مقدمه

‌این مقاله به موضوع عاشوراپژوهی در غرب با تمرکز بر مطالعات صورت گرفته به زبان انگلیسی در یک‌صد سال اخیر می‌پردازد؛ از این‌ رو در صدد پاسخگویی به ‌این پرسش است که گستره و وضعیت عاشوراپژوهی در غرب چگونه است.

در آغاز، ذکر این نکته لازم است که به رغم اهمیت فراوان شیعه‌پژوهی برای شیعیان و بسیاری از غیر شیعیان، تا کنون شیعه‌پژوهی غربیان و موضوعات وابسته به آن نظیر عاشوراپژوهی به طور بایسته معرفی و بررسی جدی نشده است و شمار آثار جدی در ‌این زمینه به خصوص به زبان فارسی ـ‌ به عنوان زبان رسمی تنها کشوری که مذهب تشیع در آن رسمیت دارد – بسیار اندک است، تا آن‌جا که در زمینه معرفی عاشوراپژوهی در غرب فقط یک مقاله شش صفحه‌ای با مشخصات ذیل انجام یافته است:

عبدالحسین حاجی ابوالحسنی و محمد نوری، «نگاهی به عاشوراپژوهی در غرب»، مجله کتاب ماه (کلیات)، ش 63 و 64.

در آن مقاله فقط به معرفی بسیار کوتاه از چند مستشرق و معرفی اجمالی از چند اثر بسنده شده و بدون هیچ نتیجه‌گیری یا مقدمه یا مؤخره‌ای پایان یافته است.

نوشتار پیش رو با توجه به کاستی‌هایی که در این زمینه هست، ابتدا با مقدمه‌ای مناسب به سیر مطالعات اسلامی ‌و سپس مطالعات شیعی در غرب اشاره دارد. در ادامه علاوه بر معرفی عاشوراپ‍ژوهان غربی، به معرفی دو عاشوراپژوه مسلمان برجسته در غرب پرداخته است. توجه به پایان‌نامه‌های عاشورایی در غرب و کنفرانس‌هایی که به موضوعات مرتبط با عاشورا پرداخته‌اند از دیگر نکات قابل توجه نوشتار حاضر است. در پایان با یک جمع بندی به وی‍ژگی‌های عاشوراپژوهی غربیان و همچنین مبحث مهم تفاوت عاشوراشناسی رسانه‌ای در غرب با عاشوراپژوهی علمی ‌پرداخته‌شده است.

از دشواری‌‌های نگارش مقاله حاضر، کمبود منابع به زبان فارسی و نیز دیگر زبان‌هاست و این پژوهش جزو نخستین پژوهش‌ها در ‌ایران و دیگر کشورها محسوب می‌شود.

 

نوشتار پیش رو با توجه به کاستی‌هایی که در این زمینه هست، ابتدا با مقدمه‌ای مناسب به سیر مطالعات اسلامی ‌و سپس مطالعات شیعی در غرب اشاره دارد. در ادامه علاوه بر معرفی عاشوراپ‍ژوهان غربی، به معرفی دو عاشوراپژوه مسلمان برجسته در غرب پرداخته است. 
 

 

مطالعات اسلامی، ‌ریشه مطالعات شیعی در غرب

واقعه عاشورا در تاریخ اسلام از موضوعات مورد توجه محققان و تاریخ نگاران است. این واقعه تاریخی از چنان اهمیتی برخوردار است که به نظر برخی از شیعه‌پژوهان آن را باید نقطه بروز و ظهور تشیع محسوب کرد.[1] این حادثه در پی توسعه مطالعات شیعی[2] در غرب، از ابعاد قابل توجه تشیع برای محققان غربی بوده است. پیش از ورود به بحث، مناسب است به سیر «مطالعات اسلامی» به عنوان پیش‌زمینه «مطالعات شیعی» اشاره کنیم.

برای تعریف مطالعات اسلامی باید «شرق‌شناسی» یا اصطلاح امروزی آن «مطالعات شرقی» را تعریف کنیم؛ تعریفی مناسب از مطالعات شرقی جز با شناخت مفهوم شرق در نزد غربیان حاصل نخواهد شد.

متداول‌ترین مفهومی که از «شرق» در روزگار کنونی برداشت می‌شود، مفهوم فرهنگی آن است که عبارت است از روح حاکم و مشترک مجموعه‌‌های مختلف بشری در مشرق زمین[3] که ‌این نوع خاص از مفهوم شرق را خود شرقی‌ها نیز پذیرفته‌اند.[4]

غربی‌ها از دیر باز تلاش‌هایی برای شناخت شرق انجام داده‌اند. برخی آثار ادبی و تاریخی پدید آمده در یونان و روم را می‌توان نمونه‌هایی از مطالعات شرقی نخستین شمرد؛ با ‌این همه ظهور اسلام فصلی نو در روابط شرق و غرب گشود. با وجود به رسمیت شناخته شدن دین مسیحیت از سوی قرآن و برخورد‌های مسالمت آمیز پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با مسیحیان و دولت‌های مسیحی، آنان موضعی خصمانه در برابر اسلام و مسلمانان اتخاذ کردند و تحت تأثیر ‌این موضع، آثاری – هر چند اندک - درباره پیامبر (ص)، قرآن و مسلمانان پدید آوردند.[5]

