در جریان سوزناک عاشورا، قلب‌های همه انسان‌های آزاده غمناک شد. آنانی که حسین علیه‌السلام را شناختند، در کنارش تا رسیدن به کام شیرین شهادت ایستادگی کردند و برخی از آنانی که نتوانستند یا نخواستند در کنار امام حسین (ع) باشند بعدها دچار اندوه و عذاب وجدان شدند. در این میان، انسان‌های بسیاری از جمله شعرا و خطبا، که زمانه حسین (ع) را درک نکردند، در تاریخ تلاش کردند با سخنان آهنگین و در عین حال با ایجاز و استعاره، یاد و خاطره امام حسین (ع) و یاران باوفایش را همواره زنده نگاه بدارند.

در این میان سرودن شعر در رثای سیدالشهدا (ع) از جانب ائمه معصومین (ع) بسیار مورد تأکید قرار گرفته است. امام سجاد (ع) نخستین شخصی بود که شاعران را به سرودن شعر در رثای پدر بزرگوارشان و یاران باوفایش تشویق کردند. از جمله این شعرا، «بشیر‌بن‌جذلَمْ» بود.

هنگام بازگشت کاروان اهل‌بیت (ع) از شام، امام سجاد (ع) با چند تن از اهالی مدینه مواجه شدند؛ یکی از آنان بشیر‌بن‌جذلَمْ بود. امام سجاد (ع) او را شناخت و به او فرمود: ای بشیر، پدرت شاعر بود، تو هم از شاعری بهره‌ای داری؟ بشیر گفت: بلی، من خود نیز شاعرم. حضرت فرمود: ابیاتی بگو و جلوتر از ما به مدینه برو و خبر ورود ما و مصیبت قتل سیدالشهدا (ع) را به مردم اعلام کن. بشیر این ابیات را ساخت و با گریه و صدای رسا بر مردم مدینه فرا خواند:

یا اهلَ یثرب لا مُقامَ لکم بِها قُتِلَ الحسینُ و ادمعی مِدرارٌ

الجسمُ منه بکربلاءِ مفّرجٌ والرأسُ منه علیَ القناهِ یُدارُ

ای اهل مدینه، دیگر در مدینه اقامت نکنید که حسین (ع) شهید شد و به این سبب، سیلاب اشک از چشم من روان است. بدن شریفش در کربلا و در میان خاک و خون افتاده و سر مقدسش را بر سر نیزه‌ها در شهرها می‌گردانند.

بر اثر شنیدن این خبر زنی در مدینه باقی نماند، جز آن‌که از خانه بیرون رفت و مردم سیاه پوشیدند و فریاد گریه و ناله سر دادند[1].

شعرای عرب در قرون اولیه پس از عاشورا با بیان مصیبت‌های سالار شهیدان و حمایت از قیام آن حضرت در عرصه شعر و ادب، فعالانه وارد عرصه شدند. کمیت اسدی، سید اسماعیل حمیری، دعبل خزاعی، منصور نمری، عبدی کوفی و ده‌ها تن دیگر در این راه فعالانه کوشیدند. طلایه‌دار آنان کمیت‌بن‌زیاد اسدی (م 126 ه.ق) بود که بهترین اثر در میان آثار رثایی عصر اموی، یعنی هاشمیات، از این شاعر است.

 

شعرا در حضور ائمه (ع):

 

1- کمیت‌بن‌زید:

کمیت در ایام تشریق (روزهایی که نور ماه به آخرین حد زیادى می‌رسد) در منى بر امام صادق (ع) وارد شد و اجازه خواست تا براى حضرت از اشعار خود بخواند.

حضرت فرمودند: این ایام بسیار شریف و باارزش است.

 سرودن شعر در رثای سیدالشهدا (ع) از جانب ائمه معصومین (ع) بسیار مورد تأکید قرار گرفته است. امام سجاد (ع) نخستین شخصی بود که شاعران را به سرودن شعر در رثای پدر بزرگوارشان و یاران باوفایش تشویق کردند. از جمله این شعرا، «بشیر‌بن‌جذلَمْ» بود.

کمیت عرض کرد: این اشعار درباره شما سروده شده!

امام چون این جواب را بشنید فرمود تا یاران و همراهانش جمع شوند و به کمیت هم اجازه داد تا شعرش را بخواند[2].«کمیت» شروع به خواندن کرد به نحوى که صداى گریه همه بلند شد تا رسید به این اشعار:

کأنَّ حسیناً و البهالیلُ حولَهُ لأسیافهم ما یختلی المتبتّلُ

فلم أرَ مخذولًا لأجلِ مصیبهٍ و أوجب منه نصرهً حین یخذل[3]

«گـویـا حـسـیـن را مـى‌بـیـنم که بزرگانى اطرافش هستند و با شمشیرهایشان دشمنان را درو مى‌کنند. کـسـى را نـدیدم که به خاطر مصیبتى که بر او وارد شده، شکست بخورد درحالی‌که یاری وی واجب‌تر از هر کسی است.»

