در بخش سوم این یادداشت، سید محمد هارون از ملاقات و دیدارهای خود با عالمان و بزرگان دینی کربلا سخن گفت. ادامه سفرنامه را در آخرین بخش این سفرنامه پی می‌گیریم.

 

نجف اشرف

سید محمد هارون زنگی پوری پس از چند ماه اقامت در کربلا، به نجف اشرف رفت و به زیارت مولا امیر مؤمنان علیه‌السلام شتافت. وی فرح و اشتیاق خود از زیارت مولا علی (ع) را در شعری، به زیبایی توصیف می‌کند که مصرع اول آن چنین است:

إنّما أنتِ جنّه ضرب اللّه *** علیها کجنّه الخُلد سُورا

به درستی که بهشتی هستی که خداوند مثال زده است به آن مانند بهشت جاودان

 

ملاقات با عالمان نجف اشرف

وی در این شهر که در آن زمان، قطب علمی شیعه بوده است نیز به دیدار بزرگان و مراجع و اساتید حوزه شتافت که سرور خود را از این ملاقات‌ها ابراز می‌کند. از جمله عالمانی که به دیدارشان رفته و با آنان ملاقات داشته است عبارتند از:

سید محمدعلی فرزند سید حسین حسینی شهرستانی معروف به هبه الدین حائری نجفی کاظمی، از ذریه سید علی کبیر حائری است؛ و از محضر بزرگانی چون آخوند خراسانی و شیخ الشریعه اصفهانی بهره یافت.[1]

در این ملاقات سید هبه الدین از زنگی پوری می‌خواهد که کتاب «الهئیه و السلام» ایشان را به زبان هندی ترجمه و به مردم آن دیار عرضه کند. ایشان هم قبول می‌کند و این کتاب را به اردو ترجمه می‌کند و نام آن را «البدر التمام فی ترجمه الهیئه و الاسلام» می‌گذارد.

وی همچنین توفیق یافته، مکان‌های مشهور مذهبی نجف همچون مسجد حنانه، مسجد صعصعه، مسجد کوفه و مرقد نائب امام حسین (ع) مسلم‌بن‌عقیل را زیارت کند. نیز در بین راه، مزار کمیل‌بن‌زیاد را نیز زیارت کرده است.

 

سید محمد هارون زنگی پوری پس از چند ماه اقامت در کربلا، به نجف اشرف رفت و به زیارت مولا امیر مؤمنان علیه‌السلام شتافت. وی فرح و اشتیاق خود از زیارت مولا علی (ع) را در شعری، به زیبایی توصیف می‌کند که مصرع اول آن چنین است:

إنّما أنتِ جنّه ضرب اللّه *** علیها کجنّه الخُلد سُورا

 

 

بازگشت به کربلا

سید محمد هارون زنگی پوری پس از زیارت امام متقیان علی (ع) و اماکن زیارتی نجف اشرف، دوباره به کربلا بر می‌گردد تا بتواند به دوست عارفش کمک کند. وی دوستی عارف و عامل و عالم از اهالی هند به نام «شیخ اِرشاد حُسین جونیوری» داشته است که مدرسه‌ای به نام «مدرس الحسینی» در کربلا تاسیس کرده بود و از سید محمد هارون دعوت کرده بود در اداره مدرسه به او کمک کند. وی چهار ماه در آن‌جا می‌ماند و به امر نظارت بر مدرسه و معلمان آن‌جا مشغول می‌شود. نیز در بخش تعلیمی‌کودکان، نیز فعالیت می‌کند و اشعاری را نیز برای تعلیم اصول دین برای کودکان می‌سراید:

