از غدیر تا کوفه راهی نیست.

شنیده‌ام در یکی از همین روزها، مسلم علیه‌السلام درکوفه تنها مانده است.

در حیرتم از شباهت آن‌چه گذشت در مدینه و کوفه...

کافیست چند سالی به عقب برگردیم.

از غدیر و آن‌همه بیعت چند روزی نگذشته است و حالا، مدینه است و بی‌کسی و آتش و پیمان‌شکنی،

اما این‌جا که کوفه است، پس چرا همان صحنه‌ها تکرار می‌شود؟! بی‌کسی و آتش و پیمان‌شکنی،

از کوفه تا کربلا هم راهی نیست!

این‌جا که کوفه است، پس چرا مثل روز عاشورا...

مسلم رجز می‌خواند!

مسلم سنگ‌باران می‌شود!

مسلم تشنه است!

مسلم بر نیزه غریبی تکیه می‌زند!

و مسلم چون شهدای کربلا، آخرین کلام را چنان رسا می‌گوید که زمین و زمان بشنوند:

«السلام علیک یا اباعبدالله»