پیرمرد عرب با صدایی خسته زمزمه می‌کرد:

«بِنْتُ مَنْ أُمُ مَنْ حَلِیلَهُ مَنْ             ویْلٌ لِمَنْ سَنَ ظُلْمَهَا وأَذَاهَا [1]»

فکرکردم چند کلمه‌ کلیدی این بیت را به خاطر بسپارم تا بعدا کل شعر را پیدا کنم.

اگر چه جواب سوال‌های شاعر چیزی نبود جز: «هُم فاطمَهُ و ابوها و بَعْلُها و بَنُوها»

با خودم تکرار کردم:

بنت، ابوها، ام، بعلها، بنت، بنوها، بنت...

حالا که روزهای سرگردانی تقویم است بین هفتاد و پنج و نود و پنج . . . خواستم بقیه شعر را پیدا کنم و بین آن چهل مزار شبیه[2]به هم بنشینم و زمزمه کنم که: بنت من، ام من، حلیله من...

فقط مانده بودم که بر بال کدام کلمه می‌توان از مدینه تا کربلا پر کشید!

در کادر جستجو تایپ کردم: بنت، ام، حلیله

دیدم شاعر هم، قصیده بلندش را با این دو بیت تمام کرده است:

«لو تمکنت بالطفوف مدی الدهر                       لقبلت تربها و ثراها؛

اگر دستم به کربلا برسد و امکان زیارت نصیبم شود خاکش را برای همیشه خواهم بوسید،

ادرکت ثارها امیه بالنار                          غدا فی معادها تصلاها

بنی‌‌امیه انتقام خود را گرفتند و فردای قیامت به رو در آتش درخواهند افتاد.»