فعالیت‌های ابن زیاد در جریان شهادت امام حسین (ع) را می‌توان در سه مقطع زمانی تقسیم و درباره آن مطالعه کرد: رویدادهای پیش از عاشورا، رویدادهای روز عاشورا و رویدادهای بعد از آن. بر اساس آنچه در تاریخ ثبت شده است، اهالی و بزرگان کوفه که از خطاهای حاکمان اموی و انحرافات اخلاقی، سیاسی و اجتماعی آن‌ها به ستوه آمده بودند با فرستادن نامه‌هایی از امام حسین (ع) درخواست کرده بودند برای نجات جامعه و خاتمه دادن به حکومت یزید و دست نشانده‌های او به کوفه بیاید. آن‌ها در نامه‌های خود قول بیعت با حسین بن علی (ع) را داده بودند اما وقتی که امام حسین (ع) برای انجام‌وظیفه امر به معروف و نهی از منکر به سمت کوفه حرکت کرد، در میانه راه از شکسته شدن عهد مردم و بزرگان کوفه باخبر شد؛ دلیل اصلی این پیمان‌شکنی را می‌توان در جنایات ابن زیاد در کوفه جستجو کرد.

 

ابن زیاد و ورود به کوفه

عبیدالله ابن زیاد از سرداران مشهور اموی فرزند زیاد بن ابیه و زنی به نام مرجانه (دختر یکی از پادشاهان فارس) است. ابن زیاد در سال 54 هجری از طرف معاویه به حکومت خراسان گمارده شد و در سال 56 از آنجا برکنار و به حکمرانی بصره منصوب شد. پس از مرگ معاویه و روی کار آمدن یزید؛ به سبب کوتاهی نعمان بن بشیر در دستگیری مسلم ابن عقیل؛ ابن زیاد با حفظ سمت به امارت کوفه منصوب شد. ابن زیاد پس از دریافت نامه یزید، ابتدا سلیمان بن رزین فرستاده امام حسین (ع) به مردم بصره را به قتل رساند و سپس راهی کوفه شد.[1]

عبیدالله که سیاستمدار مکاری بود، هنگام ورود به کوفه عمامه بر سر کرد و صورت خود را پوشاند و با تعداد کمی از نزدیکانش وارد شهر شد. مردم که به سبب نامه‌هایشان انتظار ورود امام حسین (ع) را می‌کشیدند، به استقبال او رفتند. با این ترفند ابن زیاد، کوفیان فریب خوردند و گمان کردند مرد تازه وارد حسین بن علی (ع) است[2]. شیخ مفید در ارشاد می‌نویسد: مردمی که به پیشواز او آمده بودند می‌گفتند: «خوش آمدی ای پسر پیامبر، لشکرهای اینجا گوش به فرمان تو هستند»[3]. این نخستین اتفاقی بود که با تدبیر و مکر ابن زیاد بر اراده و تصمیم مردم برای دفاع از امام حسین و بیعت با او تأثیر گذاشت و بدین ترتیب، ابن زیاد بدون هیچ زحمتی در آغاز حکومت خود بر کوفه از افکار و عقاید و حتی تعداد جمعیتی که به امام حسین (ع) متمایل بودند مطلع شد.

گرچه در سال‌های بعد دیده شد این کارها نه تنها امنیتی برای حکومت یزید به ارمغان نیاورد و حتی به بزرگ‌ترین تهدیدها بدل شد اما در آن برهه زمانی ابن زیاد بهترین راه را برای مسدود کردن راه امام حسین انتخاب کرد. او از آن پس به یافتن طرفداران امام حسین پرداخت.

 

تهدید و ارعاب

عبیدالله ابن زیاد از بدو ورود به کوفه، شروع به برخوردهای جدیدتر با مردم و بزرگان شهر کرد. او ابتدا چندین بار در مسجد کوفه خطبه خواند و در این خطبه‌ها هر بار با تهدید و ارعاب سعی در تخریب روحیه و انگیزه‌های مخالفان حکومت داشت. در یکی از این خطبه‌ها که ساعتی پس از ورود به کوفه خواند، در حالی که شمشیر به کمر بسته بود؛ با لحن تهدید آمیزی به مردم گفت: "برای مخالفان یزید از زهر کشنده‌ترم و برای هم پیمانانش از پدر مهربان‌تر."[4]

عبیدالله برنامه یکپارچه کردن کوفه را با ارعاب و تهدید سران قبایل شروع کرد. وی از سران قبایل خواست تا مخالفان یزید در قبیله‌شان را معرفی کنند و گفت هرکس اطاعت نکند منتظر قطع حقوق از بیت‌المال و تبعید خانوادگی به نقاط دور دست باشد و بداند که خونش را بر من مباح کرده است.[5]

