خراسان می دهد بوی مدینه                                                                                                                   

خراسان کوه غم دارد به سینه 

صد آه از محرم و صد آه از صفر، در و دیوار بارگاه ملکوتی شمس الشموس، انیس النفوس و غریب طوس همراه با خیل زائرانش بر شهادت مظلومانه اش گریان است. کبوتران حرمش پر و بال می‌ریزند و جمع بی قرار ملائک بین آسمان و بهشت طوس مویه کنان در رفت و آمدند و در آیینه بندان حرم اشک عاشقانش تکثیر می‌شود. اگر نیک بنگری خواهی دید که ما برغربت جانگداز او می‌گرییم و او بر غربت جد غریبش حسین علیه‌السلام ... خود غریب است و خوب می‌فهمید، عمه اش در خرابه چه کشید... بی حرمتی براهل بیت رسالت (ع) آنچنان گسترده و بهت افزاست که تا ظهور فرزندش نتوان این داغ های عظمی را به فراموشی سپرد. امشب آسمانیان نیزدر امتداد داغ عاشوراییان، غروب هشتمین خورشید ولایت را به عزا نشسته‌اند.

آه ای خورشید مهرافروز، از اینکه منت نهادی و میهمانمان گشتی  و مهر و رافت هدیه آوردی مسرور و از اینکه دراین خاک به زهر جفای قوم ستم پیشه، دیده فروبستی گریانیم. آمدی تا پناهمان باشی، سایه ی سرمان باشی و امیدمان باشی. ای به فدای تو و بارگاه عرشی ات. هزار جان گرامی فدای یک مویت... بر تو می گریم ای گوهر ناشناخته‌ی زمین، نگین خطه ی طوس، ای مشهور آسمان ها، ای مسجود ملائک، آرامش قلب های بی قرار، ای ضامن دل های رمیده. آسمانی ترین زمین شد آن قطعه که پیکر مطهر تو را دربر گرفت و همچنان همراه با ماتم درون گداز شما بر امام حسین (ع) اشک می باریم و با شما هم نوا می‌شویم چرا که خود فرمودی:         

« یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ‏ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِب» [1]

در هر مصیبت و محنی فابک للحسین  

در هر عزا و انجمنی فابک للحسین

بخوان مولا، بخوان تا بگرید دلم شعله شعله، بخوان تا ببارم شراره شراره. برایمان روضه‌ی ارباب بی کفن بخوان که سیاهپوش توایم و داغدار جد مظلومت حسین (ع). بخوان تا زمین و زمان با ما هم ناله شوند. بخوان تا سوز آه تو، جگرهای سوخته مان را پر شراره کند و اخگر آهمان از زمین تا به آسمان برسد. بخوان  برنور چشمان رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم، آن پیکر رها شده در دشت تفتیده ی کرب‌وبلا، بی سر و بی غسل و کفن، بی یار و بی سردار. و این جانسوز ترین روضه ی خزان گلزار فاطمی است که غریب طوس بر غریب کرب‌وبلا خوانده است.

یابن الشبیب درد حسین درد جان فزاست                                                                   

یابن الشبیب ! روضه ی ما داغ پر بلاست 

 


[1] .بحارالانوار، جلد 44، صفحه ی 286