أُصول مذهب اسلام پنج ست *** نه برداراى پسر از یاد آن دست

یکى توحید خلاق دو عالم *** دوم عدل خداى حى اکرم

نبوت سیومین چارم امامت *** یقین دان پنجمین باشد قیامت

فروع دین ده است اى مرد عاقل *** مشو از یاد آن یک لمحه غافل

ز ده تا، اولین امر، صلوه ست *** دوم صوم ست و بعد آن زکوه ست

چهارم خُمس و پنجم را تو حج دان *** جهاد فى سبیل اللّه ششم دان

از آن پس امر بالمعروف دانى *** پس از وى نهى از منکر بخوانى

نهم باشد تولا یاد میدار *** دهم باشد تبرا اى خوش اطوار

از آن پس، لازم ست از بهر انسان *** که باشد دور ازکردار شیطان

زکذب و افترا و لغو و بهتان *** حذر دارد که هست این کار نادان

اگر گوید، کلام راست گوید *** ره ناراستى گاهى نپوید

به کم گفتن به کم خفتن کند میل *** به حرف هرزه و باطل کند ویل

مکن غیبت که آن فعل حرام است *** مده دشنام کاین، کار عوام است

به ره رفتن قدم آهسته بردار *** به جهال و دنى گامى مشو یار

سحر برخیز و فرض حق ادا کن *** به صد اخلاص ذکر کبریا کن

بخوان یک جز قرآن، حسب میسور *** که از قرآن شود قلب تو پر نور

از آن پس اتباع امر رب کُن *** به ام و اب سلام با ادب کن

بیا در مدرسه بنشین و بر خوان *** سبق‌های گذشته باز گردان

به رغبت اکتساب علم دین کن *** رضاى حق درین باشد یقین کن

که قدر و قیمت انسان ز علم ست *** بدان بى علم را بد مغز و بد مست

چو علم آموختى هم حلم آموز *** که تا در دو جهان باشى تو بهروز

غرور و کبر را از سر به در کن *** ز نخوت تا که بتوانى حذر کن

به هر کارى توکل بر خدا کن *** به هر حاجت به خالق التجا کن

ز خوف حق مشو یک لمحه عارى *** که یابى در قیامت رستکارى

 

سید محمد هارون زنگی پوری پس از زیارت امام متقیان علی (ع) و اماکن زیارتی نجف اشرف، دوباره به کربلا بر می‌گردد تا بتواند به دوست عارفش کمک کند. وی دوستی عارف و عامل و عالم از اهالی هند به نام «شیخ اِرشاد حُسین جونیوری» داشته است که مدرسه‌ای به نام «مدرس الحسینی» در کربلا تاسیس کرده بود و از سید محمد هارون دعوت کرده بود در اداره مدرسه به او کمک کند.

 

 

همچنین اسامی أئمه طاهرین (ع) را نیز به نظم درآورده است که کودکان بتوانند به راحتی حفظ کنند و یاد بگیرند.

امام اولین ماست حیدر *** وصى احمد و مقبول داور

حسن مولى ست بعد از وى حسین ست *** کزین هر دو جهان را زیب و زین ست

چهارم آن‌که شمس المشرقین ست *** امام ما على‌بن‌الحسین است

امام پنجم و مولى ست باقر *** جنود ملت حق راست ناصر

پس از وى جعفر صادق امام ست *** که فخر زمزم و بیت‌الحرام ست

امام هفتمین موسى کاظم *** که ملک شرع وایمان راست ناظم

امام هشتم آقایم رضا بود *** که دائم تابع امر قضا بود

نهم مولا و آقایم تقى بود *** و هم از هادیان دین نقى بود

جناب عسکرى را بعد از او دان *** نبى را جانشین با علو دان

پس از وى قائم ما حجت العصر *** ولى حق امام و هادى دهر

ازو قائم زمین و آسمان ست *** بلا شک پیشواى انس و جان ست

زچشم ماست غائب گر چه الآن *** ولى زو روشن ست این جمله اکوان

 

بازگشت به وطن

وی پس از چهار ماه حضور در کربلا، قصد بازگشت کرد و به سوی وطن حرکت کرد. از فرازهای پایانی سفرنامه وی بر می‌آید که افرادی هم همراه او بودند که از آنان یاد می‌کند از جمله سید فاضل، سید جعفر حسین‌بن‌حکیم معروف که گویا طبیب بوده است، نیز سید باقرعلی لکنهوی و سید یوسف حسین محمود آبادی و سید سخاوت حسین کناهنوری که به همراه خانواده حضور داشتند.

وی در مسیر بازگشت در لاهور توقف کوتاهی می‌کند و سراغ کتابش را می‌گیرد که گویا چاپ شده است به نام توحید القرآن که بسیار خوشحال می‌شود و سپس به حسین آباد – محل اقامتش – می‌رود.

تاریخ اتمام کتاب 2 ذی‌القعده سنه 1329 با این عبارت: «تمّت بعون اللّه على ید مؤلّفه الضعیف محمد هارون، عفى اللّه عنه بالصّاد والنون.»

 

برای مطالعه قسمت نخست این سفرنامه اینجا، قسمت دوم اینجا و قسمت سوم اینجا را کلیک کنید.