آرزو دارم این که بنشینم، لحظه‌ای بر مزار تو اما

آرزو دارم این که بگذارم، شاخه گل بر مزار تو اما

می‌خواهم از تو بنویسم از جوانیت از شکوهت، از بزرگی و بزرگواریت. تو ای بزرگ بانوی مدینه که هجده بهار بیشتر با گل خوشبوی وجود مطهرت عطر ‌‌آگین نشد و این سرسبزی همیشه‌ی بهاران تتمه‌ی روزهای باشکوه حضور توست. بهار زیبای مدینه النبی! آه که از هجوم بادهای زمستانی، گل را از شاخه شکستند و حرمت نگاه نداشتند نور چشمان رحمه‌ للعالمین را.

خانه وحی را امین بودی و امین وحی را مادر. از تو می‌گویم از کودکیت در شعب ابی‌طالب و از رفتن مادر در پنج سالگیت و مادریت برای پدر. از همان آغاز، بزرگ بودی و بزرگی در پیشگاهت زانوی ادب زده بود. پدر، جانِ عالمیان بود و تو جانِ پدر، پناهِ پدر، گواهِ پدر و پاسدار رسالت و وصایتِ پدر.

از تو می‌گویم و از خانه‌ی تو، خانه محقری که رشک آسمانیان بود و محل رفت و آمدِ افلاکیان، فرشتگان نگاهبانش بودند و کروبیان سایبانش. همان خانه‌ای که شاهد عبادت و مناجات بی نظیرت بود، ساجده‌ی او تا اعلی مرتبه رفعت و بلندای عبودیت.[1]

از تو می‌گویم و از همسر‌یت با جبل نور، همو که اگر نبود، کسی را شایستگی در کنار تو بودن نبود. از پیوندی آسمانی و سخاوتی از جنس رحمانی و این لباس عروسی توست که بر تن سائل است و لباس قدیمی بر تن نوعروسِ علی علیه‌السلام‌ همو که وصله‌ی ردای خلافتش افتخار کائنات است! وه که این عروس و داماد چه به هم می آیند، الله‌اکبر! [2]

از تو می‌گویم و از آن سه شب پیاپی، از مسکین و یتیم و فقیرانی که در ازای بخشیدن طعام افطاری خود و خانواده‌ات به آنان، تنها آب را جایگزین کردی، همان آبی که در روزی سوزان از حسینت دریغ شد...

از تو می‌گویم و از مادریت. ای مادر کریم‌ها، ای مادر شهیدها، ای مادر شیب‌الخضیب‌ها، ای مادر آیه‌های نور. هنوز که هنوز است جهان از تو نور می‌گیرد یا نورالنور. از تو می‌گویم و از کوثر خیر کثیرِ تو[3]، ای کوثر جاری رحمت، که با دستان ساقی حق، تشنگان محبت آل‌الله را شراب طهور می‌نوشانی و آویختگان شجره‌ی محبتتان را تا ذروه‌ی طوبی می‌کشانی. ای امتداد نبی رحمت ‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ‌که مزد رسالتش مودت تو واهل بیت پاکت شد.[4]

از تو می‌گویم ای لیله‌ی مستوره‌ی قدر که همچنان قدر تو نامکشوف است تا قیام قیامت.[5]

از تو می‌گویم و از چادر نجات بخشت، همو که دستگیره‌ی نجات محبین توست هنگامه‌ی عبورت از صراط[6] و دستمایه

مسلمان شدن یهودیان[7]. وهمچنان این تویی که حجج الهی در رفع گرفتاری‌ها به دامان گره گشایت می‌آویزند[8]. ای

الگوی حسنه‌ی موعود[9]، ای بنت رسول‌الله (ص)‌.

افسوس برتو و هزاران درد، ای گوهر بی‌مثال نبوی که در دفاع از ولایت علوی با هجمه بی‌امان نامردمان ستم پیشه،

 نقاب خاک بر چهره کشیدی و بشریت از حضور نازنین و مبارکت محروم ماند. روی نامردان سیاه باد.ای شهیده‌ی راه

ولایت علی (ع) بارِ گل بر زمین نهادی و باغبانِ گل را سپر شدی و به حق باوران آموختی چگونه شیعه‌ی علی بودن

را. اینک این مزار پنهان توست که تا هماره‌ی دوران، نشان مظلومیت تو و گواه بطلان خصم ابوتراب (ع) است. همراه

با آسمانیان سالروز عروجت را به مویه می‌نشینیم و قلب داغدار فرزند منتظرت را تسلا می دهیم

آجرک الله یا صاحب الزمان.

