مقدمه

ابتدای کربلا مدینه نیست، ابتدای کربلا غدیر بود

ابرهای خون‌فشان نینوا، اشک‌های حضرت امیر بود/قزوه

یکی از شاخصه‌های ادبیات انقلاب اسلامی توجه ویژه شاعران این دوره به مفاهیم و فرهنگ اسلامی است. از جمله این مفاهیم و مضامین فرهنگ عاشوراست که در قالب‌های متنوع با اوزانی مختلف سروده شده است؛ اگر چه در گذشته منظومه‌های عاشورایی در قرن‌های مختلف به صورت پراکنده از شاعران شیعی مذهب در دست داریم؛ ولی توجه به فرهنگ عاشورا در شعر که از دغدغه‌ها و حساسیت‌های ویژه شاعران باشد فقط در دوره انقلاب آن هم از طرف شاعران متعهد و مذهبی سراغ داریم.

ادبیات عاشورایی که می‌تواند نوعی ادبیات مقاومت و پایداری محسوب شود از ارکان و پایه‌های اساسی ادبیات انقلاب اسلامی به شمار می‌آید؛ که اگر آن را جدای از ادبیات انقلاب اسلامی بدانیم، شاید دیگر نتوان ویژگی بارزی که این ادبیات را متمایز از ادبیات گذشته از لحاظ درون‌مایه و محتوا نشان دهد، داشته باشیم.

مقاله حاضر علاوه بر تبیین جلوه‌های ادبیات عاشورایی در شعر معاصر، به سابقه این نوع ادبیات در زبان پارسی و عربی پرداخته است.

 

ادبیات انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی رویداد بزرگی است که بر عرصه‌های فکری، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ... اثر گذاشته است. از این رهگذر ادبیات نیز بی‌تأثیر نبوده و درون‌مایه‌ها و محتوایی جدید یافته که در دوره‌های گذشته بی‌سابقه بوده است؛ البته برخی از این درون‌مایه‌ها با ادبیات مقاومت و پایداری مشترک‌اند. برخی از مهم‌ترین درون‌مایه‌ها عبارت‌اند از:

1 ـ تجلیل از فرهنگ شهید و شهادت
2 ـ بیان آزادی و آزادگی
3 ـ توجه ویژه به طبقه پایین‌دست جامعه
4 ـ استفاده از اسوه‌های تاریخی و چهره‌های مبارز تاریخ اسلام
5 ـ استفاده گسترده و فراگیر از مفاهیم قرآنی
6 ـ طرح فرهنگ عاشورا و همچنین مهدویت و انتظار

 

یکی از شاخصه‌های ادبیات انقلاب اسلامی توجه ویژه شاعران این دوره به مفاهیم و فرهنگ اسلامی است. از جمله این مفاهیم و مضامین فرهنگ عاشوراست که در قالب‌های متنوع با اوزانی مختلف سروده شده است.

 

 

در این میان، مطرح کردن فرهنگ عاشورایی و فرهنگ انتظار از مشخصه‌های بارز ادبیات انقلاب اسلامی است که به عنوان یک رویکرد جدید شعر این دوره به ‌وفور دیده می‌شود و شاعران با سرایش اشعار در محتوای عاشورایی و انتظار توانسته‌اند دغدغه‌ها، حساسیت و توجه خود را با استفاده از قالب‌های گوناگون ابراز کنند.

انقلاب اسلامی نه ‌تنها شعر را از نظر درون‌مایه و محتوا دگرگون کرد، بلکه از نظر قالب نیز تغییراتی در شعر ایجاد شد؛ که با دوره‌های قبل متفاوت است؛ قبل از انقلاب شاعران گرایش زیادی به قالب‌های نیمایی همچون: آزاد، سپید، موج نو و ... داشتند؛ ولی شاعران عصر انقلاب به قالب‌های سنتی توجه ویژه داشتند؛ قالب‌هایی چون: غزل، مثنوی، قطعه، ترکیب‌بند، قصیده و ...، البته لازم به یادآوری است که شعر عاشورایی در قالب‌های آزاد، سپید و حتی موج نو نیز سروده شده است.

