کرب و بلا: متوکل در سال 233 برای اولین بار دستور تخریب مقبره امام حسین علیهالسلام را داد بنا به گفته تاریخ نویسان معتبر در سال 236 مجددا دستور تخریب قبور را داد، معلوم است که در فاصله مختصری که بین تخریب اول و دوم وجود داشت بارگاه و خانهها بازسازی شده است اما بانی که بوده؟ از تاریخ چیزی به دست نمیآید.و معلوم میشود ویرانی و تخریب سال 236 مهمتر و شنیعتر بوده، زیرا تاریخ نویسان نامی از قبیل طبری، ابناثیر و مسعودی در حوادث سال 236 از این سانحه موحش یاد کردهاند.[1] این حادثه را مسعودی در «مروج الذهب» چنین بیان میکند:
در سال 236 موکل به ابراهیم دیزج دستور داد که به کربلا رود و هر بنایی که هست ویران کند و هرکسی را که در آنجا ببیند، به قتل رساند یا سخت گوشمالی دهد.
وی به کربلا آمد، کلنگ به دست گرفت رفت بالای سقیفه و قبّه، شروع کرد به کلنگ زدن در این هنگام کارگرها به تخریب اقدام کردند. ابنخلکان و صاحب «وفیات الاعیان» و ابوالفدا مانند «مروج الذهب» در حوادث سال 236 همگی این قضیه را نقل کردهاند و از شواهد دیگر هم یقین حاصل میشود که در سال مذکور تخریب به وقوع پیوسته است.
در همین سالها امام هادی (ع) توصیه به زیارت امام حسین (ع) داشتند وکسانی را از طرف خودشان به زیارت امام حسین (ع) میفرستادند به همین سبب مسلمانها و دوستان اهلبیت (ع) ساکت ننشستند، از جان و مال گذاشتند و به زیارت قبر پسر پیامبر (ص) شتافتند. این جریان به متوکل مخابره گردید، بسیار ناراحت شد، ضمیر شیطانی او آتش گرفت، مجدداً به سال 237 دستور ویران کردن آن را داد.
تاریخ نویسان معتبر مانند تاجالدین در کتاب «اخبار الخلفاء» و قرمانی[2] در «اخبار الدول»[3] بر این نظرند که: متوکل دستور داد به سال 237 قبر امام حسین (ع) و خانههای مجاور را خراب کنند و از رفتوآمد مردم جلوگیری نمایند و تکرار این عمل فجیع در فاصلههای کم چنان دلها را جریحهدار و موجب تنفر و انزجار مسلمین گردید که طبقات مختلف بغداد در مساجد، دیوارها، کوچهها، بازارها و معابر و مجامع عمومی فحش و ناسزا بر متوکل نوشتند و شعرا در هجوم و توبیخ متوکل شعر سرودند.
علیبنعباس مشهور به «ابنالرومی» که از شعرای نامی محسوب است (معتضد شانزدهمین خلیفه عباسی از ترس هجو، او را مسموم نمود و در سال 283 درگذشت)
متوکل دستور داد به سال 237 قبر امام حسین (ع) و خانههای مجاور را خراب کنند و از رفتوآمد مردم جلوگیری نمایند و تکرار این عمل فجیع در فاصلههای کم چنان دلها را جریحهدار و موجب تنفر و انزجار مسلمین گردید که طبقات مختلف بغداد در مساجد، دیوارها، کوچهها، بازارها و معابر و مجامع عمومی فحش و ناسزا بر متوکل نوشتند و شعرا در هجوم و توبیخ متوکل شعر سرودند.
وی در هجو موکل اشعار ذیل را سروده است:
امامک فانظر اءیّ نهجیک تنهج
طریقان شتّی مستقیم و اءعوج
و قد اءلجمتکم خیفه القتل منکم
و فی القوم حاجّ فی الحیازیم حوّج
ولم تقنعوا حتّی استثارت قبورهم
کلابکم منها بهیم و دیزج
ابوالحسن علیبنمحمدبننصربنمنصوربنبسام بغدادی معروف به «ابنبسام» از اعیان شعرای قرن سوم متوفی 302 به هجوگویی معروف بود و کسی از امیر و وزیر و برنا و پیر از آسیب زبان وی ایمن نبود.
