بنت اسد آرام و سنگین به سوی خانه حق قدم برمی‌دارد، دشواری حمل امانت الهی، آهسته آهسته آسان می‌شود.

کعبه! آغوش بگشای که قرار است راز خداوندی را از او بگیری و به عالمیان هدیه‌اش دهی.

نیک بنگر ضیافت نور است و میهمانی ملائک بر خاک مکه.

کعبه اینک ارجمندی‌اش را ثابت کرد.

این آسیه و مریم و ساره‌اند که شمیم حضورشان خانه خدا را معطر نموده ‌است. [1]

به به چه نو‌ر بارانی است.

 آی عرشیان و فرشیان، به دور خانه بگردید که صاحب‌خانه می‌آید.

علی اعلی علیه‌السلام، نور چشمان مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، می‌آید تا نعمت تمام کند و اکمال دین باشد و حق جویان را صراطی مستقیم.

 دیدگان خاکیان، تراب مقدم ابوتراب شده است.

این خاک است که سرفراز از قدوم اوست و با خون فرزندان او به مقام اعلی رسید‌ه ‌است.

 حضور ملکوتی‌اش در خاک و یازده بار تکرار شدنش درآینه زمین، اهل سماوات را برای همیشه مجذوب خاک ‌نشینان افلاکی نموده، حالا خیل ملائک، مابین زمین و آسمان در آمد و شد هستند، اشک و سلام می‌آورند و نور می‌برند و در گرداگرد حریم مطهر او و فرزندانش بیتوته می‌کنند. در هزاران صف به سلام می‌ایستند و پرمی‌گشایند وبال‌هاشان فرش زائران مزار دردانه‌اش حسین (ع) می‌شود و کربلا سرفراز، که سینه‌اش نگاهبان گنجینه‌ای هزار‌پاره از فرزندان اوست. پدر خاک بر خاک می‌نشیند و خاک، پای از آسمان فراتر می‌نهد.

نوای علی گویان است که بر سراسر گیتی طنین انداز شده. می شنوی؟!

 
کربلا گفت علی، خون خدا گفت علی

 چیست نام پسران تو شها؟ گفت علی

اکبرش گفت علی، گل پسرش گفت علی

اصغرش گفت علی، چشم و سرش گفت علی

هر نفس گفت علی، مست ز بس گفت علی

قاسم ابن حسن از پشت فرس گفت علی

چه یلی گفت علی، ابن ولی گفت علی

جنگ تا تنگ شد عباس علی گفت علی

آتشین گفت علی، زینب دین گفت علی

بر بلندای فلک صبر، یقین گفت علی

کم کمک گفت علی، خواست کمک گفت علی

مستجار آه زد و خورد ترک گفت علی

 


[1] . بحارالانوار، ج 35، وقتی فاطمه بنت اسد در درون کعبه قرار گرفت پنج بانو نزد او آمدند در حالی که لباس همچون حریر سفید  بر تن داشتند و عطری خوش تر از مشک ناب از آنان شنیده می‌شد. اینان حوا و ساره و آسیه و مادر موسی بن عمران و مریم مادر عیسی ـ‌علیه‌السلام‌ـ بودند.