 

سابقه شعر عاشورایی

برای یافتن چنین سابقه‌ای ابتدا به «دیرینه‌شناسی عاشورا» می‌پردازیم. آقای سید عبدالحمید ضیایی در کتاب «نگرشی انتقادی ـ تاریخی به ادبیات عاشورا» چنین آورده است: «واژه عاشورا پیش از واقعه دهم محرم سال 61 ق نیز استعمال داشته است. نام دهم ماه تشری (تشرین) بوده که یهودیان در آن روز «روزه کیپور» می‌گرفتند. مسیحیان نیز روز عاشورا را گرامی می‌داشتند.»

در زبان عربی، ادبیات عاشورایی به شکل شعار و رجزخوانی تجلی کرده است. این شعارها یا در ضمن خطبه‌ها آمده است یا از زبان آن حضرت و اصحاب وی در میدان جنگ بیان شده است. برای مثال رجز معروف حضرت اباالفضل علیه‌السلام در میدان نبرد با این بیت عربی آغاز می‌شود:

«و الله ان قطعتموا یمینی
انی احامی ابدا عنی دینی
ترجمه: به خدای سوگند اگر چه دست راستم را قطع کردید؛ اما من تا ابد حامی دینم خواهم بود.»[1]

در ادبیات فارسی مرثیه‌سرایی سابقه‌ای کهن دارد که متأسفانه به علت از بین رفتن منابع، اطلاع چندانی در دست نیست؛ ولی مرثیه‌سرایی در سوگ سیاوش وجود داشته است و هم‌چنین آن‌گونه که «ضیایی» نقل می‌کند «رثای مرزکو به زبان پهلوی اشکانی سروده شده است و وزن آن بر اساس هجاهای تکیه‌دار است.»

ما ادبیات عاشورایی نخستین را باید در زمان آل‌بویه جست‌وجو کنیم. دکتر ذبیح‌الله صفا می‌نویسد که نخستین مراسم عزاداری برای سید و سالار شهیدان به فرمان معزالدوله در ایالات تحت سیطره او برگزار شد و مدت 60 سال ادامه یافت.

 

دکتر ذبیح‌الله صفا در کتاب «گنج سخن» کسایی مروزی را آغازگر مرثیه‌سرایی در شعر مکتوب آیینی در زبان فارسی به حساب آورده است. بعد از کسایی مروزی، قوامی رازی نخستین کسی است که مرثیه‌های عاشورایی دارد؛ برای مثال در دیوان خود مرثیه‌ای دارد با مطلع:

روز دهم ز ماه محرم به کربلا
ظلمی صریح رفت به اولاد مصطفی

 

 

دکتر ذبیح‌الله صفا در کتاب «گنج سخن» کسایی مروزی را آغازگر مرثیه‌سرایی در شعر مکتوب آیینی در زبان فارسی به حساب آورده است. بعد از کسایی مروزی، قوامی رازی نخستین کسی است که مرثیه‌های عاشورایی دارد؛ برای مثال در دیوان خود مرثیه‌ای دارد با مطلع:

روز دهم ز ماه محرم به کربلا
ظلمی صریح رفت به اولاد مصطفی

سنایی غزنوی، ابن یمین، سلمان ساوجی، خواجوی کرمانی، مولوی، سیف‌الدین فرغانی و ... سروده‌هایی عاشورایی از خود به یادگار گذاشته‌اند که در این مقاله مجال بازگشایی اشعار آن‌ها نیست. در قرن نهم که مصادف است با حکومت صفویه در ایران، مرثیه‌سرایی تحولی شگرف و عظیم می‌یابد؛ زیرا شاهان صفوی، شاعران را به مدح و منقبت ائمه اطهار دعوت می‌کردند. در این‌جا بی ذکر نام «محتشم کاشانی» سابقه شعر عاشورایی ما کامل نیست. محتشم کاشانی در آن ترکیب‌بند معروف خود به مرثیه‌سرایی بر حسین (ع) و خاندانش پرداخته است و توانسته با مزین کردن این ترکیب‌بند به نام امام حسین (ع) آن را ماندگار بسازد:

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

 

سرایندگان ادبیات عاشورایی در دوره معاصر

اگر بخواهیم نخستین سرایندگان شعر عاشورایی در دوره معاصر را برشماریم ابتدا باید از «سید حسن حسینی» شروع کنیم؛ زیرا او تنها کسی است که مجموعه شعری با نام «گنجشک و جبرئیل» مختص سروده عاشورایی دارد. هر چند قیصر امین‌پور برای کودکان و نوجوانان مجموعه‌ای به نام «ظهر روز دهم» دارد؛ اما در مقایسه با سروده «حسینی» کم‌حجم‌تر است.

پس از حسینی، سلمان هراتی، علی معلم، موسوی گرمارودی، طاهره صفارزاده و علیرضا قزوه نیز سروده‌های عاشورایی دارند.

 

گرمارودی در شعر دیگری به نام «خط خون» به توصیف امام حسین (ع) می‌پردازد و او را «سبز سرخ»، «شریف‌تر از پاکی» و «شیرین سخت» می‌خواند:

آه ای سبز/ ای سبز سرخ/ ای شریف‌تر از پاکی/ نجیب‌تر از هر خاکی/ ای شیرین سخت/ ای سخت شیرین/ ... مفهوم کتاب معنای قرآن/ نگاهت سلسله تفاسیر.

 

 

جلوه‌های عاشورایی در شعر معاصر

انقلاب اسلامی بر ادبیات تأثیری شگرف داشته است. در بعد عاشورایی این تأثیر را عمیق‌تر می‌بینیم؛ زیرا ادبیات عاشورایی را به معنای خاص که رویکرد و توجه همه شاعران متعهد و مذهبی این دوره را شامل می‌شود، فقط در عصر انقلاب می‌بینیم.

در عصر انقلاب بسیاری از نمادها و نشانه‌های ادبیات کلاسیک استحاله می‌شوند و جای خود را به عناصری با بار مکتبی و ارزشی می‌دهند؛ مثلا «شقایق» که در ادبیات بزمی استعاره از جام شراب یا چهره معشوق است به نماد «شهید» تبدیل می‌شود.

صبر، ایمان، شجاعت، عدالت، ظلم‌ستیزی، وفاداری، شهادت و ... مهم‌ترین جلوه‌های بروز یافته در شعر شاعران این دوره است که به ‌اختصار برخی از این جلوه‌ها، همراه با اشعاری چند از شاعران مطرح در این عرصه در ذیل می‌آید:

 

1 ـ مدح، ‌منقبت و وصف

شاعران در عرصه ادبیات عاشورایی از مدح و منقبت اهل‌بیت (ع) مخصوصا امام حسین (ع) و خاندانش غافل نبوده‌اند و هر از گاهی به توصیف صحنه نبرد یا شخصیت‌های مثبت و منفی این حادثه عظیم پرداخته‌اند:

«حسینی» در مجموعه «گنجشک و جبرئیل» قطعه شعری دارد با عنوان «شام غریبان» که سکوت و غروب خورشید را زیبا وصف می‌کند:

سکوت/ سنگین و پرهیاهو/ صف می‌آراست/ ... و خورشید/ بر کوهان کوه‌های برهنه به اسارت می‌رفت[2]

گرمارودی در کتاب «در سایه‌سار نخل ولایت» به توصیف شهادت امام حسین (ع) می‌پردازد. او خورشید را استعاره از امام حسین (ع) می‌داند و خنجری که بر گلوی مبارک آن حضرت فرود می‌آید را خنجری سیاه می‌داند چون از طرف جناح «ظلم و استبداد» است:

ناگاه/ خنجری سیاه برآمدی به سوی خورشیدی ... خورشیدی مغموم/ بزرگوارانه می‌درخشید/ و آن تلاش ـ همه ـ می‌دید/ ... و موران و ماران/ به خانه خورشید درآمدند/ و بر آن فراز آمدند/ و تا به خویش باز آمدند/ آفتاب بر خاک افتاده بود.[3]