اشعار ذیل را در هجو متوکل سروده:
تالله ان کانت امیّه قد اءتت
قتل ابن بنت نبیّها مظلوما
فلقد اءتاه بنواءبیه بمثله
هذا لعمرک قبره مهدوما
اءسفوا علی اءن لایکونوا شارکوا
فی قتله فتعره رمیما [4]
تظاهرات ضد عباسی بهجایی رسید که این مرتبه نتوانست بهمنظور شوم خود که مانند گذشتهها دست یابد؛ از جهتی هم ساکنین کربلا در مقابل مأمون عکسالعمل نشان داده و مانع شدند، بهطوری که شیخ طوسی رحمه الله از قاسمبناحمدبنمعمرالاسدی که از علمای سیره و مقیم کوفه است نقل میکند که وی میگوید: هنگامی که متوکل در سال 237 هجری یک تیپ از سپاه خود را با فرماندهی یک سرتیپ برای تخریب قبر امام حسین (ع) و غدغن کردن زوار به نینوا اعزام کرد و سپاه به نینوا رسید. آنان شروع به عملیات خود کردند.
اما مردم عراق از این کار جلوگیری کردند و گفتند: اگر همه ما را بکشید ما از زیارت امام حسین (ع) دستبردار نخواهیم شد. وقتی دیدند که اگر برخلاف گفته آنان رفتار شود، همهشان جان به کف حاضر به مرگ هستند و جریان را به متوکل گزارش نمودند. موکل به فرمانده آنها نوشت: کاری نداشته باش و بهسوی کوفه عزیمت کن و چنان تصور کن که برای اصلاح امور آنان آمدهای. به امر متوکل سرتیپ به بغداد برگشت.[5] معلوم میشود در ظرف مختصر و فرصت ناچیز اعاده بنا با سرعت هر چه تمامتر انجام گردیده اما بانیان که بوده اند ؟ باید بگوییم خود ساکنین نینوا بودهاند.
مردم عراق از این کار جلوگیری کردند و گفتند: اگر همه ما را بکشید ما از زیارت امام حسین (ع) دستبردار نخواهیم شد.
از روایت «امالی» معلوم میشود که حکومت متوکل درنتیجه تکرار اعمال شوم خود رو به ضعف گذاشته و عظمت و قدرت خود را از دست داده و به حدی موهون و منفور شده بود که مردم متمرّد شده و در مقابل سپاه او دست به تظاهر زده و تهدیدشان میکردند و موکل از انقلاب آنها به وحشت افتاد و فرمانده سپاه را برگردانید. بعد از این، ده سال قبر حسین (ع) از اعمال متوکل محفوظ ماند و مردم بدون هراس بهسوی کربلا برای زیارت میآمدند.[6]
قبر و بارگاه ملائک پاسبان و مطهر امام حسین (ع) تا سال 247 هجری از دست جنایتکار متوکل مصون بود، در همان سال وقتی آن ملعون شنید که مردم عراق و کوفه و از شهرهای دور در کربلا اجتماع میکنند، درنتیجه بازار با عظمتی در آنجا تشکیل یافته است، سپاهی برای تخریب قبر مطهر اعزام کرد که از زیارت قبر مبارک شدیداً مانع باشند.[7]
عبداللهبنرابیه میگوید: به سال 247 هجری به حج رفتم و از مکه به عراق آمدم، اول به زیارت قبر علی (ع) شتافتم و از ترس موکل این عمل را شبانه بهجا آوردم، سپس به کربلا رفتم دیدم قبر امام حسین (ع) را خراب کردهاند و با چشم خود دیدم که با گاوها زمین را شخم میزدند؛ وقتی گاوها به قبر میرسیدند حیران میماندند و هرچه آنها را با چوب میزنند فایده نمیبخشد و قدمی بهطرف قبر برنمیدارند و زیارت برای ما ممکن نشد مأیوس به بغداد برگشتم، وقتیکه بغداد رسیدم ناگهان صدایی به گوشم رسید که میگوید: متوکل به درک رفت. خوشحال شدم گفتم: خدا امشب مقابل آن شب است.[8]
پسرش منتصر به جهت دوستی و تعصب خود به اهلبیت (ع) اقدام به قتل پدر خود نمود. منتصر پس از قتل پدر بیدرنگ قبر امام حسین (ع) را تعمیر نمود، بلکه از نو بنای باعظمتی احداث کرد و برای بارگاه حسینی منارهای برای راهنمایی زوار از راه دور بنا کرد و مردم را در زیارت آن حضرت آزاد گذاشت و برای سادات علوی بسیار تعظیم و تکریم نمود و فدک را به اولاد امام حسن و امام حسین (ع) برگردانید و کلیه اوقاف آل علی را به دستشان سپرد. وی قبر علیبنابیطالب (ع) را هم عمارت نمود[9] بنا به گفته عمادزاده: بنای منتصر شامل قبّه، بارگاه، مسجد و صحن بوده است.[10]
برگی از پرونده «پر تخریبترین بنای ماندگار تاریخ»