در کوفه آن زمان هر محله مامور مخصوصی به نام «عَریف» داشت که در واقع هریک از عریفان مسئول کنترل چند قبیله از طرف حکومت بودند. عبیدالله به عَریف هر محله که عهده دار امنیت و مراقبت از محله بود و از دارالاماره حقوق می‌گرفت دستور داد تا علاوه بر روش معمول، هرگونه حرکت مشکوک و مخالفی علیه حکومت را گزارش دهد. او با تهدید قطع درآمد عریفان گفت: اگر شورشگری در محله‌ای یافت شود، عریفِ آن محله بر سردر خانه‌اش به دار آویخته می‌شود.[6]

به این ترتیب، طبق آنچه در تاریخ ثبت شده قطع حقوق بیت‌المال، زندان و شکنجه کمترین مجازات عبیدالله برای مخالفان و نگهبانان شهر بود. وی هم‌زمان نوعی جنگ روانی نیز به راه انداخت به طوری که برای اجرای سختگیری‌هایش و ایجاد رعب و وحشت در بین مردم از نام پدرش «زیاد» که به شقاوت و قساوت شهره بود؛ بهره می‌جست.

 

تطمیع بزرگان شهر

یکی دیگر از روش‌هایی که ابن زیاد هم‌زمان به کار برد، این بود که اکثریت روسای قبایل را با وعده پول ساکت کرد. پول‌ و وعده پست و مقام‌ که از سوی عبیدالله به مردم به ویژه بزرگان و شخصیت‌های برجسته کوفی داده شد؛ چنان آنان را تطمیع و شتاب‌زده کرد که برای دریافت آن بر یکدیگر پیشی می‌گرفتند. ابن زیاد هنگام ایراد یکی از خطبه‌هایش در مسجد کوفه، با تعریف و تمجید از سیره نیکوی یزید در احسان و بخشش به مردم گفت: یزید دستور داده که سهم شما را از عطایا بیشتر کنم و پولی را برایم فرستاده تا میان شما تقسیم کنم. وی به این شکل، تلویحاً مردم را از هواخواهی امام حسین (ع) بر حذر داشت.[7] یکی از مهم‌ترین افرادی که فریب وعده‌های دروغین ابن زیاد را خورد و شیفته قدرت و مقام شد؛ «عمر بن سعد» بود که با وعده حکومت «ری» جنایات دردناکی را در عاشورا رقم زد.[8]

با این سه روش که تا اینجا به‌طور مختصر به آن‌ها پرداختیم، عبیدالله ابن زیاد توانست سایه تهدید مخالفان را تا حد زیادی از سر حکومت خودش در شهر کوفه بردارد و توجه مردم و بزرگان شهر را از امام حسین (ع) به سمت خودش بکشاند اما برای یزید و ابن زیاد، امام حسین (ع) یک تهدید دائمی به حساب می‌آمد و ابن زیاد نمی‌توانست به اینکه با پول و تهدید شهر را دراختیار بگیرد دلخوش باشد. طبعاً او اقدامات اولیه را انجام داده بود تا خطر را دور کند بنابراین، کار اصلی او تازه آغاز شده بود. او حالا باید تک‌تک مخالفان حکومتش و طرفداران امام حسین (ع) را بیابد و از سر راه بردارد تا حکومتش را به امنیتی که انتظار دارد برساند. گرچه در سال‌های بعد دیده شد این کارها نه تنها امنیتی برای حکومت یزید به ارمغان نیاورد و حتی به بزرگ‌ترین تهدیدها بدل شد اما در آن برهه زمانی ابن زیاد بهترین راه را برای مسدود کردن راه امام حسین (ع) انتخاب کرد. او از آن پس به یافتن طرفداران امام حسین (ع) پرداخت.

 