این رویه خصمانه پس از جنگ‌های صلیبی شدت بیشتری پیدا کرد؛ از این ‌رو می‌توان گفت «مطالعات اسلامی در غرب» تکوینا ضد اسلامی بوده و خاستگاهی اسلام ستیزانه داشته است.[6]

مطالعات اسلامی در غرب عمدتا از سه جریان و پدیده متأثر بوده است:

1- تحولات فرهنگی و سیاسی در غرب؛

2- تحولات سیاسی و فرهنگی در شرق؛

3- روابط شرق و غرب.

 

در مرحله تبشیر، هدف شناساندن و تبلیغ مسیحیت در جوامع شرقی بود. نقطه مشترک هر دو مرحله، ضدیت تمام عیار با اسلام و طرح اتهامات و افتراهایی بر ضد اسلام و پیامبر (ص) بود.
 

 

با توجه به ‌این نکته و نظر به اهمیت دادن محققان حوزه شرق‌شناس‌ی به هر یک از‌ این سه جریان، دیدگاه‌‌های مختلفی در باب مراحل مطالعات اسلامی در غرب ارائه شده که از میان آن دیدگاه‌ها، آرای مناسب‌تر در پنج مرحله زیر قابل تقسیم‌بندی است:

1- مرحله دفاع (از ظهور اسلام تا قرن 14م)؛

2- مرحله تبشیر (قرن 15 ـ 16)؛

3- مرحله استعمار(قرن17 ـ 18)؛

4- مرحله تحقیق علمی (قرن19 ـ 20)؛

5- مرحله فرا استعمار (بعد از واقعه یازدهم سپتامبر)؛

بررسی مفصل ‌این مراحل از حوصله‌ این مقاله خارج است؛[7] اما به طور خلاصه می‌توان اشاره کرد که در مرحله اول، مسیحیان در واکنش به دین نو ظهور که دارای قدرت نظامی قابل توجهی هم بود، به دفاع از مبانی و اصول مسیحیت برخاستند و در‌این راستا برای شناخت جبهه مقابل به ترجمه متون اسلامی اقدام کردند. آن مجموعه ترجمه‌ها که به تشویق و نفقه پیتر مقدس[8] در فاصله سال‌های 1100 تا 1500 به انجام رسید بعدها به نام «مجموعه کلونیایی»[9] شهرت پیدا کرد.

در مرحله تبشیر، هدف شناساندن و تبلیغ مسیحیت در جوامع شرقی بود. نقطه مشترک هر دو مرحله، ضدیت تمام عیار با اسلام و طرح اتهامات و افتراهایی بر ضد اسلام و پیامبر (ص) بود.

در مرحله استعمار با پدید آمدن ابعاد تاز‌ه‌ای در روابط غرب و شرق به خصوص مسائل اقتصادی، نگاهی جدید با رویکرد اقتصادی به اسلام و شرق به وجود آمد. با افزایش ارتباطات در قرون اخیر، آغاز دین‌پژوهی علمی و افزایش مطالعات در مورد اسلام،«مرحله تحقیق علمی» پدیدار شد. در ‌این مرحله در کنار رشد فزاینده مراکز مطالعات اسلامی و شرق‌شناسی، شاهد ورود غیر اروپایی‌ها نیز به‌این عرصه هستیم.[10]

پس از واقعه یازده سپتامبر، بسیاری از معادله‌‌های سیاسی و فرهنگی جهان تغییر کرد. در پی‌ این تغییر، مطالعات اسلامی ویژگی‌‌های جدیدی یافته است که می‌توان آن را در بحثی جداگانه مورد بررسی قرار داد. در واقع غرب به رهبری امریکا با استفاده از قدرت رسانه‌ای و با مقاصد سلطه جویانه خویش، ادبیات تاز‌ه‌ای را در حیطه مطالعات اسلامی وارد کرده است (با تأکید بر بزرگ نمایی ابعاد ستیزه جویانه اسلام و با استفاده از واژه‌هایی چون تروریسم و بنیادگرایی)؛ بنابراین در سال‌های اخیر آن‌چه می‌توان از اسلام شناسی در غرب برداشت ‌شود می‌توان نوعی بازگشت به مرحله استعمار تلقی کرد و شاید آن را بتوان مرحله ششم سیر مطالعات اسلامی در غرب برشمرد.
 

دلیل عدم توجه به تشیع در مطالعات اسلامی‌ غربی‌ها همان علت سنتی این قضیه است؛ یعنی سیطره اهل سنت بر مراکز قدرت و ثروت در طول تاریخ اسلام. ‌این عامل باعث‌ شده که تشیع و شیعیان در حاشیه مطالعات اسلامی قرار داشته باشند؛ لذا سالیان متمادی تشیع چهر‌ه‌ای پر از ابهام و مه‌آلود در آثار شرق‌شناسان غربی داشته است.
 

