مسلم طبق دستور امام حسین (ع) در نیمه ماه رمضان با نامه امام حسین (ع) و همراهی چند تن از کوفیان به سوی کوفه حرکت کرد. او در 5 شوال همان سال به کوفه رسید و شبانه و مخفیانه وارد شهر شد. او در خانه مختار بن ابی عبیده ثقفی، که از شیعیان مبارز و از مخالفان سرسخت بنی‌امیه بود، سکونت گزید.[1] علت ورود مسلم به خانه مختار این بود که مختار از بزرگان شیعه به شمار می‎آمده و به امام حسین (ع) وفادار بوده است. علاوه بر این، مختار داماد «نعمان بن بشیر»، حاکم وقت کوفه بود و بی‌تردید تا زمانی که مسلم در خانه مختار بود، نعمان بن بشیر متعرض او نمی‎شد و این انتخاب مسلم گویای درایت و احاطه او به موقعیت‎های اجتماعی آن زمان بود.

در زمان اقامت مسلم در کوفه، شیعیان مخلص کوفه، که از حضور مسلم بن عقیل (ع)، به‌عنوان نماینده و سفیر امام حسین (ع) در این شهر آگاه شده بودند، دسته دسته به‌سوی وی شتافته و به وی خیر مقدم گفتند. گفته شده، هرگاه گروهى از شیعیان نزد مسلم اجتماع می‌کردند، او نامه حسین بن على علیه‌السلام را برایشان می‌خواند و آنان می‌گریستند.[2] پس از آن مسلم به بیعت گرفتن از شعیان مبادرت می کرد.

اصلی ترین اقدام مسلم پس از ورود به کوفه خواندن نامه امام حسین (ع) بر کوفیان و بیعت ستاندن از آنها برای امام حسین (ع) بود. در برخی از گزارشات تاریخی گفته شده است که مسلم بن عقیل علاوه بر این در میان مردم به روشنگری و بیان مفاسد بنی امیه و فضایل اهل البیت می پرداخته است. اما در هیچ یک از نقل های تاریخی سخنی از محتوای خطبه های ایشان نیامده است. شاید مسلم در میان مردم به ایراد خطبه هم پرداخته باشد اما به دلیل مخفی کاری که مسلم و اصحاب او به آن اصرار بسیاری داشتند در تاریخ نیامده باشد. در این جلسات که مردم دسته دسته می آمدند، بزرگان کوفه برای تهییج مردم به بیعت با امام حسین (ع) پس از خواندن نامه توسط مسلم در میان مردم  به سخنرانی  و اعلام وفاداری و تشویق عموم می پرداخته اند. حتی برخی از شیعیان اموالی را به مسلم می دادند که صرف قیام شود.

این فعالیت مسلم همچنان ادامه داشت تا به دلیل کثرت بیعت کنندگان با مسلم «نعمان بن بشیر» حاکم مدینه از آن آگاه شد؛ به مسجد کوفه آمد و خطبه ای ایراد کرد و چند نکته را در مقابل فعالیت مسلم متذکر شد:

1. در تفرقه و فتنه و آشوب، شتاب مکنید؛ چرا که در فتنه و تفرقه است که مردان، هلاک می‌شوند و خون‌ها ریخته می‌شود و اموال به غارت می‌رود. در واقع مردم را به علت کارشکنی و بیعت پنهانی با مسلم تهدید کرد.

2. من با کسى که با من نجنگد، نمی‌جنگم و بر کسى که به من هجوم نیاورده، هجوم نمی‌برم و به شما دشنام نمی‌دهم، متعرّض کسى نمى شوم و به صِرف اتّهام و گمان، کسى را نمى گیرم.

3.  اگر شما از نیات خود، پرده برداشتید و بیعت خود را شکستید و با پیشواى خود به مخالفت برخاستید، سوگند به خدایى که جز او خدایى نیست، با همین شمشیر تا در دست من است، با شما خواهم جنگید، گرچه از میان شما، کسى یارى ام نکند؛ لیکن امیدوارم در میان شما، آن که حقیقت را مى شناسد، بیشتر باشد از کسى که باطل، او را گم راه کرده است.[3]

طرفداران بنی امیه که همه چیز را از دست رفته می دیدند نامه‌های زیادی به سوی یزید ارسال کردند و خواستار عزل نعمان بن بشیر و خشونت بیشتر علیه مسلم و شیعیان شدند.

