مسلم، نماینده امام حسین (ع) در پاسخ به اصرار و دعوتهای مکرّر مردم کوفه از امام حسین (ع)، به دستور حضرت، جهت ارزیابی دقیقِ اوضاع کوفه و میزانِ علاقه و استقبال مردم و تهیّه مقدمات لازم و سازماندهی نیروها، در نیمه ماه رمضان روانه کوفه شد تا در پنجم شوال سال 60 هجری، به شهر حادثه خیز و پر ماجرای کوفه برسد. شهرى با افکار گوناگون و گرایشهای مختلف با ظاهر آرامی که آرامش قبل از طوفان را مى گذراند. در مورد بیعت با مسلم ابهامات مهمى وجود دارد که به نظر میرسد مورخان نتوانستهاند و یا نخواستهاند حقایق آن را روشن نمایند. مورخان نوشتهاند: مردم فوج فوج برای بیعت به نزد مسلم میرفتند اما با ورود عبیدالله بن زیاد، مردم کوفه تغییر موضع دادند تا جایی که نهضت مسلم و هوادارانش، مخفیانه گشت و ارتباطها پنهانی انجام مىشد تا در نهایت پس از سرکوبی ابن زیاد، یارانش پراکنده شدند و مسلم در کوچههاى کوفه تنها ماند و حتى یک نفر از طرفدارانش نبود که او را راهنمایى کند.»[1] شاید علت این امر ترکیب جمعیتی و ناهمسانی گرایشهای مذهبی کوفیان باشد که در نهایت به عدم پایبندی به عهد انجامیده است. گفته شده، ترس از لشگر شام زمینه رابه قدر نا به سامان و دگرگون کرده بوده که مردم قبایل به روسای خود پناه بردند و از گرایش به مسلم بن عقیل باز داشته میشدند. ترکیب جمعیتی کوفه در بعد عقیدتی شامل گروههای خوارج، روسای قبایل، اشراف و شیعیان بود.
خوارج از زمان رویارویی صفین به این نام، خوانده شدند و مخالفتشان را هم از زمان امیر مؤمنان و پس از آن بیدرنگ آشکار کردند. هواداران بنیامیه، معمولاً از اشراف قبایل بودند. اینان در ساختار قدرت رسمی عراق واسطه حاکمیت بنیامیه و جمعیت قبیلهای بودند. آنان علاقهمند به نگهداری و برقراری موقعیتهای سیاسی و امتیازات و انحصارهای اقتصادی در بنیامیه بودند تا موقعیتهای ممتاز و منافع بیشمار خود را حفظ کنند. خوارج، مروانیان، عثمانیان و بسیارى از آنان با یزید همکارى داشتند و اخبار کوفه را به یزید گزارش مىدادند. هرچند از نامه نگاران به امام حسین (ع) در مقتل خطی ابی مخنف به سران خوارج مانند شبث بن ربعی، حجار بن ابحر یا ابجر، یزید بن حارث، یزید بن رویم، عزره بن قیس، عمرو بن حجاج زبیدی و محمد بن عمیر تمیمی اشاره شده است اما در مورد بیعت یا وفاداری اینان به نماینده امام هیچ نشانهای وجود ندارد.
چون قدرت سیاسی، نظامی بنیامیه را برتر احساس کردند، از اطراف اهلبیت پراکنده شده و برخی به سوی بنیامیه فرار کردند.
