بنا بر آنچه در کتاب‌های تاریخی آمده است زیارت امام حسین (ع) و یارانش در سال‌های اولیه چنان شورانگیز و انقلاب‌ آفرین بود و اثری آشکار در معرفی مظالم و اعمال کفرآمیز امویان داشت که دستگاه حاکم چاره‌ای جز این ندید که از رقتن زائران به حائر حسینی جلوگیری نماید. در نیل به این هدف دستور داد پیرامون کربلا پاسگاه‌هایی تعبیه کردند و مأمورین بدخو و سخت‌گیر به نگهبانی پرداختند تا مردم را از زیارت تربت پاکش مانع شوند؛ اما عشق حسینی که در دل مؤمنان نهفته بود و تشویق امام باقر (ع) و صادق (ع) به زیارت آن حضرت چنان بود که شیعیان در پوشش تاریکی شب به زیارت می‌رفتند و گاه بعضی هم گرفتار می‌شدند و به شدیدترین شکلی مجازات می‌شدند. [1]

 

در چنین شرایط سختی است که معنی واقعی این حدیث حضرت صادق (ع) روشن می‌شود که چون ابن بکیر بیم خود را از سلطان (حکومت‌ سلطه و زور) و خبرگزاران جاسوس و دژبانان مرزی اعلام می‌دارد، به او می‌فرماید: ابن بکیر! آیا دوست نداری که خدا تورا در راه ما بیمناک بیند؟ آیا نمی‌دانی هر که به خاطر ما ترس را پذیرا شود، خدا او را در سایه عرش خود پناه می‌دهد و هم سخن او در زیر عرش الهی امام حسین (ع) باشد و خدایش از هراس و ناراحتی‌های روز رستاخیز پناه دهد.[2]

 

در تشویق به زیارت سیدالشهدا (ع) با وجود ترس، معاویه بن‌وهب از همان امام نقل می‌کند که فرمود: ای معاویه: زیارت قبر حسین (ع) را به خاطر ترس وامگذار؛ زیرا آنکه زیارتش را ترک کند، حالی او را فرا می‌گیرد که آرزو می‌کند کاش قبر امام نزدش بود! آیا دوست نداری که خدا شخص تو و همراهانت را در زمره گروهی بیند که رسول‌الله (ص) و علی (ع) و فاطمه (س) و ائمه (ع) همه برایش دعا می‌کنند؟ [3]

 

با وجود چنین مشکلاتی است که زراره از حضرت امام باقر (ع) می‌پرسد: چه می‌فرمایی درباره کسی که زیارت پدرت را با ترس انجام دهد؟

امام پاسخ می‌دهد: روز قیامت که بیشترین وحشت و ترس افراد را فرا می‌گیرد، خدا او را در امان می‌دارد و فرشتگان به بشارت با او برخورد می‌کنند و می‌گویند: مترس و اندوهگین مباش، این روز [سرور] تو است که در آن کامیابی و رستگاری‌ات است. [4]

 

از سال 61 که شهادت اباعبدالله الحسین (ع) و اصحابش واقع شد تا سال 132 که انقراض حکومت ننگین و ظلم ‌آلود بنی‌امیه است، با زوار آن حضرت بسیار بدرفتاری می‌شد و به صورت‌های مختلف برای آنان موانعی ایجاد می‌کردند، اما شور حسینی و مظالم اموی و وجود چنان احادیثی، سنت زیارت فرزند رسول خدا (ص) و برترین شهیدان دنیا را برقرار داشت، چنانکه شیفتگان پیاده و شبانه، پنهان و ترسان، به شوق دیدار حائر حسینی تنها و دسته‌ جمعی، حرکت می‌کردند و زیارت حقیقی را که ارتباط قلبی با امام و پیروی عملی از امام است، انجام می‌دادند.