علل این برخورد نعمان بن بشیر با حرکت مسلم می توان این گونه تبیین کرد:

1. یزید به ‌شدت با انصار دشمنی می‌نمود و آنان را هجو می‌کرد. از این ‌رو نعمان که خود «خزرجی» و جز بزرگان انصار بود با یزید مخالف بود و حکومت یزید خوشایندش نبود[4]

2. دخترش عَمْرَه، همسر مختار‌بن‌ابی‌عُبَید ثقفی بود که مسلم‌ بن ‌عقیل به خانه او وارد شده بود. این پیوند در نرمش نُعمان بی‏‌تأثیر نبوده است[5]

3. نعمان همانند معاویه معتقد به سیاست پرهیز از مقابله رودررو با امام حسین‏† (ع) بود.[6] و به دلیل آنکه بهانه‌ای برای قیام به مسلم بن عقیل ندهد حرکت خشونت باری نکرد، اما تهدید کرد اگر حرکت خود را علنی کنید به جنگ با شما می پردازم.

شاید هم نعمان عمداً از خود نرمش و مدارا نشان می‌‏داد تا با پسر دختر پیامبر و ریحانه رسول‏‌اللهˆ درگیر نشود. به ‌همین دلیل این موضع‏ گیری به ظاهر تهدیدآمیز را انتخاب کرد تا با اعتراضات هم‌پیمانان بنی‌امیه مواجه نشود. اگرچه وی هیچ پیوندی با خاندان عصمت و طهارت نداشت و در صف دشمنان خاندان پیامبرˆ قرار داشت و عثمانی بود[7]، به نظر می‌رسد از عظمت و حقانیت خاندان پیامبرˆ بی‏‌اطلاع نبوده است. چنان‌که در یک مجلس خصوصی گفته بود: پسر دختر پیامبر در نظر ما محبوب‌تر از پسر بَحْدَل[8](یزید) است.[9]

پس از آن طرفداران بنی امیه که همه چیز را از دست رفته می دیدند نامه‌های زیادی به سوی یزید ارسال کردند و خواستار عزل نعمان بن بشیر و خشونت بیشتر علیه مسلم و شیعیان شدند. که دست آخر هم یزید او را عزل و حکومت کوفه را به ابن زیاد داد.

مسلم پس از خطبه نعمان بن بشیر هیچ واکنشی نشان نداد و به ماموریت خود ادامه داد. البته چون ماموریت مسلم و حرکت های او مخفیانه بود نمی توان از این مطمئن بود شاید مسلم دست به اقداماتی زده باشد. که از چشم نقل کنندگان تاریخ دور بوده است و یا نقل نشده است.

اما این روشن است مسلم بن عقیل قصد آغاز جنگ و قیام علیه نعمان بن بشیر را نداشته است. زیرا فضا کوفه کاملا از دست نعمان بن بشیر خارج بوده و عده کمی در نماز ها در مسجد به او می پیوستند. حتی در سخنان و گزارش های طرفداران بنی امیه بیم سقوط کوفه توسط علویان هشدار داده می شود. پس شرایط کاملا به نفع شیعیان بوده از طرفی شیعیان در نامه های خود بیان کردند که قصد دارند والی یزید را از شهر بیرون بیاندازند اما تا قبل از ورود ابن زیاد ما حرکتی در این زمینه از حضرت مسلم (ع) نمی بینیم. البته از طرفی با توجه به اینکه پس از ورود عبیدالله بن زیاد به کوفه مسلم بن عقیل همچنان از مردم کوفه بیعت می گرفته است، می توان این تحلیل را هم کرد که شاید در زمان نعمان بن بشیر هنوز جمعیت بیعت کنندگان به ثبوت نرسیده بوده است که مسلم بتواند اقدام مناسبی انجام دهد.