تو روی خاک بودی و درگیر خار بود
چشمی که خاک را به نظر کیمیا کند

نفرین نکن، اجازه بده اشک دیده‌ات
این خاک معصیت زده را کربلا کند

زخمی که تو نشان علی هم نداده‌ای
چیزی نمانده سر به روی نیزه وا کند

باید شبانه داغ علی را به خاک برد
نگذار روز، راز تو را برملا کند

گفتند فاطمیه کدام است؟ کوچه چیست؟
افسانه باشد این همه؛ گفتم خدا کند.[10]

 

 


[1] . سوره نور، آیه 36

[2] .رسول خدا (ص) در شب عروسی و زفاف فاطمه‏ (ع) پیراهن نویی را برای او تهیه فرمود. فردای آن شب رسول‌خدا(ص) فاطمه (ع) را تماشا مى‏کرد، در این حال پیامبر (ص) متوجه شد که دخترش زهرا لباس کهنه بر تن دارد، با تعجب پرسید: دخترم! چرا لباس نو نپوشیده‏‌اى؟                                                                               ـ پدر جان! دیشب آن را به کنیزى بخشیدم که نیازمندش بود. ـ عزیزم! مناسب بود براى مراعات حال داماد، لباس نو را براى خود نگه مى‏ داشتى. ـ پدرجان! این درس را از قرآن آموخته‏ ام که مى ‏فرماید: در احسان کردن پیوسته چیز مطلوب و مورد علاقه‏ تان را احسان کنید عوالم، ج11، ص 210.

[3] .سوره کوثر آیه1

[4] .«قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی» بگو: من بر انجام رسالت، از شما مزدی نمی‌خواهم، مگر دوستی ومحبت درباره  نزدیکانم.سوره ی شوری، آیه 23

[5] .حضرت امام جعفر صادق (ع)، معرفت وی را هم‏طراز ادراک شب قدر معرفی می‏فرماید:
«اللیله»، فاطمه و «القدر»، الله. فمن عرف حق معرفتها فقد ادراک لیله القدر.«لیله»، فاطمه است و «قدر»، الله؛ از این روی هر آن که به شناخت حقیقی فاطمه (س)، توفیق یابد، بی‏ گمان شب قدر را درک کرده است.بحارالانوار، ج 43، ص 65

[6] .امام باقر (ع) می‌‏فرمایند: به خدا سوگند، فاطمه (س) شیعیان خویش را یکى پس از دیگرى انتخاب نموده و داخل بهشت مى ‏نماید، همان‌طورى که پرنده‏ها دانه‏ ها را برمى‌گزینند و سپس شیعه‏ هاى آن حضرت نیز، خود شفاعت نموده و علاقه‏ مندان فاطمه (س) را به بهشت داخل مى‏ کنند. عوالم، ج 11، ص 150- بحارالانوار، ج 43، ص 64

[7] .نوربود و نور که می‌تابید. خانه‌ی مرد یهودی غرق نور شده‌ بود. اول وحشت کرد: «نکند گروهی مرد مسلمان آتشگرفته است؟» کمی نزدیک‌تر شد. نه! چشمه چشمه نور سپید بود که از آن چادر مشکی می‌جوشید. طاقت نیاورد. رفت سراغ قوم و خویش‌های یهودی‌اش. گرداگرد پارچه سیاه که دیگر سیاه نبود حلقه زده بودند.ـ این پارچه مال کیست؟  ـ مال داماد پیغمبر است. پول نداشت گندم از من بخرد، چادر زنش را گرو گذاشت پیشم در ازای مشتی گندم. ـ راست می‌گویی؟ این واقعا چادر فاطمه است؟ دختر پیامبر اسلام؟ ـ راست می‌گوید. من هم دیده بودم زنان مسلمان از این پارچه‌های سیاه به سر می‌اندازند... فردایش مسلمان شده بودند. همه‌شان. برگرفته از بحارالانوار، ج43، ص30

[8] .حضرت امام محمد باقر (ع) هرگاه تب، طاقتش را می ربود، آب خنکی طلب می‌کرد و وقتی که آب به دستش می‌رسید و جرعه ای از آن را می نوشید، لحظه‌ای از نوشیدن باز می‌ماند و سپس با صدای بلند به حدی که بیرون خانه نیز شنیده می‌شد از ته دل، مادرش حضرت زهرا (ع) را صدا می‌کرد و می‌فرمود: «فاطمه! ای دختر رسول خدا!» و بدین گونه خود را از سوز تب نجات می‌داد و بر خویش مرهمی می‌نهاد و جان و روح خود را با یاد محبوب و توسل به آن حضرت، آرام و عطرآگین می‌نمود. سفینه البحار، ج2، ص374.

[9] .قال مولانا الامام المهدی-عجل الله تعالی فرجه الشریف
وَفی إِبْنَه رَسُول‌اللّهِ‌ـ‌صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم‌ـ لی أُسْوَه حَسَنَه
دختر رسول خدا (ص) براى من، اسوه و الگویى نیکو است. الغیبه طوسى، ص286، ح245 ؛ احتجاج، ج2، ص279 ؛ بحارالأنوار، ج53، ص180، ح9

[10] .شاعر حسن بیاناتی