شیعیان هم دو دسته بودند: شیعیان سیاسی که اکثر شیعیان کوفه از این دسته بودند. آنان از امام علی و بعد از آن از فرزندش امام حسین به جهت ملاحظات سیاسی و اقتصادی حمایت کردند. حمایت آنان از علویان به دلیل دشمنی با استیلای شامیان بود. در واقع آنان فقط در مسائل سیاسی، همراهی معینی با اولاد علی داشتند. این گروه از تودههای وسیع کوفی و اکثر از قبایل یمنی و موالی غیر عرب تشکیل شده بودند که ظاهراً متمایل به آرمانهای رهبری شیعیان بودند، ولی از مواجهه با هر خطر محتملی پرهیز میکردند. هرگاه، امید موفقیتی در یکی از افراد اهلبیت میدیدند، با شور و هیجان در اطراف او جمع میشدند و زمانی که امیدهای موفقیت رو به زوال میگذاشت، او را رها میکردند. آنان فاقد شجاعت و شهامت لازم یا ثبات قدم در مرحله امتحان بودند. این دسته در حوادث زمان امام علی (ع)، صلح امام حسن (ع)، قضیه مسلم بن عقیل و امام حسین (ع) چون قدرت سیاسی، نظامی بنیامیه را برتر احساس کردند، از اطراف اهلبیت پراکنده شده و برخی به سوی بنیامیه فرار کردند. شیعیان اعتقادی؛ یعنی آنان که به امامت امام علی و فرزندانش از طریق نص قائل بودند و امامت و رهبری مسلمانان را بعد از پیامبر از طریق وحی الهی و خاندان پیامبر میدانستند. اینان خود را تسلیم وجود مقدس امام علی و فرزندان معصوم او کرده بودند. این گروه نسبت به دسته اول تعداد کمتری داشتند. به فرموده امام باقر در میان یاران امام علی و بیعت کنندگان کمتر از پنجاه نفر معرفت حقیقی نسبت به او و مقام امامت او داشتند. سران بیعت کننده با مسلم از گروه شیعیان عبارتاند از: حبیب بن مظاهر، مسیب بن نجبه، سلیمان صرد خزاعی، رفاعه بن شداد، محتار بن ابی عبیده و عباس بن ابی شبیب شاکری.
مهمترین قبایل کوفه هم عبارت بودند از:
قبیله أزد: أزد نام عمومی مجموعهای از قبایل عرب است. در هنگام ورود مسلم بن عقیل به کوفه، جمعی از آنان با او بیعت کردند. در واقعه کربلا چند تن از آنان به شهادت رسیدند. در مورد بیعت رئیس قبیله اطلاعی در دست نیست؛ اما با توجه به پیشینه مواضع سیاسی قبیله ازد و شرکت متعصبانه آنها در جنگ جمل در برابر امام علی (ع). بیعت تعداد زیادی از افراد این قبیله با مسلم بعید به نظر میرسد.
قبیله بنیأسد. در قیام امام حسین، بنی اسد به سه دسته تقسیم میشدند: موافقان با حضرت، مخالفان و بیطرفان. موافقان: قبل از واقعه کربلا قیسبن مُسَّهَر صِیداوی سفیر امام به کوفه به دستور عبیدالله بن زیاد به شهادت رسید. در واقعه کربلا چند تن از آنان به شهادت رسیدند: حبیب بن مظاهر اسدی، انس بن حارث کاهلی، مسلم بن عوسجه اسدی، عمرو بن خالد صیداوی، خالد بن عمرو، سعد (سعید) بن عبدالله (غلام عمرو بن خالد صیداوی). یک سال پس از واقعه کربلا، مُوَقَّعبن ثمامه صیداوی اسدی که در روز عاشورا زخمی شده بود، به شهادت رسید. مخالفان: از مشهورترین آنان حرمله بن کاهل اسدی است. همچنین بنی اسد پس از پایان جنگ شش سر را با خود جهت دریافت جایزه برای عبیدالله بن زیاد بردند. بیطرفان: در کربلا حبیب بن مُظاهر زمانی که کمی یاران امام را دید، عرض کرد که: در این منطقه (غاضریه) تیرهای از بنی اسد زندگی میکنند. اگر اجازه میدهی با آنان صحبت کنم که برای یاری شما به کربلا بیایند. امام حسین موافقت کرد. حبیب نیمه شب به سوی آنان رفت. اگرچه آنان با او به احترام برخورد کردند، اما آنان حاضر نشدند که امام را یاری کنند.[2] اما پس از شهادت امام حسین به تحریک همسرانشان، پیکر شهدای اهلبیت را دفن کردند