 

آنچه مشکلات راه را تا حدی تسهیل می‌کرد، وجود دو دهکده آباد به نام «غاضریه‌» و «نینوا» بود که در حدود شمال شرقی و جنوب شرقی حائر امام قرار داشت. ظاهرا زائران این دو دهکده (مخصوصاً غاضریه که سر راه واقع شده بود) را هدف و مقصد خویش وانمود می کردند و پس از توقف مختصری برای رفع سوءظن افراد مسلح مخفیانه داخل حائر مقدس می شدند.»[5]

 

این جنبه سیاسی - انقلابی زیارت سیدالشهدا (ع)، در دوران عباسیان نیز وجود داشت، زیرا آن ستمگران حیله‌گر پس از تحکیم پایه‌های حکومت ‌خویش دستور تخریب و محو آثار مرقد مطهر حسینی را صادر کردند و چنانکه نوشته‌اند، «اول کسی که از بنی‌عباس این بدعت را وضع کرد، منصور دوانیقی بود. وی در رأس ستون متجاوزین به حائر و قبر مطهر قرار گرفته است. رفتار منصور سرمشقی برای خلفای بعدی گردید و هارون‌الرشید و متوکل از او پیروی کردند. ظلم منصور و پرده‌دری او به جایی رسید که علمای دین سخت‌به معارضه با او پرداختند و دو تن از رؤسای مذاهب چهارگانه معاصر او که ابوحنیفه و مالک بن‌ انس باشند، برای مردم مدینه فتوا دادند که بیعتی را که منصور برای خویش گرفته است، مطابق با شرع نیست...»[6]

هارون‌الرشید در اواخر حکومت ظالمانه‌اش آنگاه که از علاقه مردم به آل علی (ع) و کثرت زوار حسینی با خبر شد، دستور محو آثار حائر سیدالشهدا (ع) را صادر کرد.[7] متوکل عباسی، همان‌که نرون عرب لقب گرفت، چهار بار در سال‌های 233، 236،237،247 آن مکان مقدس و کانون الهام‌بخش را مورد اهانت و تخریب قرارداد. ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین می‌نویسد: «قبر امام حسین (ع) را خراب کرد و آثار آن را محو نمود و پاسگاه‌هایی در مسیر زوار قبر او قرارداد تا هیچ‌کدام از زوار راه گریزی نداشته باشند و تمام آن‌ها به چنگ مأمورین او گرفتار شوند، آن‌ها را یا می‌کشت و یا به بدترین عقوبت‌ها مجازات می‌کرد». [8]

 

با همه این ستم‌ها و بازداشت‌ها و خشونت‌ها انبوه زائران مشتاق سیدالشهدا (ع) روانه آن قبله احرار می‌گشت، به‌طوری‌که این رشته معنوی، زیارت که پیوند امام با مأمومین را برقرار می‌داشت، هیچ‌گاه گسسته نشد و پیام‌آور شورها و شوق‌ها، تولاها و تبراها، حق‌جویی‌ها و کفر ستیزی‌ها بود، بخصوص که با مراسمی از سوگواری و مرثیه‌خوانی، بیان مناقب خاندان عترت و مظالم غاصبان حقوق آنان همراه می‌شد و وجود چنین پیام‌ها و حرکت‌ها بود که حاکمان غاصب را به چنان عکس‌العمل‌های زشتی وا می‌داشت.

هارون‌الرشید در اواخر حکومت ظالمانه‌اش آنگاه که از علاقه مردم به آل علی (ع) و کثرت زوار حسینی با خبر شد، دستور

 محو آثار حائر سیدالشهدا (ع) را صادر کرد

 

تولدی دیگر

گر چه ائمه معصومین  هر یک به نوعی شهید شدند و تاریخ تشیع از آغاز با خط خونین شهادت رقم خورد، اما کیفیت‌به شهادت رساندن حسین بن‌ علی (ع) به‌اندازه‌ای ظالمانه بود که در دفتر شهدای اسلام عنوانی برجسته و ممتاز یافت و حادثه‌ای بی‌نظیر شد و حضرتش به‌حق «سیدالشهدا» لقب گرفت و «شهادت‌» با قیام و جهاد مقدسش معنایی تازه و ارزشی بیشتر پیدا کرد.

 

به موازات این دگرگونی در فرهنگ اسلام، «زیارت‌» نیز تولدی دیگر یافت و وارد مرحله‌ای جدید شد. زائر حسینی مقامی والا و سیمایی ملکوتی یافت و کربلا قبله آزادگان و موردعنایت ‌خدای شهیدان گردید و ثواب زیارتش افزون از حج بیت‌الله شد.

