اهمیت آب در کربلا چنان بود که نزاع بر سر آن، چند روز قبل از عاشورا آغاز شد و تا پایان جنگ در روز عاشورا ادامه داشت و حتى اگر صحیح‌تر بخواهیم بگوییم مسأله آب و تشنگى با مأموریت «مسلم‌بن‌عقیل» آغاز شد؛ بنابر روایتى، او در مسیر خود از مدینه به کوفه، با وجود این‌که دو راهنما داشت، ولى راه خود را گم کرد و دو راهنماى او نیز از شدت تشنگى جان دادند.[1] مسلم نیز بعد از آن‌که در کوفه مجروح و دستگیر شد، با این‌که در آستانه قصرِ دارالحکومه قدح آبى به او دادند؛ ولى به سبب شدت خون‌ریزىِ دهان نتوانست آن را بیاشامد و سرانجام با لب تشنه شهید شد.[2] شهداى کربلا نیز، به ویژه آن‌هایى که متأخر‌تر شهید شدند با لب تشنه به جوار حق شتافتند. به همین دلیل است که این بخش از واقعه کربلا دل هر خواننده و شنونده‌ای را مى‌سوزاند.

امام حسین علیه‌السلام، همانند جد و پدرش نه تنها از آب به عنوان حربه نظامى استفاده نکرد؛ بلکه از آن در جهت ارائه چهره واقعى اسلام و پیوند بین مسلمین بهره گرفت. او هنگامى که در منزل «شراف» با سپاهیان کوفه به فرماندهى «حُربن‌یزید ریاحى» رو به رو شد؛ در حالى‌که آن‌ها از فرط تشنگى به ستوه آمده بودند، به یارانش دستور داد تا از آبى که همراه داشتند به آن‌ها بدهند، تا جایی‌که که سپاهیان و چهار پایان آنان سیراب شدند و بنابر روایتى، امام حسین (ع) خود در نوشاندن آب به آن‌ها کمک مى‌کرد.[3] ولى دشمنان آن حضرت که اهداف جاهلیت را تعقیب مى‌کردند در بدوِ امر براى اعلان جنگ از حربه آب استفاده نمودند. چنان که «عبیدالله‌بن‌زیاد» طى نامه‌اى از حر مى‌خواهد که امام حسین (ع) را در سرزمینى بدون پناهگاه و آب و آبادى فرود آورد[4] و همین که امام حسین (ع) در سرزمین کربلا فرود آمد و مستقر گردید؛ «عمربن‌سعد» از سوى عبیدالله‌بن‌زیاد مأموریت یافت که بین امام حسین (ع) و آب حایل گردد. «ابوحنیفه دینورى» در این باره مى‌نویسد: «ابن‌زیاد به عمربن‌سعد نوشت که از حسین (ع) و یاران او آب را باز گیرد و نباید یک جرعه آب بنوشد، هم چنان که این کار را نسبت به عثمان بن عفان پرهیزکار انجام دادند.»[5] عمربن‌سعد مأموریت حفاظت از آب را به «عمروبن‌حجاج زبیدى» به همراه پانصد سوار واگذار کرد. آنان از روز هفتم تا دهم محرم، یعنى پایان جنگ، با جدیت تمام از شریعه فرات حفاظت مى‌نمودند که مبادا امام حسین (ع) و یارانش از آن، آب بردارند.[6] آن‌ها نه تنها بین امام حسین (ع) و آب حایل شدند؛ بلکه با به راه انداختن جنگ روانى بر آثار ناشى از تشنگى و فقدان آب افزودند. به طور مثال «عبدالله‌بن‌حصین ازدى» که از قبیله «بجیله» بود ندا داد: «اى حسین، آیا این آب را مى‌بینى که مانند قلب آسمان صاف است؟ تو یک قطره از آن را نخواهى چشید تا آن‌که از تشنگى بمیرى.»[7] «شمربن‌ذی‌الجوشن» نیز از جمله کسانى بود که در رابطه با آب به امام حسین (ع) زخم زبان مى‌زد.[8]

عمربن‌سعد هم افزون بر آن‌که عمروبن‌حجاج زبیدى را نگهبان آب کرد، شخصى را نیز مأمور نمود که ندا دهد: «اى پسر فاطمه (ع) و رسول خدا (ص) تو از این آب یک قطره نچشى تا آن وقت که طعم مرگ را بچشى یا به حکم عبیدالله گردن نهى.»[9]

دشمن براى به تسلیم در آوردن امام حسین (ع) و خانواده‌اش از حربه آب با ‌‌نهایت شقاوت و سنگدلى استفاده کرد؛ ولى با تدبیر امام (ع) و مقاومت اصحاب و صبر زنان و کودکان، هرگز نتوانست توفیقى حاصل کند و به رغم فشار تشنگى، امام (ع)، یاران و خانواده‌اش، هرگز سر تسلیم فرود نیاوردند و قهرمانانه و تشنه لب با عزت نفس به شهادت رسیدند و از این طریق نیز دشمن را سر در گُم و مستأصل نمودند.