قبیله بنیبجیله: یکی از قبایل مشهور عرب قحطانی است که در صدر اسلام نقش مهمی در حوادث عراق داشت. به نظر میرسد سران این قبیله با مسلم بیعت کردند. در واقعه کربلا چند تن از آنان به شهادت رسیدند: زهیر بن قین بجلی، سلیمان بن مضارب بجلی پسر عموی زهیر، عبدالله بن بشر بن ربیعه خثعمی، زهیربن بشر خثعمی. پس از شهادت امام حسین)، سُوَیدبن عمرو بن ابیمطاع که در صبح عاشورا و در حمله اول زخمی و بیهوش شده بود، به هوش آمد و جنگید تا شهید شد.[3]
قبیله بنیتَغلِب: قبیلهای مشهور از عرب شمالی که بسیاری از دانشمندان، شاعران و جنگاوران از آن برخاستهاند. هنگام ورود مسلم بن عقیل گروهی از ایشان با مسلم بیعت کردند و پس از شهادت او خود را به کربلا رساندند و در روز عاشورا دلیرانه جنگیدند و همگی در حمله اول به شهادت رسیدند.
قبیله بنی تمیم: بزرگترین قبیله از اعراب عدنانی (شمالی) میباشند. نقش این قبیله در بسیاری از رویدادهای سدههای نخست هجری در سرتاسر سرزمینهای اسلامی چشمگیر است. بنی تمیم از جهات گوناگون اهمیت پیدا کرده است: کثرت جمعیت، تعداد تیرهها، فزونی جنگها، شگردهای جنگی، گستره جغرافیایی، ویژگیهای زبانی و گرایشهای مذهبی.
غالب جمعیت این قبیله از دوستداران اهلبیت نبودند و حتی در واقعه کربلا نیز، جنگجویان تمیمی در برابر امام صف کشیدند و با آن حضرت جنگیدند، اگرچه فرمانده آنان حُرّ بن یزید ریاحی تمیمی به امام پیوست.[4] تعداد کمی از آنان در سپاه امام بودند و به شهادت رسیدند مانند حُرّ و برادرش مصعب و پسرش علی، شبیب بن عبدالله نهشلی، حجاج بن بدر تمیمی و سعد بن حنظله تمیمی.
قبیله بنی تیم: تَیم نام چند قبیله و تیره عرب است. در میان این قبایل و طوایف تیم بن مرّه یا تیم قریش و تیم الله یا تیماللات از تیرههای بزرگ قبیله بکر بن وائل مشهورند. از گرایش شیعی این قبیله سخنی به میان نیامده اما در واقعه کربلا نام هفت تن از چهرههای شاخص آنها به چشم میخورد که خود را به کربلا رساندند و در روز عاشورا پس از حمله اولی دلاورانه جنگیدند و به شهادت رسیدند. آنان عبارتاند از: بکر بن حیّ کوفی تیمی، جابر بن حجاج بن عبدالله، جوین بن مالک بن قیسبن ثعلبه تیمی، حباب بن عامر، عمرو بن ضبیعه، مسعود بن حجاج کوفی تیمی و پسرش عبدالرحمان. سران این قبایل با مسلم بیعت نکردند.
قبیله بنی همدان: بنی همدان در تاریخ اسلام و به ویژه تاریخ شیعه نامی آشنا است. بنی همدان پس از فتوحات اسلام به کوفه، بصره، مصر و ایران مهاجرت کردند. بنی همدان از جمله شیعیانی بودند که به امام حسین نامه نوشتند و او را به کوفه دعوت کردند. هنگام ورود مسلم بن عقیل با ایشان بیعت کردند. پس از شهادت مسلم، عبدالله بن حارث، دستگیر و به دستور عبیدالله بن زیاد به شهادت رسید. چند تن از آنان نیز خود را به کربلا رساندند و در روز عاشورا دلیرانه جنگیدند.