امام صادق (ع) دست‌ها را به سوى آسمان بلند کرد و فرمود: «اللهم اغفر للکمیت ماقدم واخر وما اسر واعلن واعطه حتى یرضى؛ خدایا گناهان گذشته و آینده و گناهان آشکار و پنهانی کمیت را ببخش و به او آن‌قدر عطا کن که راضی شود».

 

2- سید اسماعیل حمیرى:

ابوالفرج از على‌بن‌اسماعیل تمیمى و او از پدرش روایت کرده است که گفت: در خدمت ابی‌عبدالله جعفربن‌محمد (ع) بودم که دربان امام براى سید اجازه ورود خواست و حضرت دستور داد که او را بر آن حضرت وارد کند. پس خانواده‌‏اش را در پشت پرده نشاند و سید داخل شد و سلام کرد و نشست. امام درخواست خواندن شعر کرد و سید این سروده خود را خواند:

أُمرر على جَدَثِ الحسین فقل لأعظُمِه الزکیَّه‏

یا أَعْظُماً لا زلتِ من وَطْفَاءَ ساکبهٍ رَوِیَّه‏

فإذا مَررتَ بقبرِهِ فأَطِلْ به وَقْفَ المطیَّه‏

و ابْکِ المطهَّرَ للمطهَّ رِ و المطهَّرهِ النقیَّه‏

کبُکاءِ مُعْولهٍ أَتَتْ یوماً لواحدها المنیَّه‏

بر قبر حسین (ع) بگذر و به استخوان‌هاى پاکش بگو:

اى استخوان‌ها پیوسته باران (رحمت) بر شما روان و ریزان باد.

چون به قبر حسین (ع) بگذرى، چون شتر زانو بزن و درنگ کن.

و بر آن پاک نهادى که فرزند پاک‌مرد و پاک‌زنى پیراسته است،

چون مادر مهربانى که بر مرگ فرزندى از فرزندان خود می‌‏گرید، گریه کن.

راوى گفت: دیدم اشک از دیده جعفربن‌محمد (ع) بر گونه‌‏اش ریخت و صداى گریه و شیون از خانه‌‏اش برخاست تا آن‌که امام فرمود: بس کن و سید بس کرد[4].

روزی ابو هارون المکفوف، خـدمت امام صادق (ع) شرفیاب شد، حضرت فرمودند: از حسین (ع) برایم شعر بخوان، ابو هارون شـروع کرد بـه خـوانـدن شعر، ولى حضرت آن سبک را نپسندید و فرمود: همان طوری که در کنار قبر حسین (ع) شعر می‌خوانید، بخوان؛ لذا ابوهارون به همان روش شعر سید حمیری را خواند:

امرر على جدث الحسین فقل لاعظمه الزکیه

با شنیدن این شعر حضرت گریست؛ لذا ابو هارون ادامه نداد، ولى حضرت فرمود: ادامه بده؛ شاعر چنین ادامه داد:

وعلى الحسین فاسعدی ببکاک یا مریم قومی واندبی مولاک

که بر اثر گریه امام (ع) و زن‌ها مجلس منقلب شد[5].

دعبل خزاعی از جمله شعرای اهل‌بیت (ع) است که قصیده تائیه‌ای دارد که به «مدارس‌الآیات» مشهور است و بلندترین شعر اوست. دعبل این شعر را در مدینه سرود و آن را در مرو در خدمت امام رضا (ع) خواند. این قصیده بسیار مورد توجه امام رضا (ع) قرار گرفت و ایشان را گریاند.

 

3ـ جعفربن عفان طائى:

زید شحام مى‌گوید: خدمت امام صادق (ع) نشسته بودیم که جعفر‌بن‌عفان نابینا وارد شد، حضرت خطاب به او فرمود: «شنیده‌ام درباره امام حسین (ع) خوب شعر می‌گویى.»

گفت: آرى حضرت فرمودند: «بخوان». جـعـفـر شروع کرد به خواندن اشعار، امام و اطرافیانش بسیار گریستند. بعد حضرت فرمودند: به خـدا سـوگـنـد! فـرشـتگان مقرب خدا حضور یافتند و اشعارت را شنیدند و مانند ما گریه کردند و خداوند تو را آمرزید و بهشت را بر تو واجب کرد[6].

و اما اشعارى که در مجلس امام صادق (ع) سروده این است:

لیبک على الإسلام من کان باکیا فقد ضیعت أحکامه و استحلت‏

غداه حسین للرماح دریئه و قد نهلت منه السیوف و علت‏

و غودر فی الصحراء لحما مبددا علیه عتاق الطیر باتت و ظلت‏

فما نصرته امه السوء إذ دعا لقد طاشت الأحلام منها و ضلت‏

الا بل محوا أنوارهم بأکفهم فلا سلمت تلک الأکف و شلت‏

و ناداهم جهدا بحق محمد فان ابنه من نفسه حیث حلت‏

فما حفظوا قرب الرسول و لا رعوا و زلت بهم اقدامهم و استزلت‏

أذاقته حر القتل امه جده هفت نعلها فی کربلاء و زلت‏

فلا قدس الرحمن امه جده و ان هی صامت للاله و صلت‏

کما فجعت بنت الرسول بنسلها و کانوا کماه الحرب حین استقلت[7]

 

4- دعبل خزاعی:

دعبل خزاعی از جمله شعرای اهل‌بیت (ع) است که قصیده تائیه‌ای دارد که به «مدارس‌الآیات» مشهور است و بلندترین شعر اوست. دعبل این شعر را در مدینه سرود و آن را در مرو در خدمت امام رضا (ع) خواند. این قصیده بسیار مورد توجه امام رضا (ع) قرار گرفت و ایشان را گریاند. بعضی محققان تعداد ابیات آن را تا 123 بیت نوشته‌اند. دعبل در مرثیه خود از یک یک شهدای اهل‌بیت (ع) با ذکر مدفن آن‌ها یاد می‌کند و فاطمه علیها سلام را به ندبه و زاری بر آنان دعوت می‌کند. در ادامه به قسمت‌هایی از این قصیده طولانی اشاره شده است:

و صلى علیه اللَّه ما ذر شارق و لاحت نجوم اللیل مبتدرات‏

أ فاطم لو خلت الحسین مجدلا و قد مات عطشانا بشط فرات‏

صلوات می‌فرستد بر او خداى تعالى مادامى که طلوع کند آفتاب نور دهنده و ظاهر گردند ستاره‌های شب که شتاب کننده باشند در طلوع و غروب (یعنى دایم‌الاوقات)، أى فاطمه اگر می‌دیدى حسین‌(ع) را که در زمین کربلا افتاده و جان مبارکش از بدن پاکیزه‌‏اش مفارقت کرده به کنار شط فرات‏[8].

اذا للطمت الخد فاطم عنده و اجریت دمع العین فی الوجنات‏

أ فاطم قومى یا ابنه الخیر فاندبى نجوم سماوات بارض فلات‏

در آن وقت ای فاطمه هر آینه بر روى خود می‌زدى نزد او و روان می‌‌گردانیدى اشک چشم را بر رخسار مبارک، اى فاطمه برخیز اى دختر خیرالبشر پس ندبه و نوحه کن بر ستارگان اوج عزت که در زمین کربلا به خاک مذلت افتاده‌اند[9].

از خود دِعْبِل خُزاعی روایت شده است که در ایام عاشورا خدمت علی‌بن‌موسی (ع) رسیدیم. دیدیم آن حضرت با اصحاب خود ملول و محزون نشسته‌اند. چون مرا دید، فرمود: «مرحبا به تو ای دعبل! مرحبا به یاری‌کننده ما به دست و زبان خود!» پس مرا طلبید و نزد خود نشاند و فرمود: «ای دعبل، دوست دارم که شعری برای من بخوانی که این ایام، ایام حزن ما اهل‌بیت و ایام سرور اعدای ما، به خصوص بنی‌امیه، بوده است. ای دعبل، کسی که بگرید و بگریاند بر مصیبت ما و آن‌چه که دشمنان بر ما وارد کرده‌اند، حق تعالی او را در زمره ما محشور گرداند. ای دعبل، کسی که در مصیبت جدم امام حسین علیه‌السلام بگرید، البته خداوند گناهان او را بیامرزد و بعد برخاست و پرده در میان ما و اهل حرم زد و ایشان را بین پرده نشانید تا در مصیبت جد خود بگریند. سپس به من فرمود: ای دعبل، مرثیه بخوان برای حسین علیه‌السلام که تو تا زنده‌ای ناصر و مادح ما هستی. با این کار، به ما یاری کن و دراین‌باره کوتاهی مکن.

دعبل می‌گوید: اشک از چشمان من جاری شد و شروع به شعرخوانی در رثای امام حسین علیه‌السلام کردم»[10]

در پایان لازم است گفته شود که عبدالجلیل قزوینی صاحب کتاب «النقض»، از شاعران عرب‌زبان اهل سنت نیز عده بسیاری را معرفی می‌کند که اشعاری در رثای حضرت امام حسین (ع) سروده‌اند و تعداد این‌گونه شاعران در میان پیروان شافعی و ابوحنیفه کم نیستند. نویسنده یادشده نوشته است: شافعی در حق امام حسین (ع) و شهدای کربلا مراثی بسیار گفته است‌، از جمله قصیده‌ای است با مطلع:

أبکى الحسین و أرثى جحجاحا من اهل‌بیت رسول اللّه مصباحا

و نیز قصیده‌ای است با مطلع:

تأوّب همّى فالفؤاد کئیب أرّق نومى فالرّقاد عجیب‏

به نوشته صاحب «النقض»، شافعی این مراثی را سروده است که دیگران‌، قادر به خلق امثال آن‌ معانی نیستند. همین نویسنده‌، تعداد سرایندگان مراثی شهیدان کربلا را بی‌عدد و نهایت می‌داند.[11]