گرمارودی در شعر دیگری به نام «خط خون» به توصیف امام حسین (ع) می‌پردازد و او را «سبز سرخ»، «شریف‌تر از پاکی» و «شیرین سخت» می‌خواند:

آه ای سبز/ ای سبز سرخ/ ای شریف‌تر از پاکی/ نجیب‌تر از هر خاکی/ ای شیرین سخت/ ای سخت شیرین/ ... مفهوم کتاب معنای قرآن/ نگاهت سلسله تفاسیر.[4]

طاهره صفارزاده در کتاب «از جلوه‌های جهانی» به توصیف روز عاشورا در شعر «جگرم می‌سوزد» می‌پردازد. او با توصیف عزاداری امروزین و شیوه پذیرایی از عزاداران می‌خواهد ناراحتی و غم و غصه خود را از شهادت امام حسین (ع) بیان کند:

 

اسوه وفاداری را حضرت اباالفضل (ع) می‌دانند. خالق مجموعه شعری «گنجشک و جبرئیل» در قطعه‌ای زیبا با عنوان «راز رشید»، حضرت عباس (ع) را تلویحا «قمر بنی‌هاشم» معرفی می‌کند و امام حسین (ع) را «کوه نور» می‌نامد.

 

 

روز عاشورا است/ جگرم می‌سوزد/ آب یخ/ چای خنک/ شربت/ آزمودم همه را/ جگرم می‌سوزد/ روح من/ جگری دارد/ دلداده حق/ که در ایام ستمکاران ناحق/ بی‌امان می‌سوزد.[5]

علیرضا قزوه در کتاب «با کاروان نیزه» در بند دوازدهم از ترکیب‌بند زیبای خود، پس از توصیف گودال قتلگاه به ذکر شهادت یاران حسین (ع) می‌پردازد:

گودال قتلگاه پر از بوی سیب بود
تنهاتر از مسیح کسی بر صلیب بود
سرها رسید از پی هم مثل سیب سرخ
اول سری که رفت به کوفه، حبیب بود[6]

 

2 ـ صبر و استقامت

سید حسن حسینی در کتاب «گنجشک و جبرئیل» حضرت زینب (س) را راوی پانزدهم قرآن می‌داند و از او می‌خواهد که قرآن بخواند تا مردانگی بماند و تجوید تازه را به تاریخ بیاموزد:

پلک صبوری می‌گشایی/ و چشم حماسه‌ها/ روشن می‌شود/ ای زن/ قرآن بخوان/ تا مردانگی بماند/ ... قرآن بخوان/ و تجوید تازه را/ به تاریخ بیاموز.[7]

گرمارودی نیز در کتاب «چمن لاله» در شعر «افراشته باد قامت غم» حضرت زینب (س) را «جوهر مردی زنانه» می‌داند و چادر عفت او را تفسیر «لولاک لما خلقت الا فلاک» می‌داند؛ سپس او را «بذر غم و شکوفه درد» معرفی می‌کند:

ای جوهر مردی زنانه
مردی ز تو یافت پشتوانه
ای چادر عفت تو لولاک
ای شرم تو، شرم را جگر چاک
ای بذر غم و شکوفه درد
بر دشت عقیق خون، گل زرد
افراشته باد قامت غم
تا قامت زینب است، پرچم[8]

 

صفارزاده با آوردن القاب حضرت اباالفضل (ع) در مجموعه شعری «روشنگران راه» وفاداری عباس (ع) را نسبت به برادرش می‌ستاید:

باب‌الحوائج/ باب شفاعت است/ و باب برادری را/ در ازدحام بی‌وفایی و نامردی/ به جامعه انسان آموخت/ او شیعه پدر و برادر خود بود/ ... و بازوانش/ مأمورهای دین خدا بودند.

