صبح گاه سوم شعبان سال چهارم هجرت، دومین فرزند برومند علی و فاطمه علیهماالسلام در خانه ی وحی و ولایت، دیده به جهان گشود و خانه ی زهرای اطهر (ع) به نور جمال این نوگل باغ نبوت و ولایت و چراغ فرزندان آسمان رسالت و امامت، معطر و روشن شد.

شیخ طوسی رحمه الله و دیگران به سند معتبر از حضرت امام رضا علیه السلام نقل کرده‌اند که چون حضرت امام حسین (ع)متولد شد، حضرت رسول (ص)اسما بنت عمیس را فرمودند که: بیاور فرزند مرا ای اسما.

اسما گفت: آن حضرت را در جامه ی سپید پیچیده و به خدمت حضرت رسالت (ص)بردم. حضرت او را گرفتند و در دامن گذاشتند و در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفتند، پس جبرئیل نازل شد و گفت: حق تعالی تو را سلام می‌رساند و می‌فرماید که چون علی (ع)نسبت به تو به منزله ی هارون است نسبت به موسی علیه السلام، پس او را به اسم پسر کوچک هارون نام کن که شبیر است و چون زبان تو عربی است او را حسین نام کن. پس حضرت رسول (ص)او را بوسیدند و گریستند و فرمودند که: تو را مصیبتی عظیم در پیش است. خداوندا لعنت کن کشنده ی او را، پس فرمودند که: ای اسما، این خبر را به فاطمه مگو.

چون روز هفتم شد، حضرت رسول (ص)فرمودند که: بیاور فرزند مرا. چون او را به نزد آن حضرت بردم، گوسفند سیاه و سفیدی از برای او عقیقه کردند، یک رانش را به قابله دادند و سپس سر اباعبدالله (ع)را تراشیدند و به وزن موی سر ایشان نقره تصدق کردند و خلوق (دارویی خوشبو) بر سر ایشان مالیدند،[1] پس او را بر دامن خود گذاشتند و فرمودند: ای اباعبدالله! چه بسیار گران است بر من کشته شدن تو، پس بسیار گریستند.

اسما گفت: پدر و مادرم فدای شما باد، این چه خبر است که در روز اول ولادت گفتید و امروز نیز می‌فرمایید و گریه می‌کنید؟!

حضرت فرمودند که می‌گریم بر این فرزند دلبند خود که گروهی کافر ستمکار از بنی امیه او را خواهند کشت، خدا نرساند به ایشان شفاعت مرا، مردی او را خواهد کشت که رخنه در دین من خواهد کرد  و به خداوند عظیم کافر خواهد شد. پس حضرت گفتند: خداوندا، سوال می‌کنم از تو در حق این دو فرزند آنچه را که سوال کرد ابراهیم در حق ذریت خود. خداوندا تو دوست می‌داری ایشان را و دوست دار هر کس که دوست می‌دارد ایشان را و لعنت کن هر که ایشان را دشمن دارد، لعنتی چندان که آسمان و زمین پر شود.[2]

ابن شهر آشوب روایت کرده است که هنگام ولادت امام حسین (ع)فاطمه علیها السلام مریض شد و شیر ایشان خشک گردید، رسول خدا (ص)دایه‌ای طلب کردند، یافت نشد، پس خود آن حضرت به خانه‌ی فاطمه علیها السلام  تشریف می آوردند و انگشت اشاره خویش را در دهان حسین (ع)می‌گذاشتند و او می‌مکید.

بعضی هم گفته‌اند که زبان مبارکشان را در دهان حسین (ع)می‌گذاشتند و او را غذا می‌دادند، چنان که مرغ جوجه ی خود را غذا می‌دهد. تا چهل روز رزق حسین (ع)را حق تعالی از زبان پیغمبر (ص)گردانیده بود، پس رویید گوشت حسین (ع)از گوشت پیغمبر صلی الله و علیه و آله. [3]

روایات با این مضمون بسیار نقل شده.

 

اکنون پس از مروری بر ولادت حضرت اباعبدالله حسین (ع)به ذکر یکی از فضایل بی شمار ایشان اشاره می‌نماییم:

از جود و سخای آن حضرت روایت شده است که مرد عربی به مدینه آمد و پرسید که: کریم ترین مردم کیست؟

گفتند: حسین بن علی (ع)، پس به جستجوی آن حضرت شد تا داخل مسجد شد و دید که آن حضرت در نماز ایستاده‌اند، پس شعری چند در مدح و سخاوت آن حضرت خواند:

لم یخب الآن من رجاک و من حرک من دون بابک الحلقه

انت جواد و انت معتمد                   ابوک قد کان قاتل الفسقه

لولا الذی کان من اوائلکم      کانت علینا الجحیم منطبقه

یعنی: هر که امروز به شما امید دارد و حلقه ی در شما را حرکت می دهد، ناامید نمى‏شود، تو اهل بخشش و اهل اعتمادى، پدرت على (ع) قاتل فاسقان بود. اگر دین اسلام توسط گذشتگان شما عرضه نمى‏شد، جهنم ما را احاطه مى‏کرد.

چون حضرت از نماز فارغ شدند، فرمودند که ای قنبر! آیا از مال حجاز چیزی به جا مانده است؟

عرض کرد: بلی، چهار هزار دینار.

فرمودند: حاضر کن که مردی که احق است از ما به تصرف در آن حاضر گشته، پس به خانه رفتند و ردای خود را که از بُرد بود از تن بیرون کردند و آن دینارها را در بُرد پیچیدند و پشت در ایستادند و و از شرم روی اعرابی از قلت زر از شکاف در دست خود را بیرون کردند و آن زرها را به اعرابی عطا فرمودند و شعری چند در عذر خواهی از اعرابی خواندند:

خذها و انی الیک معتذر                 و اعلم بانی علیک ذو شفقه

لو کان فی سیرنا الغداه عصا امست سمانا علیک مندفقه

لکن ریب الزمان ذو غیر                  و الکف منی قلیله النفقه

یعنی: بگیر این پولها را، من از تو عذرخواهی مى‏کنم، بدان که من به تو دلسوز و مهربانم، اگر در زندگى امروز، عصاى حکومت در دست ما بود، آسمان بخشش ما بر تو بسیار مى ‏بارید، لیکن حوادث روزگار کارها را عوض مى‏ کند، دست من از احسان کوتاه است .

اعرابی آن زرها را بگرفت و سخت گریست.

حضرت فرمودند: ای اعرابی، گویا که کم شمردی عطای ما را که می‌گریی؟

عرض کرد: بر این می‌گریم که دست با این جود و سخا چگونه در میان خاک خواهد شد. [4]

ولادت با سعادت حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام، امام جود و سخا را بر همه ی شیعیان

تبریک عرض می‌کنم و امید دارم که این نوشته مورد قبول حضرتش واقع شود.

[1] بحارالانوار، ج44، ص250

[2] بحار الانوار، ج44، ص251

[3] مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص50

[4] مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص65