در سال چهارم هجرت [1]، جامعه نوپاى اسلامى با ولادت امام حسین (علیه‌السلام)به وجود یکى از قدسیان الهى زینت یافت.

فاطمه زهرا (ع) نوزاد فروزان را در قنداق زرد رنگى نزد سرور آفرینش[2] پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)آورد و حضرت ضمن رهنمون دخت فروغ‌مندش به استفاده از قنداق سفید، در گوش راست نورسیده­ قدسى اذان و در گوش چپش اقامه خواندند و جبرییل فرود آمد و فرمود:

«خداوند متعال تو را سلام رسانده و مى‌فرماید: از آن جا که على براى تو چون هارون به موسى است، نوزاد را حسین که معادل عربى نام شبیر، فرزند هارون، است نامگذارى کن.»[3]

پیامبر اکرم (ص)روز هفتم ولادت، گوسفندى را عقیقه فرمود و بعد از تراشیدن موى سر معشوق الهى به وزن موى او نقره صدقه داد.از آن جا که شیر فاطمه زهرا (ع) به جهت بیمارى خشک شده بود، حسین (ع)را نزد رسول اکرم (ص)آورده و آن حضرت به مدت چهل روز با گذراندن انگشت مبارک ابهام و گاهى زبان مبارکش در دهان فرزند دلبندش و مکیدن او، حسین را سیر مى نمود و این سبب شد که گوشت و خون حسین (ع) از رسول خدا (ص)برویید، از این رو پیامبر خدا (ص)فرمود که حسین از من است و من از حسینم .[4]

از بدو تولد، فرشتگان براى عرض تهنیت از یک سو و تسلیت از سوى دیگر به محضر رسول خدا (ص)فرود مى‌آمدند.[5]

پیامبر خدا (ص)در یکى از سفرهاى خود، در بین راه ایستاد و آیه استرجاع (انا لله و انا الیه راجعون) را تلاوت فرمود و اشک ریخت و یاران حضرت از سبب گریه پرسیدند و حضرت فرمود:

«جبرییل مرا از کربلا، کنار فرات که فرزندم حسین را آنجا مى‌کشند خبر داد؛ گویا جایى را که به زمین مى‌افتد و دفن مى‌شود، مى‌بینم.»

رسول خدا (ص)پس از برگشت از سفر، بالاى منبر رفتند و بعد از سخنرانى، دست راست بر سر حسن (ع)و دست چپ بر سر حسین (ع)نهاد و سر به آسمان بلند کرد و فرمود:

«بارالها! بى‌گمان محمد، بنده و پیامبر توست؛ این دو پاک‌ترین و برترین خاندان و ذریه من هستند؛ جبرییل براى من خبر کشته و خوار شدن فرزندم، حسین، را بیان کرد. پروردگارا! شهادت او را مبارک گردان و او را سرور و سالار شهیدان قرار ده ؛ بارالها! قاتل و خوار کننده او را عاقبت به خیر مگردان.»

در اینجا مردم در مسجد ناله سر دادند و پیامبر خدا (ص)فرمود:

آیا براى او گریه کرده و یاریش نمى‌کنید![6]

حدیث ولادت عشق

رسول خدا (ص)در این راستا فرمود:

هنگام ولادت حسین (ع) در شب جمعه جهت بزرگداشت او، خداوند متعال دستور داد تا فرشتگان مامور جهنم آتش آن را بر اهل جهنم خاموش کنند و فرشتگان بهشتى بهشت را بیارایند و حورالعین خود را زینت داده و به دیدار هم روند و دیگر فرشتگان تسبیح و حمد و سپاس خدا را در صف‌هاى به هم پیوسته به پا دارند و جبرییل جهت تهنیت و شادباش گفتن به محضر پیامبر اکرم در هزار گروه که هر گروهى یک میلیون فرشته است، فرود آید و به محمد  (ص) بگوید:

من او را حسین نام نهادم. او را شرورترین شخص زمان او که سوار بر بدترین چهارپاست به قتل مى‌رساند؛ واى بر قاتل حسین و پیشواى او که دستور قتل را صادر نمود؛ من از کشنده حسین بیزار و او نیز از من بیزار است؛ زیرا در روز قیامت جرمى بالاتر از قتل حسین نیست که با مشرکان در آتش جهنم خواهد شد؛ آتش دوزخ به قاتل حسین مشتاق‌تر از بهشت به بهشتیان است .

جبرییل را هنگام هبوط، یکى از فرشتگان الهى [7] دید و پرسید:

امشب چه شده؟ آیا قیامت اهل دنیا به پا شده است؟

جبرییل فرمود:

براى محمد فرزندى به دنیا آمده که خداوند متعال مرا جهت اظهار تهنیت به محضرش  فرستاد.

آن فرشته گفت :

اى جبرییل! قسم به آفریننده­ ما، وقتى به حضور محمد شرفیاب شدى، سلام مرا به او برسان و از قول من به او بگو که به حق کودک نو رسیده‌ات، از پروردگارت بخواه تا از من خشنود شده و بال‌ها و مقام و منزلت مرا در بین فرشتگان به من باز گرداند.

پیامبر اکرم (ص)که ضمن دریافت تهنیت و تحیت الهى از جبرییل، از شهادت حسین (ع) آگاهى یافته بودند، فرموند:

قاتل حسین از امت من نیست و من و خداوند متعال از ایشان بیزار هستیم .

و به دنبال این، حضرت نزد فاطمه زهرا (ع) آمدند و خبر شهادت را به دخت گرانقدرشان دادند و بانو اشک ریختتند و فرمودند:

اى کاش او را به دنیا نیاورده بودم.[8]

در این حال رسول اکرم (ص)فرمود:

امامان بعد از حسین، از وى آفریده خواهند شد.

حضرت نام یک یک ایشان را تا امام زمان حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف) اظهار فرمودند و گفتند:

عیسى بن مریم پشت سر او نماز خواهد خواند.

در این لحظه، فاطمه (ع) را آرامش فرا گرفت و سپس جبرییل تقاضا و درخواست آن فرشته را بیان فرمود و رسول خدا (ص)حسین را به آغوش گرفتند و به آسمان اشاره کردند و فرمودند:

بارالها! به حق این مولود بر تو بلکه به حق تو بر این مولود و بر جدش، محمد و ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب، اگر حسین فرزند على و فاطمه را نزد تو قدر و منزلتى است، از درداییل خشنود شو و بال ها و مقام و منزلتش را براى او برگردان. [9]

روایت گهواره

خداوند متعال ولایت امیرالمؤمنین على علیه‌السلام را براى فرشتگان اظهار نمود و همه ملائکه جز فطرس آن‌را پذیرفتند و از این رو خداوند متعال بال او را شکست. هنگام ولادت امام حسین (ع)وقتى جبرییل جهت عرض تهنیت و شادباش به محضر رسول خدا (ص)مى آمد، فطرس به او گفت :

مرا نزد محمد ببر و حاجت مرا به او بگو تا برایم دعا کند.

وقتى جبرییل براى رسول خدا (ص)حاجت فطرس را اظهار نمود، حضرت، ولایت على علیه السلام را به او عرضه کردند و بعد از پذیرفتن او، پیامبر (ص)فرمودند:

شاءنک بالمهد فتمسح به و تمرغ فیه .

بر تو باد آن گهواره؛ خود را به آن بچسبان و او را در بر گیر.

فطرس خود را در حالیکه رسول اکرم (ص)براى او دعا مى‌کرد، خود را به گهواره چسباند و خداوند متعال توبه‌اش را پذیرفت و بعد از بهبودیش به رسول خدا (ص)گفت :

در قبال این لطف و مرحمت، زیارت و سلام و درود هر کسى براى امام حسین علیه السلام را به وى ابلاغ مى کنم .[10]

پیامبر اکرم (ص)فرمودند:

الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا.[11]

حسن و حسین در همه احوال امام و پیشوایند؛ چه بایستند و چه بنشینند.