سیدالشهدا رفت اما ما که مدعی هستیم به راه او رفتیم؟ دو جمله تمام مطلب است: إنما… -کلمه حصر- «إنما خرجت لطلب الإصلاح فی أمه جدی»؛ این مطلب اول. مطلب دوم: «أرید أن آمر بالمعروف وأنهی عن المنکر». همه‌تان این دو جمله را برنامه کنید، مبادا غفلت کنید، این ایام را از دست بدهید، از این نسیم بهار که دل‌ها را زنده می‌کند، غفلت کنید.

یکی اصلاح در امت؛ دوم امر به معروف و نهی از منکر. معروف را بشناسید، منکر را بشناسید. «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ دعوت کنند به خیر یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر».

این چه مقامی است؟ اولا قرآن را بفهمید؛ «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ» این یک آیه. حالا از این امتی که خیر الامم است ولتکن منکم… – کاری کنید که از این عده باشید – و لتکن منکم امه، دعوت کنند به خیر، امر کنند به معروف، نهی کنند از منکر. خوشا به حال آن‌ها که این سعادت را یافتند؛ ایام تحصیل تفقه در دین، ایام تبلیغ انذار مؤمنین.

 

امام پنجم به جابربن‌یزید جعفی وصایایی دارد بسیار عمیق. یک جمله‌اش این است: عرض کن خودت را بر کتاب الله. کتاب خدا میزان است. میزان زندگی بشر قرآن است. اگر دو کفه این میزان را بگیری: یک کفه تفقه در دین است، کفه دوم انذار مؤمنین و مؤمنات. دو بالی که پرواز کنید تا اعلا علیین تهیه کردی.

 

 

امام پنجم به جابربن‌یزید جعفی وصایایی دارد بسیار عمیق. یک جمله‌اش این است: عرض کن خودت را بر کتاب الله. کتاب خدا میزان است. میزان زندگی بشر قرآن است. اگر دو کفه این میزان را بگیری: یک کفه تفقه در دین است، کفه دوم انذار مؤمنین و مؤمنات. دو بالی که پرواز کنید تا اعلا علیین تهیه کردی. بی بال طیران محال است، با یک بال هم پرواز غیر ممکن است، دو بال لازم است. بال اول پرواز به درجات علا می‌شود تفقه. بال دوم می‌شود انذار و امر به معروف و نهی از منکر. آن وقت است که می‌توانی بگویی: ما به آن راهی رفتیم که سیدالشهدا رفت «ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر».

در این راه چه کرد؟! کاری کرد که باور کردنی نیست. امری که خدا -ذات قدوس حی قیومی که لا یدرک و لا یوصف- اول کسی است که ذکر مصیبت او کرده؛ خدا! مصیبت خوان او، ابراهیم، خلیل، موسای کلیم، عیسای مسیح، نوح نبی، همه انبیا و مرسلین مستمع عاشورای او.

 

امام حسین علیه‌السلام شخصیت خاتم الانبیا صلی الله علیه وآله

هرگز نشناختیم او را. که بود؟! اولا اگر بفهمیم «حسینٌ منی وأنا من حسین»، غوغاست این جمله. «أنا» کیست؟ انیت را بشناس. «من» این دست نیست، این، دست من است. این، سر نیست، این سر من است. این، بدن نیست این بدن من است. من از حسینم. عقل این جا حیران است. حسین از من، از انیت من جدا شده، من هم از انیت او جدا شدم. این جمله محیر العقول است. انیت خاتم، عقل کل، منشأش حسین‌بن‌علی است. اگر خدا توفیق داد یک وقت این عقده را باز می‌کنیم تا بفهمید او که بود اولا؛ او چه کرد ثانیا؛ کسی که روز اول که به دنیا آمد قنداقه‌اش را به عرش بردند. این روز اول او. اما روز آخر: یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی؛ روز اول، آن؛ روز آخر، این!

پاک‌تر، اطهر، اطیب از شیر صدیقه کبری در عالم وجود یافت نمی‌شد اما وقتی این شجره به این ثمره بارور شد، فرمود: مبادا پستان به دهان این فرزند بگذاری! وقتی آمد به دنیا، فرزند را در قنداقه پیچید؛ از نماز به خانه زهرا آمد، گرفت قنداقه را؛ زبان در دهن گذاشت سه شبانه روز. زبان خاتم انبیا، آن زبانی که «وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى-إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى» به این کام شیر داد؛ این اول.

 

آیا که بود؟ چه کردی؟! نه خودت را کسی شناخت، نه کارت را! آن‌چه معلوم است مسلم است؛ تمام خلقت عالم، بعثت تمام انبیا از آدم تا به پیغمبر خاتم به ثمر نرسید الا به برکت خون گلوی او. این اثر اول.

 

 

تأثیر شهادت امام حسین (ع) بر همه عوالم

اما آخر؛ همه مصادر اهل سنت نقل کردند از مورخین، محدثین، از رجال عظیم الشان، که ابن‌عباس نیمه روز عاشورا سر و پا برهنه از خانه بیرون آمد شیون زنان، رو به قبر سید کائنات؛ پرسیدند: چه خبر است؟ گفت: الان خواب دیدم پیغمبر خاتم را سر برهنه پا برهنه غبارآلوده، یک شیشه پر خون در دستش، پرسیدم: یا رسول الله! چه خبر است؟ فرمود: خدا این قاروره را به من داد که بروم کنار گودال قتلگاه، خون گلوی فرزند را بگیرم. گفت: یا رسول الله! شیشه را کجا می‌‌بری؟ فرمود: این قاروره به عرش خدا می‌‌رود. امام ششم فرمود: ... – این نص کلام است – آن رکنی از عرش که این قاروره بر آن رکن گذاشته شده، تا قیامت می‌‌لرزد.

 

آثار شهادت آن حضرت

آیا که بود؟ چه کردی؟! نه خودت را کسی شناخت، نه کارت را! آن‌چه معلوم است مسلم است؛ تمام خلقت عالم، بعثت تمام انبیا از آدم تا به پیغمبر خاتم به ثمر نرسید الا به برکت خون گلوی او. این اثر اول.

اثر آخر؛ آن وقتی که تمام انبیا وانفسا می‌‌گویند، همه ملائکه مقربین متحیر و سرگردانند، یک مرتبه در این غوغا، آن هم در قیامت کبری: - یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَهَ السَّاعَهِ شَیْءٌ عَظِیمٌ * یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَهٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُکَارَى وَمَا هُمْ بِسُکَارَى وَلَکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدٌ – در همچو روزی، در همچو هنگامه‌ای ناگهان هودجی پیدا می‌شود، باطنها عفو الله ظاهرها رحمه الله، می‌آید تا عرش خدا؛ وقتی رسید آن‌جا، پیاده می‌شود، می‌آید کنار قائمه عرش، آن وقتی که ابراهیم، موسی، عیسی، همه درمانده‌اند، حلال محشر یک مطلب است؛ آن مطلب این است – نص کلام امام این است- امام ششم فرمود: می‌آید کنار عرش خدا پیراهن غرقه به خون روی سر؛ جبرئیل نازل می‌شود، می‌گوید: یا زهرا! خدا به تو سلام می‌رساند، می‌فرماید: این پیراهن را از روی سر بردار، آن‌چه می‌‌خواهی به تو داده می‌شود.

و سلام علیه یوم ولد و یوم استشهد و یوم یبعث حیا