».[1]

خواسته‌ام اول سطر بنویسم «شیر میدان نبرد» و آخر سطر برسم به «سکوت به خاطر او».[2]

خواسته‌ام اول سطر بنویسم «شهرِعلم» و آخر سطر برسم به «علیٌ بابها».[3]

خواسته‌ام اول سطر بنویسم «پیامبر» و آخر سطر برسم به «علی».

خواسته‌ام اول سطر بنویسم «پدر مهربان» و آخر سطر برسم به «امام».[4]

شاید بهتر است به جای این همه اما و اگر،

اول سطر بنویسم «علی» و بعد ادامه بدهم با نام پسرانت... حسن، حسین، سجاد ... تا مهدی.