جنگ روانی و شایعه سازی

نخستین اقدام عبیدالله پس از مستقر شدن در کوفه، جست‌وجوی مسلم بن عقیل فرستاده امام حسین (ع)، بود.[9] به همین علت مسلم مخفیانه از خانه مختار به منزل هانی پناه برد.[10] عبیدالله با این سیاست که می‌خواهد از مواضع و احوال بزرگان کوفه باخبر شود، به عیادت هانی یکی از بزرگان قبیله مذحج رفت و جاسوسی به نام مَعقِل را به قصد کمک به شیعیان با 3 هزار درهم نزد فردی به نام مسلم بن عوسجه فرستاد تا به مخفیگاه مسلم ابن عقیل راه یابد[11]. بعد از آشکار شدن موضع هانی و امتناع وی از تحویل مسلم، ابن زیاد بعد از شکنجه فراوان او را زندانی کرد[12]. وقتی خبر بازداشت هانی به مذحجیان رسید، آنان قصر عبیدالله را محاصره کردند. عبیدالله با نیرنگی شریح قاضی را نزد مردم فرستاد که او فقط خبر «زنده بودن» هانی را به مذحجیان داد. وی به مردم نگفت هانی به شدت زخمی شده و در زندان است[13]؛ متأسفانه شریح که بر سِمت قضاوت و داوری بود، خود ریشه‌های ظلم را پی‌ریزی می‌کرد و حق را زیر پا می‌گذاشت و بدین ترتیب سبب کشته شدن هانی شد.

از آن پس ابن زیاد با تبلیغات منفی که علیه مسلم ابن عقیل آغاز کرد، سبب تغییر افکار عمومی نسبت به او در کوفه شد. وی مسلم را آشوبگر جلوه داد و متهم به برهم زدن آرامش و وحدت مسلمین کرد[14]؛ این در حالی بود که درواقع این ابن زیاد بود که یکپارچگی و وحدت مردم و توافقشان بر سر آمدن حسین بن علی (ع) را برهم زده بود.

عبیدالله برای چندمین بار خطبه خواند و پس از ایجاد جنگ روانی علیه مسلم ابن عقیل، مردم را تهدید به قتل و تبعید کرد. او هنوز مسجد را ترک نکرده بود که خبر قیام مسلم به همراه 4 هزار نفر به وی رسید[15]. او از مسجد به داخل قصر گریخت و درها را بست. البته این اعداد بهتر است با احتیاط نقل شود. آنچه مهم است اینکه تعداد افراد لشگر مسلم قابل توجه بوده است که ابن زیاد ترجیح داده بدون جنگ آن‌ها را شکست دهد.

مسلم و یارانش در حالی قصر را محاصره کرده بودند که ابن زیاد تنها با 30 نفر نگهبان و 20 تن از خویشانش در دارالاماره حضور داشت. او ناچار خدعه دیگری بکار گرفت. وی ابتدا چند تن از سرشناسان کوفه را به میان مردم فرستاد تا با زر و زور جمعیت را فریب داده و پراکنده کنند. همچنین افرادی را با پرچم سفیدِ امان، در بین جمعیت مستقر کرد که میان مردم جار می‌زدند هر کس زیر پرچم وارد شود از مجازات حکومت در امان است. با این کار، لشکریان مسلم دسته‌دسته از ترس شکنجه به زیر پرچم‌ها پناه بردند[16].

از سوی دیگر، وی خبری دروغ را میان مردم پراکند؛ این خبر مبنی بر حرکت لشگر بزرگ شام به سوی کوفه بود. عوامل ابن زیاد بین مردم شایعه کردند که لشگر شام فردا به کوفه می‌رسد و برخورد سختی با شورشیان خواهد کرد[17]. این شایعه درباره لشگر خیالی شام ضربه نهایی را زد و سپاه مسلم را متفرق و منهدم کرد. کوفیان حتی نیندیشیدند که برای رسیدن لشکر شام حداقل چند هفته زمان لازم است.

مورخین نقل کرده‌اند، عبیدالله دست به بازداشت‌های وسیعی زد، وی 12 هزار نفر را دستگیر کرد و به زندان افکند که 400 تن از آنان چهره‌های سرشناس کوفه نظیر سلیمان ابن صرد خزاعی و مختار ثقفی بودند

تهدید و ارعاب، تطمیع و دنیازدگی مردم کوفه را چنان فریفت که شب هنگام جز اندکی، هیچ‌کس با مسلم همراه نبود. وعده‌هایی برای دنیاپرستان و وعیدهایی برای ترسویان کافی بود تا کوفیان مسلم را تنها گذارند. کوفه جایی است که فریب و نیرنگ و حب ریاست حرف اول را می‌زند. عبیدالله با کوفه‌ای مواجه است که وعده‌های پی‌درپی و پوشالی سست عنصران را می‌فریبد و او از این فرصت‌ها سوءاستفاده می‌کند.

 

اعدام هانی و مسلم

پس از تنها شدن مسلم، به دستور ابن زیاد 70 نفر مأمور حمله نظامی به مخفیگاه او شدند[18]. مسلم دستگیر و اعدام شد. پس از اعدام وحشیانه مسلم، هانی را به قصد گردن زدن، دست بسته به بازار بردند تا وی را تحقیر کرده و در دل مردم رعب و وحشت ایجاد کنند. سپس او را نیز اعدام کردند. عبیدالله دستور داد ریسمان به پای جسد مسلم و هانی بسته، روی زمین کشانده و سپس آن دو را وارونه به دار آویخت[19] تا درس عبرتی برای سایرین شود.

