دستانم را در دستان ضریح گره زدم. سرم را بر شانه‌هایش گذاشتم. اشک‌هایم را به رسم امانت به صاحب ضریح سپردم تا روز قیامت بازپسم دهد. چشمانم را بستم.

چقدر شیرین است در آغوش ضریح بودن. به‌راستی که ضریح چه زیبا زائران را در آغوش خویش می‌گیرد؛ مانند پدری مهربان که دختر سه‌ساله‌اش را برای آخرین بار در آغوش می‌کشد. کمال هم‌نشین عجیب در او اثر کرده است. ضریح همه را زیر بال‌وپر خود می‌گیرد. تا صدای طفل شیرخواری در حرم بلند می‌شود هراسان می‌شود؛ مضطرب می‌شود؛ می‌نشیند باز برمی‌خیزد؛ دست‌وپایش را گم می‌کند.

ضریح مراقب است. گوش‌هایش را تیز کرده است. مبادا مرواریدش سخنانی بشنود که تحملش برایش سخت باشد.

ضریح همیشه مراقب اربابش بوده است. به‌محض اینکه ببیند پدر و پسری وارد حائر می‌شوند، خدا خدا می‌کند که نام پسر «علی‌اکبر» نباشد.

ضریح سعی می‌کند خادم خوبی برای اربابش باشد. تمام سعی‌اش را می‌کند تا به گوش اربابش نرسد که فلان شیعه‌ شما گناهکار است که مبادا رنگ از صورتش بپرد و اشک از چشمانش جاری شود؛ چرا که خوب می‌داند که کائنات تحمل دیدن اشک حسین را ندارد. حتی اگر چند باری از دستش دررفت و ارباب از بین زائران اسم «زینب» را شنید و حالش دگرگون شد و دیگر نتوانست به مهمانانش لبخند بزند، خودش حوائج زائران را برطرف کند 1 و از آنان پذیرایی کند تا عباس از راه برسد. هرگاه ابوالفضل العباس به دیدار ارباب می‌آید اندوه از صورت ارباب رخت می‌بندد. گویی دنیا را به او داده‌اند.

تو را گرفته در آغوش خویش شش‌گوشه

 چنان‌که جلد طلاکوب متن قرآن را

با خودم گفتم "چقدر خوب است که اربابمان ضریح دارد."

صدای یک مداح جوان مرا به خود آورد. در صحن، مقابل باب الشهدا یک کاروان ایرانی روبه‌روی ضریح نشسته بودند و مداحشان داشت برایشان روضه می‌خواند. گرد او و رو به ضریح نشسته بودند و گوش می‌کردند و آرام‌آرام گریه می‌کردند که ناگاه مداح گفت که نمی‌داند چرا این شعر به یادش افتاده. گفت که حتما حکمتی در کار است و حتما خود اباعبدالله این‌طور دوست دارند. از اباعبدالله عذرخواهی کرد و سرش را پایین انداخت تا چشم در چشم ضریح نباشد و شروع کرد به خواندن. صدای ناله جمعیت آنقدر بلند شد که همه زائران را دور کاروان جمع کرد. نتوانستم تحمل کنم. آری تقصیر من بود. من ایشان را به یاد ارباب انداخته بودم. به سمت ضریح دویدم و دوباره خود را در آغوش آن انداختم ولی این بار اشک می‌ریختم و آرام‌آرام شعر مداح را زیر لبم تکرار می‌کردم...

کریم کاری به جز جود و کرم نداره

آقام تو مدینه ست ولی حرم نداره

 

غریب اونیه که همدم اشک و آهه

دیده که مادرش تو کوچه بی‌پناهه

1. انتساب هر چیزی به امام حسین علیه‌السلام باعث می‌شود نزد خداوند آبرو پیداکرده و خداوند به آبروی امام حسین علیه‌السلام به آن شخص یا حتی شئ شرافت بخشیده و شیعیان می‌توانند این آبرو و شرافت را واسطه‌ی برآورده شدن حاجاتشان قرار دهند.