نفوذ رئیسان قبایل و اشرافی که خواهان وضع موجود خود بودند و به راحتی در برابر تهدید و تطمیع حکام سرفرود میآوردند
قبیله مذحج: در نهضت امام حسین و پس از شهادت مسلم بن عقیل، به دستور عبیدالله بن زیاد، هانی بن عروه توسط یکی از غلامان ابن زیاد به نام رشید ترکی، به قتل رسید و سرش را از تن جدا کردند. در آن روز مردم قبیله مذحج تن به خواری و سستی دادند و از یاری هانی دست برداشتند. گروه زیادی از آنان در کربلا نیز در سپاه عمر بن سعد بودند. فرماندهی آنان با عمرو بن حجاج زبیدی بود. پس از عاشورا و جدا شدن سرهای شهدا، هفت سر سهم قبیله مذحج شد.[5] چند تن از آنان نیز در سپاه امام بودند و به شهادت رسیدند. هانی از بزرگان قبیله بوده اما روسای قبیله از او و بیعتش حمایت نکردند. در مورد قیام مسلم جهت آزادی مسلم، مسلم بن عوسجه فرماندهی افراد برگزیده از مذحج و اسد را بر عهده داشته است.
قبیله کنده: در میان این قبیله گروههای چون حجر بن عُدَی از عاشقان امیرالمؤمنین و افرادی چون اشعث بن قیس از دشمنان آن حضرت بودند. بیعت مسلم با بزرگان قبیله تا حدی محکم بوده که مسلم عبدالرحمن کندی فرماندهی نیروهای قبیله کنده و ربیعه را جهت آزادسازی هانی در حمله به دارالاماره بر عهده داشتهاند؛ اما در واقعه کربلا کندیان در سپاه عمر بن سعد به فرماندهی قیسبن اشعث شرکت داشتند، هرچند تنی چند از آنان نیز در رکاب امام به شهادت رسیدند.
قبیله طَیء: یکی از قبایل بزرگ عرب قحطانی است. طرمّاح بن عدی بن حاتم طایی در عذیب الهجانات به امام حسین (ع) پیشنهاد داد که در این دو کوه پناه بگیرد تا او بتواند نیروهایی را از طی به یاریاش برساند. در تاریخ به بیعت سران قبیله با مسلم اشاره نشده است.
با توجه به اینکه مورخان نتوانستهاند جزییات این واقعه را یادداشت نمایند، پیش فرضها در نتایج و قضاوتها، بى تأثیر نبوده است. در عین حال تاریخ نشان مىدهد که روح هر ملت و قومى قابل تغییراست و طبیعت انسانها انعطافپذیر بوده و در شرایط مختلف تغییر مىکند. در کوفه نیز چنین وضعیتى با توجه به توطئههاى عبیدالله زیاد، براى گروه بسیارى از علاقمندان به اهلبیت به وجود آمد. ابن زیاد برای سرکوبی قیام مسلم بن عقیل از نفوذ رئیسان قبایل و اشرافی که خواهان وضع موجود خود بودند و به راحتی در برابر تهدید و تطمیع حکام سرفرود میآوردند، بهره گرفت زیرا فرهنگ قبیلهای حاکم بر جامعه کوفه، به گونهای بود که عموم مردم، پیرو اشراف و روسای قبایل خود بودند و تعصب و رقابت قبیلهای نیز بر این امر دامن میزد و در نهایت به تبلیغات وسیعی انجامید که در پراکندگی مردم از اطراف مسلم نقش مهمی داشت. عدم همکاری سران قبایل با مسلم و حتی مخالفت آنان با او، حاکی از مصلحت اندیشی دنیا طلبانه آنهاست که با منافع قبیلهای سازگاری بیشتری داشته است . ابن زیاد برای سرکوبی قیام مسلم از سران و اشراف قبایل سود جست تا مردم را از کنار مسلم دور کنند و در نهایت او را به شهادت برساند.