ابن زیاد سرهای بریده هانی و مسلم را به همراه نامه‌ای برای یزید فرستاد. وی در نامه‌اش یزید را امیرمؤمنان خطاب کرد و خدای را برای اینکه حقشان را از دشمنان ستانده است شکر کرد![20] ابن زیاد قصد داشت با این اقدامات به کوفیان نشان دهد هرکس مقابل یزید و عبیدالله بایستد، مجازاتش قتل به بدترین شیوه است. او موفق شد مردم را بترساند و آنها را از پیگیری خواسته‌های خود و حتی دعوتشان از امام حسین (ع) منصرف کند.

 

تعقیب هواداران امام حسین (ع)

پس از اعدام مسلم و هانی و با فروکش کردن قیام مردم، کوفه تحت سلطه شدید عبیدالله قرار گرفت و توانست اوضاع را به نفع خود تغییر دهد. وی حتی دست از تعقیب فراریان و پنهان شدگانی که به نوعی به مسلم کمک کرده بودند هم برنداشت. ابن زیاد کار را چنان بر مردم تنگ گرفت که مظنونین به حمایت از امام حسین (ع) را بدون محاکمه به دار می‌آویخت.[21] ابن زیاد بسیاری از شیعیان از جمله عبدالله بن یقطر – قیس بن مسهر صیداوی _ عبدالاعلی یزید کلبی – حنظله بن مروه همدانی- عبیدالله بن عمر بن عزیر کندی را به قتل رساند. وی برای دستگیری عبیدالله کندی جایزه ده هزار دیناری تعیین کرده بود.[22]

با اقدامات خشن و تدابیر سیاستمدارانه ابن زیاد، عده‌ای که تا دیروز کنار مسلم و یارانش بودند؛ به خاطر مصالح خود در کنار عبیدالله قرار گرفتند و حتی به کمک مزدوران و جستجوی خانه به خانه برای دستگیری شیعیان شتافتند. با کمک همین افراد ابن زیاد بر بیشتر هواداران امام دست یافت و آن‌ها را راهی سیاه چال‌ها کرد. چنانچه مورخین نقل کرده‌اند، عبیدالله دست به بازداشت‌های وسیعی زد، وی 12 هزار نفر را دستگیر کرد و به زندان افکند که 400 تن از آنان چهره‌های سرشناس کوفه نظیر سلیمان ابن صرد خزاعی و مختار ثقفی بودند[23]. اگر این آمار درست باشد یعنی عبیدالله سه برابر لشگر مسلم را راهی زندان‌ و شکنجه‌گاه‌ کرده است.

 

منع ورود و خروج

منع ورود و خروج از کوفه از دیگر قوانینی بود که عبیدالله اجرا کرد. وی تمامی راه‌های ارتباطی کوفه و سایر شهرها بخصوص حجاز را مسدود کرده بود. عبیدالله کار را بدان جا رساند که در قادسیه که مسیر متداول کوفه به حجاز است، لشکری متشکل از 4 هزار نفر به فرماندهی حصین بن نمیر گمارد[24]. بدین ترتیب شیعیان امکان ارسال نامه به امام حسین (ع) و مطلع کردن ایشان از وقایع کوفه را نداشتند.

مواردی که به طور خلاصه مطرح شد، نمایی از فضای سیاسی - اجتماعی شهر کوفه پس از حکومت عبیدالله را نشان می‌دهد. ایجاد این فضا و کنترل اوضاع به دست ابن زیاد باعث شد امام حسین (ع) پیش از رسیدن به کربلا بخش عمده‌ای از طرفدارانش را از دست بدهد و در برابر دشمن مکار خود تنها بماند.

در چنین شرایط و جو خفقانی بود که مردم از ترس جان و مال، عهد خود را زیر پا گذاشتند. همچنین افراد ضعیف‌النفس و بی‌اراده و یا مزدوران منفعت طلب پس از شکستن بیعت و تنها گذاردن مسلم، در نهایت واقعه عاشورا را رقم زدند.

شاید بتوان گفت مجموعه این جنایات قبل و بعد از عاشورا سبب شد که عبیدالله در زمره افرادی قرار گیرد که در زیارت عاشورا مورد لعن واقع شده‌اند: «اللهم العن عبیدالله بن زیاد و ابن مرجانه»