 

 

صفارزاده در کتاب «در پیشواز صلح» حضرت زینب (س) را «سالار صبر»‌ می‌داند و بیان می‌کند که او شهادت فرزندان برادرش حسن (ع) و حسین (ع) را نشانه نزدیک شدن واقعه‌ای بزرگ می‌داند:

... در دشت کربلا/ گاه عروج علی‌اکبر/ و قاسم بن حسین/ سالار صبر/ از علائم باطن/ نزدیک گشتن واقع را دید/ از خیمه‌گاه/ همراه شیون و واویلا/ بیرون دوید.[9]

 

3 ـ وفاداری

اسوه وفاداری را حضرت اباالفضل (ع) می‌دانند. خالق مجموعه شعری «گنجشک و جبرئیل» در قطعه‌ای زیبا با عنوان «راز رشید»، حضرت عباس (ع) را تلویحا «قمر بنی‌هاشم» معرفی می‌کند و امام حسین (ع) را «کوه نور» می‌نامد:

به گونه ماه/ نامت زبانزد آسمان‌ها بود/ پیمان برادریت/ با جبل نور/ چون آیه‌های جهاد/ محکم/ تو آن راز رشیدی/ که روزی فرات/ بر لبت آورد[10]

گرمارودی نیز در توصیف اسوه وفاداری در کتاب «چمن لاله» چنین می‌سراید:

 

«ساقی حق»

ای تشنه عشق روی دل‌بند
برخیز و به عاشقان بپیوند
در جاری مهر شست‌وشو کن
وانگاه ز خون خود وضو کن
زان پا که در این سفر در آیی
گر «دست دهی» سبک‌تر آیی
رو جانب قبله وفا کن
با دل سفری به کربلا کن[11].

 

علیرضا قزوه در ترکیب‌بند معروف خود در «بند نهم» به توصیف وفاداری عباس علی (ع) می‌پردازد. قزوه در این بند از شعر «راز رشید» اثر حسینی را تضمین کرده است و سپس نحوه شهادت رسیدن عباس (ع) را بیان می‌کند:

 

گرمارودی با همان زبان «در سایه‌سار نخل ولایت» که برای مولای متقیان علی (ع) سروده است در «خط خون» معتقد است شمشیری که بر گلوی مبارک امام حسین (ع) فرود می‌آید همه چیز را به 2 پاره تقسیم می‌کند: هر چه در قسمت و سمت تو است حسینی است و در طرف مقابل یزیدی و خون سرخ حسین (ع) کاینات را به 2 پاره تقسیم می‌کند که می‌گوید یا «سرخ است یا حسینی نیست.»

 

 

در مشک تشنه جرعه آبی هنوز هست
اما به خیمه‌ها برسد با کدام دست؟
برخاست با تلاوت خون بانگ یا اخا
وقتی «کنار درک تو کوه از کمر شکست»
تیری زدند و ساقی مستان ز دست رفت
سنگی زدند و کوزه لب‌تشنگان شکست
شد شعله‌های العطش تشنگان بلند
باران تیر آمد و بر چشم‌ها نشست[12]

صفارزاده با آوردن القاب حضرت اباالفضل (ع) در مجموعه شعری «روشنگران راه» وفاداری عباس (ع) را نسبت به برادرش می‌ستاید:

باب‌الحوائج/ باب شفاعت است/ و باب برادری را/ در ازدحام بی‌وفایی و نامردی/ به جامعه انسان آموخت/ او شیعه پدر و برادر خود بود/ ... و بازوانش/ مأمورهای دین خدا بودند.[13]

 

4 ـ شجاعت و ظلم‌ستیزی

گرمارودی با همان زبان «در سایه‌سار نخل ولایت» که برای مولای متقیان علی (ع) سروده است در «خط خون» معتقد است شمشیری که بر گلوی مبارک امام حسین (ع) فرود می‌آید همه چیز را به 2 پاره تقسیم می‌کند: هر چه در قسمت و سمت تو است حسینی است و در طرف مقابل یزیدی و خون سرخ حسین (ع) کاینات را به 2 پاره تقسیم می‌کند که می‌گوید یا «سرخ است یا حسینی نیست.»