شرح این نکات را از زبان روایات باید خواند:

1. حضرت باقرالعلوم (ع) فرمود: وقتی حسین (ع) به حضور رسول خدا (ص) وارد می‌شد، او را به‌سوی خود می‌کشید و سپس به امیرالمؤمنین (ع) می‌گفت: «او را نگهدار»، بعد به طرفش خم می‌شد و او را می‌بوسید و می‌گریست. - حسین (ع) می‌گفت: ای پدر! چرا می‌گریی؟ - ای پدر! آیا من کشته می‌شوم؟ - آری پدر و برادرت و خودت. - ای پدر! مکان‌های شهادت ما پراکنده خواهد بود؟ - بلی فرزندم. - چه کسی از امت تو مرا زیارت می‌کند؟ - جز صد یقین از امتم مرا و پدر و برادرت و ترا زیارت نمی‌کند.[9]

چنانکه از این خبر نیز استنباط می‌شود، تأکیدی که بر زیارت سیدالشهدا (ع) شده است ارتباط مستقیم با مسئله شهادت آن حضرت دارد که از روایات دیگر نیز برمی‌آید.[10] اما «صد یقین‌» که زائران واقعی آن امام معرفی شده‌اند، کسانی هستند که رسول الهی و آنچه را که از جانب خدا آورده است، درست می‌داند و خود راست‌ گفتار و درست‌ کردارند.[11]

 

2. امام باقر (ع) فرمود: شیعیان ما را به زیارت قبر امام حسین (ع) امر کنید که آمدن به حضورش بر هر مؤمنی که به امامت امام ‌حسین (ع) از طرف خدای عزوجل اقرار دارد، واجب است.[12]

 

3. امام جعفر صادق (ع) فرمود: هر کس قبر امام حسین بن‌ علی (ع) را روز عاشورا با شناخت ‌به‌حقش زیارت کند، همانند کسی است که خدا را در عرش زیارت کرده است. [13]

چنین تعبیرهایی گویای میزان تقرب سیدالشهدا (ع) به خدای سبحان و بلندی قدرش در پیشگاه الهی است که دیدار بامعرفت او چون «لقاءالله‌» است و با آنچه از تأثیر شگرف شهادتش برای اعلای کلمه حق و معرفی اسلام راستین و اضمحلال باطل می‌دانیم، جای شگفتی از چنان تعبیرهایی نیست و ازاین‌رو است که در زیارتش می‌خوانیم: «السلام علیک یا ثارالله و ابن‌ ثاره‌».[14]

اعتقاد به چنین احادیثی است که در روز عاشورا شیفتگان حسینی را برمی‌انگیزد تا دسته‌دسته و قبیله قبیله، پیاده و سواره به کربلا روی‌آورند و خاطره شهادت جان‌گدازش را تجدید نمایند. انعکاس این حرکت ‌شورانگیز و راه افتادن دسته‌های عزاداری در روز عاشورا و در سایر شهرها، نیز برای زنده نگه‌داشتن قیام سیدالشهدا (ع) همواره و در هر زمان مهم و مؤثر بوده است.

 

4- ابوهاشم جعفری می‌گوید: به حضور ابوالحسن علی بن‌ محمد (ع) وارد شدم، درحالی‌که حضرت تب‌دار و بیمار بود. ایشان به من فرمود: ای اباهاشم! مردی از موالی ما را به حائر بفرست تا خدا را بخواند و برایم دعا کند.

از حضورش که بیرون آمدم، با علی بن‌ بلال روبرو شدم. آنچه امام هادی (ع) به من گفته بود به وی اعلام کرده و از او خواستم همان کسی باشد که به حائر می‌رود. او گفت [درخواستت را] می‌پذیرم و فرمان‌بردارم، ولی من می‌گویم یقیناً امام از حائر افضل است، زیرا به‌منزله کسی است که در حائر است و دعای حضرتش برای خود برتر از دعایی است که من در حائر برایش بکنم.

آنچه علی بن ‌بلال گفته بود به امام اطلاع دادم. حضرت به من فرمود به او بگو: رسول خدا (ص) از خانه خدا و حجرالاسود افضل بود، ولی گرد خانه طواف می‌کرد و به سنگ دست می‌مالید می‌بوسید. همانا خدای تعالی - قطعه زمین‌هایی ممتاز دارد و دوست دارد در آن‌ها دعا شود و کسی که دعا می‌کند را استجابت نماید و حائر امام حسین (ع) از این مکان‌ها است.[15]