 

مطالعات شیعی در غرب

شاخه‌ای از مطالعات اسلامی در غرب به نام «مطالعات شیعی» معروف است. شاخه‌ای نسبتا نوپا که بیشتر تکاپو و حیات خود را در دهه‌‌های اخیر مدیون انقلاب اسلامی در‌ ایران است.

دلیل عدم توجه به تشیع در مطالعات اسلامی‌ غربی‌ها همان علت سنتی این قضیه است؛ یعنی سیطره اهل سنت بر مراکز قدرت و ثروت در طول تاریخ اسلام. ‌این عامل باعث‌ شده که تشیع و شیعیان در حاشیه مطالعات اسلامی قرار داشته باشند؛ لذا سالیان متمادی تشیع چهر‌ه‌ای پر از ابهام و مه‌آلود در آثار شرق‌شناسان غربی داشته است. به ‌این مطلب شیعه‌پژوهان معاصر هم اشاره دارند:

در مغرب زمین تحقیق و بررسی در تشیع یکی از شاخه‌‌های مطالعات و بررسی‌‌های اسلامی بود که بیش از همه مورد غفلت قرار گرفته است.[11]

آن‌چه از جست‌وجو در میان منابع کهن غربیان در مورد اسلام استفاده می‌شود ‌این است که در قرون ابتدایی مواجهه اسلام و غرب – از آن‌جا که آشنایی غربیان از اسلام به طور کلی و عام بوده – آشنایی‌ ایشان از تشیع در حد بسیار ناچیز بوده یا شاید بتوان گفت که اصولا آشنایی در‌این مورد نداشته اند:

ملل و نحل نویسان اهل سنت عموما شیعیان را «منحرفین» از «منهج مستقیم» به شمار آورده‌اند که نماینده یک روند «کژآیینی» در برابر «درست‌آیینی» هستند. بسیاری از محققان غربی بعد نیز که به بررسی اسلام پرداخته‌اند همین دوشاخگی را پذیرفته و اسلام شیعی را به مثابه بدعتی در دین اسلام گرفته‌اند.[12]

صرف نظر از برخورد تند پار‌ه‌ای از منتقدان و نویسندگان مسلمان با پدیده شرق‌شناسی و متهم ساختن شرق‌شناسان به تعقیب اهدافی سوء و برداشت‌های نادرست از متون اسلامی و ارائه تحلیل‌هایی ناصواب از جنبه‌‌های مختلف تاریخ، فرهنگ و اندیشه اسلامی‌، این اعتقاد تقریبا مورد پذیرش همگان است که شیعه در مطالعات و بررسی‌های شرق‌شناسی، بسیار مورد غفلت و بی‌توجهی قرار گرفته و تصویری نادرست از آن ارائه شده است. به نظر می‌رسد ‌این جمله ادوارد براون (متوفای 1926 م) همچنان به قوت خود باقی است که «هنوز در هیچ یک از زبان‌های اروپایی، تألیفی مشروح، کافی و قابل وثوق درباره شیعه در دست نداریم». تکیه اصلی مستشرقان بر منابع اهل سنت، شناخته نشدن شیعه به عنوان یک جریان نیرومند دینی، سیاسی و فرهنگی، غرض ورزی‌های برخی از مترجمان سنی مذهب آثار شرق‌شناسان، ضعف دستگاه تبلیغی شیعه و پیچیدگی و ابهام تاریخ سه قرن نخست شیعه از یک سو منجر به پایین بودن تعداد تألیفات مربوط به شیعه شده و از سوی دیگر از درجه اعتبار مطالعات و بررسی‌های انجام شده کاسته است.[13]

نویسنده مقاله‌ «تحقیق عقاید و علوم شیعی» به استناد کتاب‌ها و مقاله‌‌های منتشر شده درباره اسلام به یکی از زبان‌های غربی از سال 1943 تا 1968 م، چنین اظهار داشته است:

تقریبا از هر 350 کتاب و مقاله ]درباره اسلام[ یک عدد به شیعه دوازده امامی ارتباط‌ دارد که بسیار کمتر از نوشته‌هایی است که درباره شیعیان زیدی و اسماعیلی مشاهده می‌شود.[14]

اما به هر ترتیب برخی از شیعه‌پژوهان مسلمان و غیر مسلمان به مقوله تاریخچه مطالعات شیعی در غرب توجه نموده و در آن مورد آثاری نگاشته‌اند؛ از آن جمله است:

1- اتان کولبرگ، مطالعات غرب در خصوص اسلام تشیع، مجموعه مقالات کنفرانس «تشیع، مقاومت، انقلاب»، دانشگاه تل آویو، 1984 به سرپرستی دکتر مارتین کرامر.

2- عباس احمدوند، گذری بر مطالعات شیعی در غرب، مجله مقالات و بررسی‌ها، دفتر 63، انتشارات دانشکده الهیات دانشگاه تهران، 1377.

ادامه  دارد...