شمشیری که بر گلوی تو آمد/ هر چیز و همه چیز را در کاینات/ به دو پاره کرد:/ هر چه در سوی تو حسینی شد/ و دیگر سو، یزیدی/ ... خونی که از گلوی تو تراوید/ همه چیز و هر چیز را در کاینات به دو پاره کرد/ در رنگ/ اینک هر چیز یا سرخ است/ یا حسینی نیست.[14]

قیصر امین‌پور در منظومه «ظهر روز دهم» آن‌جا که امام حسین (ع) یاوری می‌طلبد، شجاعت و رشادت حضرت قاسم (ع) را به تصویر می‌کشد:

کودکی شور خدا در سر/ با صدایی گرم و روشن/ گفت: «اینک من،/ یاوری دیگر»[15]

در ادامه او با شجاعت می‌گوید که مادرم شمشیر جنگ را به کمر من بسته است:

مادرم با دست‌های خود/ بر کمر، شمشیر پیکار مرا بسته است.[16]

 

با غور و تعمق در اشعار عاشورایی از گذشته تا حال در می‌یابیم که در هیچ دوره‌ای به اندازه عصر انقلاب به شعر عاشورایی توجه نشده است و شاعران متعهد چه قبل و چه بعد از انقلاب در این زمینه طبع‌آزمایی کرده‌اند.

 

 

صفارزاده نیز در کتاب «دیدار صبح» به بیان شجاعت امام حسین (ع) ـ آفتاب حق و شهادت ـ می‌پردازد و دشمنانش را همچون حیوانات وحشی می‌خواند که به قعر گمشدگی رفتند:

در آن شبی که حمله از همه‌ جانب بود/ امام حسین (ع) آن آفتاب حق و شهادت/ از ارتفاع مهر و عنایت/ بر توده‌های ابر خواب تو تابید/ از هیبتش/ ددان به قعر گمشدگی رفتند/ ددان به چهره چو آدم/ (صفارزاده، 175:1384).

 

نتیجه‌گیری

با غور و تعمق در اشعار عاشورایی از گذشته تا حال در می‌یابیم که در هیچ دوره‌ای به اندازه عصر انقلاب به شعر عاشورایی توجه نشده است و شاعران متعهد چه قبل و چه بعد از انقلاب در این زمینه طبع‌آزمایی کرده‌اند.

فرهنگ عاشورا که همان فرهنگ صبر، ایثار، فداکاری، شجاعت، استقامت، ظلم‌ستیزی و ... است، به صورتی گسترده و فراگیر در شعر شاعران معاصر تجلی یافته است. تنوع قالب‌های شعری و همچنین تبدیل نمادها و نشانه‌ها به نمادهایی با بار ارزشی و مکتبی و استفاده از اوزان مخصوص شعری و موسیقی و کلام خاص خود از مشخصه‌های بارز ادبیات عاشورایی در عصر انقلاب است.

انقلاب اسلامی ادامه راه حسین (ع) است که همان خط خون و شهادت است و می‌تواند همراه مشترکات زیاد خود با انقلاب عاشورای حسینی زمینه‌های تحقیق و تفحص در شعر عاشورایی این دوره را در قالب کتاب، مقاله، ‌پایان‌نامه و ... فراهم کند.

 

فهرست منابع و مأخذ

1 ـ امین‌پور، قیصر (1387)، ظهر روز دهم، تهران، ‌سروش.
2 ـ حسینی، حسن (1386)، گنجشک و جبرئیل، تهران، نشر افق.
3 ـ صفارزاده، طاهره (1386)، بیعت با بیداری، تهران، هنر بیداری.
4 ـ .......................... (1384)، دیدار صبح، تهران، پارس کتاب.
5 ـ ......................... (1384)، روشنگران راه، تهران، برگ زیتون با همکاری مؤسسه فرهنگی هنری نقش سیمرغ.
6 ـ ضیایی، سید عبدالحمید (1381)، نگرشی انتقادی ـ تاریخی به ادبیات عاشورا، تهران، نقد فرهنگ.
7 ـ قزوه، علیرضا (1386)، با کاروان نیزه، تهران، سوره مهر.
8 ـ موسوی گرمارودی، سید علی (1363)، چمن لاله، تهران، کتاب‌فروشی زوار.
9 ـ ............................................... (بی‌تا)، در سایه سار نخل ولایت، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
10 ـ ............................................ (1375)، گزینه اشعار گرمارودی، گزینش بهاءالدین خرمشاهی، تهران، مروارید.